با فرارسیدن یازده دی ماه، سالروز اعدام جنایت کارانه رفیق علیرضا شکوهی، نخستین دبیر اول کمیته مرکزی سازمان ما که روز بزرگداشت رفقای جان باخته سازمان راه کارگر، نامیده شده، به رسم هر ساله، یاد یاران عزیزی را گرامی می داریم که با فداکاری بی مانندی در سامان بخشیدن به سازمان نوبنیاد ما، در سازماندهی مبارزاتی، با تنگناها و دشواریها، پنجه در افکندند و در برزخ مرگ و زندگی، در برابر شکنجه و اعدام ایستادند و با ایستادگی خود برگ درخشان دیگری بر دفتر خونبار مبارزاتی کمونیست های ایران و جهان افزودند.
داستان پایداری رفقای ما در شکنجه گاه های جمهوری اسلامی آن چنان درخشان است، که کارگزاران جمهوری اسلامی، در پس سه دهه، هنوز هم حسرت می خورند که چرا نتوانسته اند کادرها و رهبران اسیر را به تسلیم ایدئولوژیکی واداشته، به مصاحبه رادیو تلویزیونی و ندامت بکشانند. در تازه ترین تکرار این حسرت نامه های جنایتکاران حرفه ای، مصاحبه مصطفا تاج زاده، از اعضای سازمان ارتجاعی مجاهدین انقلاب اسلامی و از بازجوهای اوین و بند توحید یا سه هزار در دهه شصت است. تاج زاده که در دوره هشت ساله ریاست جمهوری محمد خاتمی سمت معاونت وزارت کشور را یدک می کشید و هم اکنون از شمار اصلاح طلبان طرد شده از قدرت به شمار می رود، با مشارکت در چنین مصاحبه هائی به رقیبان به اصطلاح اصول گرا یادآور می شود که در سرکوب جنبش انقلابی کمونیستی و کارگری دهه شصت، آنها هم دستی در آتش داشته اند. تاج زاده ادعا می کند که آن جناح ـ منظور جناح لاجوردی است ـ به آنان فرصت نداد تا روی رهبران زندانی “سازمان راه کارگر” کار کنند و طی یک دوره مناسب با واداشتن آنان به نوشتن خاطرات مبارزاتی خود، به تزلزل ایدئولوژیکی وادارند. مشابه همان کاری که با حسین روحانی، احسان طبری، نورالدین کیانوری، محمدعلی عموئی و دیگران کردند.
تاج زاده، همانند دیگر اصلاح طلبان حکومتی با همه ادعاهای دروغین اش، هنوز هم از سرکوب خونین دگر اندیشان در دهه شصت دفاع می کند و با خرفتی خود را به فراموشی می زند که اگر توانستند رفقائی چون علیرضا شکوهی، یوسف آلیاری، حسن اردین، حسین قاضی، چنگیز احمدی، علی مهدیزاده ، نسرین بقائی و … را ضربتی اعدام کنند و به آقای تاج زاده نسپردند تا روی آنان کار کند، رفقائی چون علیرضا تشید، رحیم حسین پور، لهراسب صلواتی و چندین تن دیگر را که تا شهریور شصت و هفت در اختیار داشتند.
بگذریم از این که مهران شهاب الدین، بازداشت شده در تابستان شصت و یک، بدون دسترسی به کتاب و منابع کمونیستی، بیش از یک سال پای ثابت دفاع از کمونیسم و سوسیالیسم ایستاد و ناتوانی آخوند ابلهی به نام موسوی را در مناظره های ایدئولوژیکی بارها به نمایش گذارد، تا آن جا که یکبار یکی از توابان سرشناس چپ پیشین، با عصبانیت می گوید: “جمهوری اسلامی توان مقابله با یک بچه را هم ندارد.” البته که مهران شهاب الدین بچه نبود، تنها اندام ظریفی داشت. دانشجوی سالهای پایانی پزشکی دانشگاه تهران بود که در سال پنجاه و یک در پیوند با سازمان فدائی بازداشت شد، تا انقلاب در زندان ماند و یکی از رهبران بنیانگذار سازمان ما شد.
همه نظام های سرکوبگر سیاسی، مخالفان ایدئولوژیکی خود را به درجاتی از شدت و ضعف سرکوب می کنند، اما جمهوری اسلامی در میان نظام های سرکوبگر جهان نمونه است. نمونه فاشیسم مذهبی! زیرا این حکومت مقدم بر هر چیز، یک حکومت دینی است. نظام حکومتی خود را یک نظام الهی می داند و مخالفت با این نظام الهی را کفر و مخالفان را مرتد و طاغی علیه خدا، رسول خدا و جانشین اش ولی فقیه، مستوجب مرگ تلقی می کند. مسلمانان دین خود را بر دیگر ادیان به ادعای خود آسمانی، هم برتر می دانند تا چه رسد به حکومت اسلامی و روحانیت شیعه ای که یک رو افسانه مهدی موعود است و با سفسطه و تفسیر جعلی از چند آیه قرآنی، از باورهای سفسطی خود ایدئولوژی حکومتی ساخته و آرمان گرائی کمونیستی و تبیین ماتریالیستی جهان مادی را نافی خود می داند و باورمندان به این بینش را دشمن مادرزاد.
شیوه خشن سرکوب زندانیان سیاسی دردهه شصت که بازجوها، دادستان ها و دادگاه های انقلاب اسلامی تلاش می ورزیدند تا زندانیان را تحت شکنجه های جسمی و فشارهای روانی به تسلیم و همکاری پلیسی و امنیتی وادارند، پس از چهار دهه هنوز هم به قوت خود باقی است و نسل سوم بازجوهای جمهوری اسلامی آن چه را که از دو نسل پیش از خود آموخته اند، همچنان به کار می بندند تا زندانیان سیاسی و تلاشگران جامعه مدنی و روزنامه نگاران منتقد و کارگران سندیکائی و آموزگاران کانون صنفی، بنا بر اراده آنان از هویت سیاسی، صنفی و انقلابی خود عدول ورزیده، با تسلیم بدانان از موضع ایدئولوژیکی و مبارزاتی خود، دست بردارند و به جبهه حکومت بپیوندند و موضع خود را واژگون سازند.
در دهه شصت که رفقای ما سرفرازانه به پای دار می رفتند و بر موضع کمونیستی خود و در دفاع از آزادی و سوسیالیسم، پایداری نشان می دادند، فشار کارگزاران حکومتی، از بازجو تا زندانبانان و حاکم شرع برای به تسلیم واداشتن زندانیان سیاسی مرزی نداشت و به همین اعتبار پایداری در چنین شرایطی حائز اهمیت است.
ما بر آن نیستیم که از مساله مقاومت و پایداری در برابر شکنجه و تن دادن به اعدام و مرگ ناخواسته، و در یک کلام استقبال از مرگ قهرمانانه رفقای خود فضیلت بسازیم، که زندگی و تعالی آن برای ما اصل است. انسان یکبار به دنیا می آید و یکبار فرصت زندگی دارد و با تمام کامیابی ها و ناکامیابی های فردی، حزبی و اجتماعی، با تمام دشواری ها و شکست ها و در اوج نومیدی ها، باز هم زندگی با یک لبخند معنا پیدا می کند، تا چه رسد به لبخند نوزادی که تو را نمی شناسد و یا لبخند همسر، پدر، مادر، خواهر، برادر، دوست و رفیق، آنگاه که پس از یک دوری کوتاه یا بلند مدت با تبسمی به استقبال می آیند. اما زندگی تا آن جا شیرین است و تلاش برای زنده ماندن تا آن جا در خور پذیرش و قابل دفاع است، که مرز انسانیت و انسان بودن در هم نریزد. آن گاه که دست گاه های خشن سرکوب گر اسلامی تلاش می ورزند از یک انسان کمونیست و یا انقلابی آگاه، انسان دیگری بسازند از نوع خود، علیه مبارزان و دگر اندیشان، در خدمت جامعه ی طبقاتی و باندهای مافیائی اسلامی، استقبال از مرگ فضیلت است.
با اندوه فراوان سهم ما کمونیست های ایرانی از همه ملیت ها، درکنار مبارزان اقلیت های ملی و مذهبی، از آذری و کرد و عرب و بلوچ و ترکمن، تا زرتشتی و ارمنی و یهودی و بهائی، در صد سال گذشته، زندان، شکنجه، اعدام، محرومیت از اشتغال دولتی و تبعید بوده است و مادام که در بر پاشنه سرکوب می چرخد از بازگوئی و تکرار ستمی که در حق فرد فردِ مبارزان به کار بسته شده، باز نخواهیم ماند و وظیفه داریم داستان مرگ و مقاومت دلیرانه ی رفقای خود را اگر به کوتاهی باز گوئیم.
ما به عنوان سازمان راه کارگر، پایبند بر مرام انسانی خود، مدافع پرشور آزادی و برابری، مخالف سرسخت استثمار و نظام سرمایه داری و امپریالیستی جهانی به سرکردگی امپریالیسم آمریکا فراتر از توان مبارزاتی خود رزمیده ایم و بدون آن که منکر مبارزه دیگر جریان های سیاسی باشیم، تا هنگاهی که همه جریان های کمونیستی، سوسیالیستی و کارگری بر سر یک روز به عنوان روز جان باختگان جنبش انقلابی و مبارزاتی توافق کنند و تا آن هنگام که چنین خواستی تحقق یابد ما همچنان و مانند دیگر سازمان ها، روزی را به نام سرفرازان جانباخته راه کارگر آن مدافعان پرشور کمونیسم همچنان گرامی می داریم.
در تائید دفاع جانانه رفقا از سوسیالیسم و کمونیسم به عنوان تنها بدیل تاکنونی همه نظام های طبقاتی و ارتجاعی جهان، یادآوری این نکته را ضروری می دانیم که جمهوری اسلامی، اسلام بنیادگرائی شیعی خود را رقیب هر دو سیستم سوسیالیستی و سرمایه داری می نامید. از این روی، فرمانروایان جمهوری اسلامی از بدو خزیدن به قدرت تا به امروز، سرکوب و شکنجه و اعدام کمونیست ها و دگراندیشان را ادمه داده هم چنین خمینی در پایان جنگ هشت ساله با عراق و سرکشیدن جام زهر ناشی از شکست در جنگ، به تعرض ایدئولوژیکی روی می آورد، به عنوان پرچم دار اسلام علیه سلمان رشدی، نویسنده کتاب “آیه های شیطانی” جار و جنجال بر پا می کند و در نامه ای به میخائیل گورباچف آخرین رئیس جمهور اتحاد شوروی پیشین می نویسد حالا که از ایدئولوژی کمونیستی روی گردان شدید به اسلام پناه آورید. از این روی اهمیت ایستادن بر موضع دفاع از سوسیالیسم، سکولاریسم و ماتریالیسم دیالکتیک به عنوان روشی برای تبیین مادی جهان بارزتر خواهد بود.
اینک که فریاد مرگ بر خامنه ای، مرگ بر اصل ولایت فقیه، مرگ بر جمهوری اسلامی آغاز شده، اهمیت جانبازی مبارزان راه آزادی و سوسیالیسم برجسته تر و نمایان تر می شود.
یاد یاران و همه جانباختگان راه آزادی و سوسیالیسم گرامی باد!
کمیته مرکزی سازمان راه کارگر
۵ دیماه ۱۳۹۶ – ۲۶ دسامبر ۲۰۱۷
www.rahekaregar.com