کارگر متحد همه چیز ، کارگر متفرق هیچ چیز!
حاکمیت، اتهام سرمایه داری را انگ می داند و آن را برنمی تابد!
مصادیق نظام سرمایه داری در حال حاضر در سیستم جمهوری اسلامی به حدی هست که محکوم شود.
تعیین مزد اگرچه از ویژگی های بارز سرمایه داریست ولی همان هم در ایران رعایت نمی شود.
در همین یکی دو ماه اخیر شاهد رشد فزاینده اقلام اساسی بوده ایم، گاهی صد در صد و گاها بیشتر!! ولی دستمزد کارگر بیشتر از چهل درصد افزایش نیافت!!
این اتفاق در حالی می افتد که بعضی از کارخانه ها و ارگان ها(مثل قرارگاه خاتم) پیش گیری کرده و حقوق کارگران خود را چند روز قبل از تعیین دستمزد مصوب، کاهش دادند!
یا می بینیم که حقوق کارگران چند ماه در حساب شرکتها و یا کارفرما انباشته می شود تا افزایش دستمزد از طریق سود حاصل از این حساب جبران شود.
اکنون که روز به روز وضعیت کارگران اسفناک تر می شود، دستمزدشان کفاف اکسیژن را نمی دهد، امنیت شغلی ندارند(شاید شعار جهش تولید کارگشا باشد!) پرداختی آنها چهار-پنج ماه یک بار است(اگر سیاه نمایی نباشد) و حرفایشان شنونده ای ندارد، چاره چیست؟
اتحاد، حلقه ی گمشده ی مطالبه گریست.
اتحاد می تواند در هر زمینه ای زنجیرهی قدرت و استثمار را پاره کند و تاریخ گواه این کلمه ست.
اتحاد تک نفره معنایی ندارد و برای تحقق آن باید گروه تشکیل شود و در آخر به حزب و سندیکا میرسد تا ساختار مشخصی داشته باشد.
گروه هم می تواند مطالبه گر باشد، می تواند اعتراض کند، اعتصاب کند تا به اهدافش برسد منتهی در این بین ممکن است کسانی فریب وعده و وعیدها را بخورند و یا ترس باعث شکست شود. اما حزب و تشکل این موانع را یا ندارد و یا کمتر درگیر این مسائل می شود.
به همین دلیل است که مصادیق نظام سرمایه داری در جمهوری اسلامی نمود بیشتری دارد چرا که اساسا حاکمیت مخالف احزاب و سندیکاهاست به حدی که ممکن است مدیر و اعضای آن تحت عناوین واهی جرم علیه امنیت و یا عنوان کلی علیه نظم عمومی محاکمه هم شوند!!
وجود انگشت شمار تشکلهای کارگری در کشور نشان از آن دارد که این مناظرات تلویزیونی و رسانه ای در مورد تعیین دستمزد و مشکلات کارگران شوهای تبلیغاتی بیش نیست.
فشار و سرکوبی که در این یکی دو دهه ی اخیر بر کارگران هفت تپه و یا راننده های شرکت واحد بوده حاکی از این بوده که حاکمیت نمی خواهد سندیکایی وجود داشته باشد.
حاکمیت شاید با اعتراض چند کارگر و یا به طور کلی معترض بدون سازماندهی نرم برخورد کند، به تصویر بکشد و یا حتی مورد بحث قرار گیرد، چرا که خوب آگاه است به نتیجه ای نمی رسد ولی اگر ذره ای حس کند این اعتراضات هماهنگ بوده برخورد متفاوتی از خود نشان می دهد.
سندیکا و تشکل نیاز مبرم جامعه ی کارگری ایران است و اگر مارکس برای کم کردن ساعت کاری از دوازده به هشت ساعت تلاش کرد، امروز برای تصویب قانون کار منصفانه و عادلانه، بهداشت کارگران، کارگاه مناسب و وسایل ایمنی، حق مسکن، حق سالانه کار، سرویس رفت و آمد، حق اعتصاب و حتی از بین بردن سندیکای کارفرمایان که خود مصداق بارز نظام سرمایه داریست، به هزاران مارکس نیاز هست.
ارسالی به کمپین دفاع از هفتتپه و اعتراضات کارگری
@Zendani7Tapeh
-پیامگیر تلگرام
@HaftHezarTapeh