مشاركت مالى
هر كارگرى كه در اعتصاب و يا تظاهرات شركت مى كند، هم مال و هم سلامتى و جان خود را در معرض خطر قرار مى دهد. بيشترين قربانيان، رهبران و پيشگامان حركت هاى كارگرى و نمايش هاى خيابانى هستند كه همه دار و ندار خود را در طبق اخلاص مى نهند.
اينان كه دستگير و زندانى مى شوند چه كسى و چه تشكيلاتى به خانواده هاى شان رسيدگى مى كند؟
در درجه نخست مؤثرترين وسيله براى پاسخگويى به اين نياز حياتى، تشكيل صندوق هميارى توسط خود كارگران وهمكاران آنهاست.
پس از آن، بر تمامى سازمان ها و احزاب چپ و مترقى است كه از اعضا و طرفداران خود بخواهند كه مبالغى را ماهانه مثلا در حدود ده دلار در خارج از كشور و هر مبلغى كه ساكنان در ايران توان پرداخت آن را داشته باشند براى كمك به صندوق هاى كارگرى از طريق سازمان ها و احزاب مورد اعتماد خود، و يا رساندن اين مبالغ به خانواده هاى زحمتكشان در بند، بپردازند.
كسى كه آمادگى گذشت از اين مبلغ ناچيز را نداشته باشد، لافزنى بيش نيست.
رفقا! اين مسئله را خرد و ناچيز نشماريد كه واقعاامرى حياتى و اساسى است.
اين رهبران جنبش ها آنچنان از عزت نفس و كرامت انسانى برخوردارند كه هيچ وقت و هيچگاه چنين خواسته اى را براى خود مطرح نمى كنند پس بايد غرورشان را پاس داشت.
نفس عمل گردآورى حق اشتراك ها و سازماندهى آن ها و چگونگى رساندن شان به رفقاى كارگران و خانوارهاى آنان، خود عاملى مى شود كه هر تشكلى ناگزير به ايجاد شبكه اى گسترده و كارى از ارتباطات آشكار و پنهان گردد كه در تحكيم و پايدارى خود سازمان و حزب مربوطه و ايجاد نظم درونى و برونى اش مؤثر خواهد بود.
پيروز باشيد!
فعاليت در ميان كارگران
كارگر ، كه مى گوييم بلافاصله كارگران صنايع سنگين فولاد و آهن و نفت و پتروشيمى و ماشين سازى و خودرو سازى و ازاين قبيل موارد به ذهن ما متبادر مى شود.
ليكن كارگران ديگرى هم هستند كه هيچ رژيمى نمى تواند حركات و اعتراضات آنان را به شكست بكشاند و مؤسسات و سازمان هاى شان را ببندد از جمله:
كارگران شهردارى ها، پاكبانان، تعميرگران و نگهدارندگان فاضلاب ها، كارگران آب و برق.
اين زحمتكشان علاوه بر تحقير شغلى، نه فقط پايين ترين دستمزدها را دريافت مى دارند، بلكه پرداخت حقوق آنان نيز همواره براى چندين ماه به تأخير مى افتد.
براى يك لحظه با خود فكر كنيم كه هركدام از اين اصناف زحمتكشان ، اگر دست از كار بردارند آيا شهرهاى ما ولو براى يك هفته هم كه شده ديگر قابل سكونت باقى مى مانند.
اگر مجارى فاضلاب ها بسته شوند؛ اگر آب و برق به خانه ها و كارخانه ها نرسد؛ اگر كيسه هاى زباله روى هم تلنبار گردند و بوى شامه آزارى سراسر اطراف را فرا گيرد و خود مأمن و جايگاه انواع حشرات گردند، در اين حالت اين شهر تبديل به چه جهنم دره اى مى شود!
حال چرا زحمتكشان ما از اين مزيت يگانه و استثنايى خويش بهره بردارى مناسب نمى كنند،
خود حكايتى است كه تحليل گران علوم اجتماعى بايد همت ورزند و اسرار و رموز و خفاياى آن را كشف و عيان سازند.
اين كارگران ضمن اين كه پاشنه آشيل رژيم اند در عين حال خود پهلوانى هستند كه توانايى بر زمين زدن او را دارند؛ ليكن بلاشك، به حقيقت و ميزان قدرت پلوانى خويش بگونه اى شايسته و بايسته پى نبرده اند.
احزاب و سازمان هاى چپ انقلابى مى توانند با برنامه ريزى دقيق در اين راه بكوشند؛ بويژه اين كه برقرارى تماس و رابطه با آنان و پيشگامان شان بسيار آسان تر و سهل الحصول تر است.
چنان چه تاكنون قصور و غفلتى بوده عامل آن همين احزاب و سازمان ها هستند كه تا كنون اهميت والا و نقش مؤثر آنان را در اين شرايط سرنوشت ساز، به خوبى نفهميده و درك نكرده اند.
علاوه بر اين بايد رانندگان و كارگران خطوط اتوبوس رانى ها و ديگر وسائط نقليه و كشتى ها و بنادر و گمركات و فرودگاه ها را كه بمثابه سلسله اعصاب حمل و نقل مسافر و بار عمل مى كنند، مورد توجه ويژه قرار داد و با نفوذ در اتحاديه ها و سنديكاها و تشكل هاى آنان و جلب نظر رهبران شان، نسبت به گسترش حركات اعتراضى و مطالباتى شان، همت گماشت.
اين كارگران با ما در ميان ما و در همسايگى ما زندگى مى كنند ولى متأسفانه ما نشانى آنان را نمى دانيم!