بیانیه کمیته مرکزی سازمان راه کارگر: درسهای تراژدی افغانستان
پیروزی برق آسای طالبان، فرار اشرف غنی به خارج و ورود بدون مقاومت آنها به کابل ظاهرا همگان را غافلگیر کرده است. برخی دوست دارند علت این شکست مفتضحانه را خروج نظامیان امریکا و ناتو از افغانستان معرفی کنند، اما واقعیت این است که خود این خروج، محصول شکست سنگین نظامی امریکا و متحدانش در طول بیست سال جنگ و اشغال و کشتار بوده است.
در این میان، دو گمانه طرح می شود: 1- امریکا انتظار داشته که “اردوی ملی” به اصطلاح سیصد هزار نفره افغانستان(ارتش و سایر قوای امنیتی و نظامی) بتوانند بین شش تا یکسال در برابر طالبان مقاومت کنند تا “مذاکرات صلح” به جایی برسد 2- امریکا و ناتو بی آنکه اشکارا به زبان آورند ازمدتها قبل به این نتیجه رسیده اند که در کشور جنگ زده، قومی قبیله ای و اسلام زده افغانستان گزینه ای جز طالبان وجود ندارد لذا دولتهای مختلف امریکا در یک دهه گذشته به دنبال گیرکردن در باتلاق جنگی افغانستان به این نتیجه رسیدند که راهی جز مذاکره با طالبان و سپردن تدریجی قدرت به آنها ندارند. ازاینرو پایتخت شش میلیونی کابل توسط طالبان فتح نشد بلکه کلید آن رسما به ایشان تقدیم شد.
بایدن رئیس جمهور امریکا طی نطقی سعی کرد این رسوایی و شکست را جمع و جور کند. دولتهای امریکا که در تمام دوره بیست ساله اشغال و حتی قبل از آن در دوره کمک به جهادیون افغان برای مقابله با ارتش شوروی و دولت مورد حمایت آن، ادعا میکردند که برای استقرار “دمکراسی و حقوق بشر” مجبور به مداخله و صرف صدها میلیارد دلار از مالیات مردم امریکا شده اند، در یک چرخش آشکار، گفتند که هدف امریکا صرفا انتقام از القاعده و طالبان به خاطر عملیات یازده سپتامبر 2001 در خاک امریکا و ضربه به محل اصلی استقرار القاعده بوده است و چون به این دو هدف دست یافته اند لزومی به ادامه حضور نبوده است. اما اگر هدف امریکا این دو هدف بوده، آنها ظاهرا در همان دو ساله اول با سرنگونی طالبان و ضربات کاری بر آنها و القاعده به خواست خود رسیده بودند و دلیلی بر ادامه اشغال و جنگ به مدت بیست سال وجود نداشته است.
امریکا میگوید در این بیست سال حدود یک تریلیون دلار برای ایجاد و تقویت ارتش افغانستان خرج کرده است، اما اکنون مشخص شده که اولا بخشی از این ارتش سیصد هزار نفره وجود خارجی نداشته و صرفا در لیست دریافت حقوق توسط روسای جهادی و قبایل بودند و بخشی هم که جنبه واقعی داشته حقوق و مزایای آنها اغلب توسط فرماندهان فاسد بالا کشیده میشد از اینرو انگیزه ای برای مقاومت در این نیرو دیده نمی شد.
از سویی دیگر ما در تمام بیست سال گذشته چه در دوره حامد کرزای و چه در دوره اشرف غنی – عبداله عبداله، با یک دولت بغایت فاسد، مرتجع و درمانده روبرو بودیم، تو گویی این دولت برپا شده بود صرفا برای بالا کشیدن انبوه کمکهای بین المللی و نیز ثروت کشور افغانستان. به همین خاطر در کشوری با حدود چهل میلیون نفر جمعیت، کمتر از یک میلیون نفر در به اصطلاح انتخابات کذایی ریاست جمهوری و مجلس شرکت میکنند با کلی تقلب و حرف و حدیث. یعنی “رئیس جممهور” محبوب غرب و امریکا حتی از حمایت واقعی ده درصد مردم نیز برخوردار نبود و از این منظر نیز مردم بلاکشیده افغانستان دلیلی برای حمایت از این رژیم نمی دیدند.
امریکا در سال 2001 در دوره جورج بشر پسرنخواست از تجربه شکست نظامی شوروی در افغانستان و نیز شکست نظامی خودش در جنگ ویتنام، درس بگیرد، در نتیجه وارد طولانی ترین جنگ خارجی تاریخ امریکا شد و بعد از مدت کوتاهی دریافت که در یک باتلاق تمام عیار گیر کرده است. به همین خاطر در دوره اوباما با افزایش تلفات نیروهای امریکایی و نیز گسترش بی سابقه مخارج امریکا در این کشور، تصمیم گرفت که زمینه های مذاکره با طالبان را فراهم کند. دولت پاکستان که در سال 2010 یکی از رهبران طالبان – ملا برادر – را در کراچی دستگیر کرده بود چند سال بعد به درخواست اوباما آزاد کرد تا به قطر برود و با دریافت ویلا و امکانات فراوان، دفتر سیاسی طالبان را در آنجا برپا کند. با روی کار آمدن ترامپ این سیاست با جدیت بیشتری دنبال شد و رسما “مذاکرات صلح” کلید خورد. امریکا به طالبان قول داد که بهار 2021 خاک افغانستان را ترک کند و برای نشان دادن “حسن نیت” از دولت پوشالی اشرف غنی خواست که پنج هزار جنگجوی طالب را از زندانهای افغانستان آزاد کند که معنایی جز تقویت قوای طالبان نداشت. با روی کار آمدن بایدن، دولت امریکا اعلام کرد که سیاست ترامپ را ادامه خواهد داد و تاریخ قطعی خروج کامل را سپتامبر 2021 اعلام کرد. این در حالی بود که گفته می شود شمار جنگجویان طالبان به رقم 75 هزار نفر رسیده است.
بدین ترتیب ولایت به ولایت با کمترین مقاومت و حتی بدون مقاومت، شهرها و مناطق به تصرف طالبان درآمد. هر چند در سالهای گذشته نیز دولت مستعجل افغانستان فقط بر کابل و چند شهر بزرگ این کشور کنترل داشت که آنها نیز دائما هدف عملیات انتحاری و تهاجمی متعدد طالبان و بخشا داعشی ها بودند.
در این بیست سال علاوه بر آواره گی میلیونها افغان، دهها هزار نفر از مردم غیرنظامی و زنان و کودکان توسط همه طرفهای جنگ – هم طالبان و داعش و هم امریکا و ناتو و قوای دولتی – به خاک و خون کشیده شدند و این، بارِ دیگر ثابت کرد که با کودتا و جنگ و اشغال و برپایی دولتهای وابسته و فاسد و پوشالی نمیتوان به آزادی و رهایی دست یافت. این باید بویژه برای بخشهایی از اپوزیسیون راست ایران و حتی بخشی از به اصطلاح چپ، درس آموز باشد که از اشغال افغانستان و عراق و لیبی و سوریه و … حمایت کرده بودند و بخشی از انها با وقاحت بویژه در دوره ترامپ مترصد فرصت بودند که امریکا و اسرائیل با حمله به ایران و سرنگونی نظامی رژیم اسلامی، موجبات به قدرت رسیدن مزدوران امریکا را فراهم کند.
سازمان راه کارگر همواره معتقد بوده که امر رهایی و کسب آزادی و برابری باید با اراده خود مردم و به دست آنها صورت گیرد و کودتا و جنگ و اشغال و تحریم اقتصادی و مداخلات امپریالیستی، نه راه بلکه بیراهه هایی هستند که به فاجعه و فلاکت و کشتار جمعی منجر خواهند شد.
در مورد افغانستان نیز همین تجربه هولناک رخ داده است: ابتدا با کودتای حزب پرچم و خلق و سپس ورود نظامیان اتحاد شوروی برای حفظ این حکومتِ اقلیت و بعد سرازیر شدن میلیاردها دلارهای نفتی کشورهای عربی و حمایتهای نظامی و آموزشی پاکستان و ایران و کمکهای مالی و نظامی و سیاسی سازمان سیا و پنتاگون و … از مجاهدین اسلامی مرتجع افغان که برخی رهبران و فرماندهان فعلی طالبان محصول همان دوران هستند.
بدین ترتیب بیش از چهل سال است که مردم افغانستان جز جنگ و ویرانی و فقر و فلاکت و آواره گی بهره ای از این مداخلات امپریالیستی و ارتجاعی و نیز جنگها و منازعات داخلی و قبیله ای نبرده اند.
تردیدی نیست که تنها یک نیروی مردمی معتقد به صدای سوم یعنی نیرویی که هم با جهادیون و طالبان و دولت فاسد مرزبندی داشته باشد و هم با مداخلات امپریالیستها و دول مرتجع منطقه، میتوانست جلوی این فاجعه و تراژدی را بگیرد، اما متاسفانه جامعه مدنی افغانستان نتوانست بر محور صدای سوم بدل به یک جریان بزرگ و تاثیرگذار شود. احزاب، گروهها و افراد مستقلی البته وجود دارند که از موضعی چپ یا ترقیخواهانه در چهارچوب صدای سوم حرکت میکنند، اما آنها هیچگاه نتوانستند بدل به یک نیروی توده ای بزرگ شوند که بر فراز تحجر مذهبی و مناسبات قومی – قبیله ای، با تکیه بر مرزبندیهای روشن طبقاتی، اکثریت جمعیت یعنی اردوی بیشمار کارگران و زحمتکشان، صف مستقل خود را برای برهم زدن بازی طالبان و امریکا و دولت فاسد کابل و در برابر مداخلات رژیمهای ایران و پاکستان و روسیه و کشورهای عربی … برپا کنند.
اما جامعه افغانستان علیرغم همه دشواریها و موانع، جامعه ایستایی نبوده است و با رشد ارتباطات، اینترنت، آموزش و … شاهد شکل گیری انبوهی از جوانان و زنان جویای آزادی و رهایی هستیم که آواره گی و مهاجرت از افغانستان را تنها گزینه پیش رو نمی بینند. آنان میخواهند در کشور خود بمانند و در برابر طالبان و دیگر نیروهای مرتجع به ایستند.
از سویی دیگر طالبان اکنون دیگر در موقعیت یک گروه شورشی پارتیزانی نیست و باید یک کشور چهل میلیونی را با انبوهی از بحرانها و مسایل پیچیده اداره کند. به همین خاطر علیرغم حفظ ماهیت به شدت ارتجاعی خود، تصمیم گرفته که در دوره دوم زمامداری خویش، تغییراتی در روش برخورد و تاکتیک داشته باشند. مثلا در فردای ورود به کابل فرمان عفو عمومی کارکنان دولتی را صادر کردند و یا ذبیح اله مجاهد سخنگوی آنها در اولین مصاحبه رسمی با رسانه ها، همچون خمینی _ بنیانگذار حکومت طالبان ایران – انواع وعده های سرخرمن را در زمینه مدارا با سایر نیروها، آزادی رسانه ها و حق کار و فعالیت زنان، دولت قانونمند فراگیر، جلوگیری از تبدیل شدن مجدد افغانستان به بهشت امن تروریستهای اسلامی بین المللی، پایان دادن به کشت خشخاش و تولید تریاک و هیروئین و … بیان کرد و البته در همه موارد به شرط عدم مغایرت با شریعت اسلام. آنها البته میدانند که در موضع کسب قدرت و دولت، باید با جهان تعامل کنند و حتی اگر بخواهند نمی توانند به شیوه قبل، یکه تازی کنند. آنها نیازمند برسمیت شناخته شدن توسط دولتهای دنیا و نهادهای بین المللی و نیازمند کمکهای اقتصادی و مالی برای چرخاندن امور ابتدایی افغانستان هستند. بعلاوه یک نیروی مقاومت سکولار و جامعه مدنی پرتوانتر و اگاهتر که قابل قیاس با دوران قبل از 2001 نیست در برابرشان قرار دارد. هنوز چند روز از ورود طالبان به کابل نگذشته که زنان مجددا از مخفی گاههای خانه ها بیرون آمده و حتی برای دفاع از حقوق خود دست به اعتراض زده اند و یا مردم معترض در برخی شهرها نظیر جلال آباد دست به تظاهرات زدند که با تیراندازی وحشیانه افراد طالبان مواجه شده و حتی چند نفر کشته و زخمی شدند.
بنابراین طالبان افغانستان دیر یا زود با گسترش مقاومت مردمی روبرو خواهند بود و در صورت اصرار بر ادامه حکمرانی به شیوه گذشته، با بروز یک جنگ داخلی تمام عیار مواجه خواهند شد نظیر وضعیتی که اکنون در ولایت پنجشیر جریان دارد.
آنچه در لحظه کنونی و سالهای پیش رو، اکثریت به جان آمده از جنگ، فلاکت، فساد، مناسبات فرقه ای قومی و فرهنگ اسلامزده نیاز دارند، تقویت تشکل های مستقل و راه اندازی انواع جنبش های آزادیخواهانه و برابری طلبانه است که به سوی یک انقلاب اجتماعی تمام عیار رهنمون شود. اگر چه در شرایط کنونی در افغانستان در قیاس با ایران، سطح جنبش، اگاهی سیاسی و طبقاتی، درجه تشکل یابی و قدرت صدای سوم بویژه گفتمان سوسیالیستی، نازل و کمرنگ است اما راهی جز این نیز برای اکثریت ستمدیده افغانستان باقی نمانده است. آنها یکبار برای همیشه باید به مرتجعین رنگارنگ، جنگ سالاران جنایتکار، سلاطین مواد مخدر، احزاب اسلامی و قومی– فرقه ای و نیز به مداخلات امپریالیستهای غرب و شرق و مداخلات کشورهای مرتجع منطقه نه بگویند. بویژه که برخی دولتها از جمله روسیه و چین و ایران که در دوره اخیر برای مقابله با نفوذ امریکا و ناتو در افغانستان، سعی کردند پیروزی طالبان را تسهیل کنند. بگذریم که تغییر الویتهای استراتژیک امریکا مبنی بر مقابله با امپراتوری شرق – رقیب قدرتمند: چین – نیز دلیلی بود بر علاقه امریکا و متحدین غربی اش برای خروج از باتلاق بی انتهای افغانستان.
از اینرو باید یکبار دیگر تاکید نمود که تنها صدای سوم میتواند کشور همسایه ما افغانستان را از دور باطل جنگ و کشتار و آواره گی و فقر، رهایی بخشد و به اکثریت مردمان بلاکشیده افغان، فرصت نفس کشیدن و بازسازی کشورشان را بدهد. در این پیکار دشوار، مردم ستمدیده افغانستان میتوانند همواره از همبستگی نیروهای چپ و مترقی ایران اطمینان داشته باشند، بویژه در لحظه کنونی که انبوهی از آواره گان جنگی افغانستان به کشورهای مختلف از جمله ایران فرار کرده اند که حق پناهندگی، کار و زندگی آنها باید بی قید و شرط پذیرفته شود و مورد حمایت مردمان ایران قرار گیرد. نباید اجازه دهیم صحنه های دلخراش فرودگاه کابل تکرار شوند !
زنده باد همبستگی مردم ایران و جهان با مردم افغانستان
مرگ بر جنگ و کلیه مداخلات امپریالیستی و منطقه ای
پیروز باد مبارزه مردم افغانستان برای استقلال، آزادی و برابری
کمیته مرکزی سازمان راه کارگر
27 مرداد 1400