نکاتی درباره انتقادات اخیر نسبت به برخی از فعالین کارگری هفت تپه
📌 در این نوشتار که موضع ” تحریریه کمپین دفاع از هفتتپه و اعتراضات کارگری ” است، در نظر داریم تا با رعایت اسلوب نقد و به دور از فرقهگرایی و ذهنیگرایی و تعلقات شخصی، حقیقت آنچه در هفتتپه روی داده را به صورت فشرده و از زوایای مختلف بازنگری کنیم.
۱. خنیفر و چشمه خاور: نکات مغفول مانده از نشست انتخاباتی
محمد خنیفر در صفحه شخصیاش فایل های صوتی از جلسه مطبوعاتی که در ستاد انتخاباتی رئیسی برگزار شده بود را منتشر کرده است. پیش از آن نیز پوستری از این نشست دست به دست میشد و در این مورد بچگانهترین توجیه همان بی اطلاعی خنیفر و چشمه خاور از پوشش انتخاباتی نشست مذکور یا ادعای دستکاری شدنِ پوستر تبلیغاتی است! اما در این نوشته قصد داریم تا بر روی محتوای این نشست و مسیر نادرست و مضری که گرایشات مسموم در بدنه کارگران هفت تپه آن را پیش میبرند متمرکز شویم. در آن نشست خنیفر میگوید طی یک سال گذشته به عنوان نماینده کارگران هفت تپه شخصا با ابراهیم رئیسی درباره «اعتصاب ها و مطالبات کارگری» مراوداتی داشته است و به طور مثال به دیداری در اردیبهشت ۹۹ با رئیس دستگاه قضا ارجاع میدهد درست زمانیکه حمایت قوه قضائیه از باند اختلاس به واسطه سانسور دادگاه ها و پروندههای فساد ارزی و همکاری در زمینه حفظ اموال و منافع خانواده اسدبیگ در اوج خود قرار داشت. در اینجا متذکر میشویم چانهزنی و مذاکره با مراکز قدرت در نگاه ما به خودی خود اشکالی ندارد و درباره نمایندگان هفتتپه امری متداول است اما هدف ما پرداختن به فحوای کلام این جلسات است و برشمردن این نکات نه برای «تسویه حساب» یا «غرض ورزی» است که آفت جنبش ما و عامل پسروی است، بلکه در جهت تحکیم پایه های نقد جنبشی و پرهیز از مماشات با نیروهای رفرمیستی عمل میکند. حیرت ما از خنیفر و چشمه خاور از آن جهت است که این فعالین کارگری تجربه سالها مبارزه در برابر فساد سیستماتیک را در کارنامه شان دارند اما همچنان دلداده ی جناحی از بورژوازی اند که اتفاقا صحنه گردان اصلی سرکوب و مصادره جنبش کارگری است. علی رغم موج انتقاداتی که رو در روی این فعالان قرار گرفته، خنیفر ترجیح میدهد همچنان خودش را رو در روی رئیسی قرار بدهد آن هم در سفر انتخاباتی اخیرش به خوزستان که خشم مردم اهواز را با برهم زدن نشست انتخاباتی در پی داشته بود. چنین گسستی از مردم و طبقه کارگر و چسبیدن به عبای حجت الاسلام در شرایط موجود جامعه نشان دهنده سردرگمی و کوتهبینی ایشان است. در فصلی که از مبارزات پنج سال اخیر هفت تپه گذراندیم علاوه بر اعتصابات مستحکم، پشتوانهی غنی جنبش کارگری علیه خصوصی سازی در کنار دخالت سوسیالیستها و همبستگی دیگر جنبش ها و فعالان با هفت تپه نقش به سزایی در پیشرویها ایفا کرده است که اقلیتی از کارگران نسبت به آن واهمه پیدا کرده اند ولی متاسفانه از مصادره آن واهمهای ندارند ؛ همانگونه که از تشکلیابی فراریاند و صحبت از برپایی مجمع عمومی را ترسناک و پرهزینه میپندارند. این افراد به خصوص در ماه های اخیر و به سبب برنامه های گفتگویی در شبکه های مجازی با پروژه «بسیجیان عدالتخواه» که مصادره بی چون و چرای ادبیات و کنشگری و دستاوردهای جریانات رادیکال چپ را دنبال میکند همراه شده اند و ناآگاهانه در حال ضربه زدن به جنبش هستند. همراهی کسانی مثل خنیفر با این پروژه آنجایی فرم میگیرد که او به صراحت دستاوردهایی مثل “دادگاهی کردن اسدبیگی و شرکایش، خلع ید کارفرما، مطالبات و شعارهای رادیکال، لغو احکام زندانیان و شکست بایکوت رسانهای” را ناشی از ورود رئیسی و نادری و موسوی و میلاد گودرزی و … به مساله هفت تپه و سطح «دغدغه مندی» اساتید میدانند نه برخاسته از کنش و ارتباط فعالان و نیروهای سیاسی طبقه کارگر با یکدیگر، قدرت افکار عمومی و فشار از پایین ؛ که اتفاقا همین دلایل برای چشمه خاور و خنیفر راهی را هموار کرده که امروز میتوانند در جایگاه فعال و نماینده کارگری در جامعه شناخته شوند ؛ تا قادر باشند هم به جسارت مبارزات بیفزایند و هم اینگونه خودزنی کنند! آن چیزی که در «نقد»های اخیر مغفول مانده، هشدار نسبت به مصادره تمامی مقاومت ها و دستاوردهای نوع بی سابقهای از عروج سوسیالیسم در جنبش کارگری ماست که نیروهای فریب خورده از طریق تن دادن به ایجاد پل ارتباطی با نیروهای حکومتی کار را به جایی رساندهاند که صراحتا از عوامل امنیتی و رسانه ای حاکم به خاطر «فشارها و بار امنیتی سنگینی که بخاطر کارگران هفتتپه تحمل کردهاند» قدردانی کنند! آن هم در شرایطی که متهمان پرونده هفتتپه که از ابتدای مسیر اعتراضات دوش به دوش کارگران جنگیدند و هزینه میدهند و هنوز در معرض تهدیدهای امنیتی، احضار و زندان قرار دارند.
لحظهای که خنیفر خطاب به آنها بابت بار امنیتی تحمیل شده بر آنها احساس شرمندگی میکند، لحظهی لغزش کوچک یک کارگر تلاشگر نیست؛ آشکارا قلب واقعیت و تحریف و مصادره مبارزات هفتتپه و متحدانشان است.
۲. تخطئهها و انتقادات غرضورزانه
انتقادات اندکی بود که به درستی و با موضع حمایت از کلیت مبارزه جاری در هفت تپه و مقابله با کج روی و گرایشات مخرب در آن مطرح گردید. اما در مدیای «چپ» دو دسته از «نقد»های تخریب گرانه/تقدیس گرانه نشر پیدا کرد که جای حیرت دارد. از یک سو فرصت طلب ها و پاپاراتزیهای بی ربط به هفت تپه بیداد سر داده اند که رفتارهای برخی کارگران به معنای مسیر غلط تمام مبارزات هفت تپه است و آنهایی که آلترناتیوشان رهایی طبقه کارگر بود مسئولیت حضور بسیجیان را بر عهده دارند! مشابه آن را در دیماه سال گذشته و پس از تجمع دادگستری برای خلع ید و در فاز دیگری از مبارزه علیه خصوصیسازی هفتتپه نیز از سوی جریان دیگری از چپ دیدهایم که در کشمکشهای حیاتی کجا ایستاده بودند. وجه اشتراک این نیروهای تخریبگر کمین کردن برای هر فرد و جریانیست که پا بر روی زمین حرکت میکند. اینبار نیز بهانه دستشان آمد تا با آن به تخریب های بیجا بپردازند و بدین طریق در رقابتی خیالی با برخی از فعالان کارگری پیروز شوند! نهایتا برای این طیفها بوی تند دستاوردهای کارگران پیشرو در مشامشان و افسوس ما سایهی راهشان خواهد ماند.
۳. تقدیس کارگر و دفاع کور
محمد خنیفر به نمایندگی از طرف تمام کارگران هفتتپه با قوهقضائیه و نمایندگان مجلس و رسانههای اصولگرا و به گفته خودش درباره “جلوگیری از اعتصاب و برهم خوردن امنیت انتخابات” مذاکره میکند و سفره دلش را برای کسانی مثل خضریان و موسوی و نادری و صباغ باز میکند و دائما از رئیسی بابت خلع ید تشکر میکند و در نشست و ستاد و سفر انتخاباتیاش هم حضور بهم میرساند، اما باز هم “عقل کل”های وورکریست از مسافتی طولانی چنین عناصری را “شریفترین و صادقترین” مینامند! این دوستان برای آنکه از رقبای خود عقب نیفتند شروع به تقدیس خنیفر و تطهیر او نمودند و با پرچم هفتتپه به دعوایی میروند که خارج از محاسبات آن قرار دارد و کینورزی های ریشه دار میان طیفها را نمایندگی میکند! با این دفاعیات کور بر این نکته صحه گذاشتهاند که از تبعات کوبیدن دست راست آنکه پرستش میکنند میترسند حتی اگر آن دست بخواهد به هنگام رای انگشت در خون بمالد!
۴. ضرورت نقد سیاسی
اما هفتتپه و جنبش کارگری نیاز به نقد دارد و وظیفه سوسیالیستها و فعالان راستین طبقه ماست که آن را اعتلا ببخشند و به عنوان بخشی ضروری از مبارزه طبقاتی به آن بنگرند. منظورمان از این سنت انتقادی طبیعتاً به مشاجرات فرقهای یا تسویه حسابهای گروهی ربطی ندارد و به نیروهایی نیاز دارد که حقیقت و منافع جنبش انقلابی را فدای فردگرایی و منافع جناحی نکنند. بدون شک فعالان آگاه و باتجربه زیادی در هفتتپه و تمام مراکز کارگری حضور دارند و مبارزات نفس گیرشان را لای چرخ دندههای سرمایه پیش میبرند و دقیقا چنین لیدرهایی پیوسته در معرض دشوارترین تصمیمات و بزرگترین اشتباهات قرار میگیرند. مایه امیدواریست که رفقای آبدیدهی هفتتپهای با دقت و نکتهسنجی به کجرویها واکنش نشان دادند اما بودند آنهایی که عامدانه از روی آن عبور کردند. اگر رهبران و فعالان پیشرو راه نقد را قطع کنند و به خطاهای رفقایشان بیتفاوت باشند و نشست با حکومتیها را به نشست با همسرنوشتانشان ترجیح بدهند و رسانههای غیرمستقل را برگزینند … و تشکلشان را به راه نیندازند ، دیر یا زود به سرنوشت محتوم “اصانلو”ها و “ترابیان”ها دچار خواهند شد یا شاید هم از کارگری اجتماعی به کارگری گوشه گیر و منفعل برسند. هژمونی یک رهبر کارگری در میدان و کوران اصلی مبارزات میتواند همانند آسمان پرستاره ای به چشم آید که از درخشش گذرای شهابسنگی در آسمان شب حکایت میکند! در هر حال، شدت بالای حساسیتها بر روی یکی از سیاسیترین مجادلات طبقاتی در جنبش کارگری کشور ، ما را بر آن داشته تا به فعالیتهای مخرب و آسیب زا مسئولانه تر نگاه کنیم و با کنشهای خلاقانه و تجمیع نیروهای اجتماعی اجازه ندهیم پیشرویهای ارزشمند جنبشمان مصادره شود.
کمپین دفاع از هفتتپه و اعتراضات کارگری – ۲۴ خرداد ۱۴۰۰