روز دوشنبه 26 اسفند،قاضیپور بهارستان نشین از ارومیه با انتشار فیلمی درشبکه های اجتماعی از عدم برگزاری جلسه کمیسیون تلفیق مجلس بدلیل عدم حضور اعضایش خبرداد.
وی گفت:قرار بود امروز کمیسیون تلفیق با حضور نمایندهها در صحن اصلی مجلس برگزار شود ولی هیچ کدام از نمایندهها حاضر نشدند.
واما روز دوشنبه 26 اسفند، علی کارگر جوانی که بهتازگی پدر شده و در شهرک صنعتی سیمیندشت در یک کارخانه لوازم بهداشتی مشغول به کار است، به خبرنگار رسانه ای میگوید: هر روز از ترس کرونا با هزار سلام و صلوات راهی محل کارم میشوم. ترسی از مردن ندارم اما نگران پسرم هستم. اگر خانوادهام به خاطر من بیمار شوند هرگز خودم را نمیبخشم. نه میتوانم خانه بمانم نه اعصاب درست و حسابی برای سر کار رفتن دارم. مرتب اعلام میکنند کارگران میتوانند برای مبتلا نشدن به کرونا مرخصی بگیرند اما در عمل کارفرما میگوید اگر مرخصی میخواهی به فکر کار جدید باش! او که از روزهای بیکاری میترسد و دعا میکند هیچ وقت پای کرونا به بخش تولید باز نشود، ادامه میدهد: ترس از بیکاری و شرمنده زن و بچه شدن درد همه کارگران است. ما همه مثل هم هستیم، یک روز کار نکنیم گرسنه میمانیم. بچه من نداری را نمیفهمد به شیر و پوشک نیاز دارد پس هر جور شده باید به محل کارم بروم.
ومحمود که بیشتر روزهای عمر 47 سالهاش را در کارخانه گذرانده هم از اجبار برای سر کار رفتن در این روزها میگوید: ما کل سال را صبح تا شب کار کردهایم که شب عید دست خالی به خانه نرویم اما حالا با آمدن این ویروس کارفرما تا الان که چند روز بیشتر به عید نمانده هنوز عیدی ما را نداده و میگوید اگر عیدی میخواهید خبری از مرخصی نیست. بمانید 28 اسفند واریز میکنم! تازه به جای کم کردن ساعت کار، تولید بیشتر شده و مجبوریم تا آخر شب در کارگاه باشیم. فرق من کارگر با یک کارمند چیست؟ چطور ساعت کاری کارمندان کم شده اما من کارگر باید کار کنم؛ آن هم بدون هیچگونه امکانات بهداشتی. این انصاف نیست.
تا چند روز پیش که خبری از ماسک و دستکش هم نبود و خودمان با وایتکس و صابون سر و ته قضیه را هم میآوردیم اما انگار بهداشت گیر داده و مجبور شدهاند برای ما ماسک و دستکش بخرند. البته به جای آن ناهار را به بهانه بیماری و تذکر بهداشت تعطیل کردهاند. رستوران کارگاه هم بسته شده و آوردن غذا ممنوع است. مجبوریم با غذای حاضری که نیاز به گرم کردن نداشته باشد خودمان را سیر کنیم.
وخدیجه 28ساله که در یکی از فروشگاههای زنجیرهای مواد غذایی در کرج کار می کند نیز نگران بیماری است و میگوید: هر روز با صدها نفر در ارتباط هستیم. انگار بعضیها باور ندارند بحث کرونا جدی است چون فروشگاه از همیشه شلوغتر است. خانوادگی و حتی با بچه کوچک برای خرید میآیند و ما هم مجبوریم در این شلوغی به کارمان ادامه دهیم. نمیدانم چرا فروشگاه را با این وضع تعطیل نمیکنند.
همکار او مریم هم میگوید: «اینجا هر روز کلی مواد ضدعفونیکننده به مردم میفروشیم اما مدیر فروشگاه حاضر نیست ژل ضد عفونی و دستکش به کارکنان بدهد. مجبوریم با هزینه خودمان وسایل بهداشتی را بخریم. هیچ نظارتی بر شرایط بهداشتی وجود ندارد. چند روز پیش همکارم با وجود علائم بیماری کلی برای مرخصی اصرار کرد اما قبول نکردند. امروز متوجه شدیم در خانه حالش بد شده و بعد از انتقال به بیمارستان تست کرونای او مثبت اعلام شده است. همه کارکنان و خیلی از مردم با او در ارتباط بودهاند. حالا دیگر خودتان شرایط کارگر را حساب کنید. ما اگرمیتوانستیم در خانه میماندیم اما باور کنید نمیشود ما منبع درآمدمان خودمان هستیم باید کار کنیم.»