متاسفانه با خبر شدیم که درآستانه نوروز و سال نو، رفیق مهدی جابری ، از اعضای قدیمی سازمان ما و از زندانیان سیاسی دهه خونین درتهران درگذشته است. برای ما که او را در دوره ی انقلاب و پسا شکست انقلاب وسرکوب های خونین دهه ۶۰ بیاد میاوریم ؛ اورا رفیقی پر شور و مهربان وپرتلاش یافته بودیم که از هر تلاشی برای برپاداشتن انقلابی دیگر باز نمی ایستاد. مهدی همانند بسیارانی از یاران ما براین باور انسانی بودند که مردمی که انقلاب بزرگ ۱۳۵۷ را برپاکرده و سایه خدا را محوکرده بودند ، میتوانند روح خدا را هم محوکنند. او انسان را شایسته ی بهتر زیستن وآزاد زیستن میدانست . وفادار بود به رهایی انسان ، میدانست که باید برای اینکار هزینه داد. دقیقا در همین راستا بود که زندان دهه ۶۰ را هم با استواری و حفظ اسرار رفقا با سربلندی طی کرد.
رفیق مهدی جابری ، از فعالان پرشور چپ و سازمان فدایی دردوره انقلاب ۵۷ بود. بخاطر روابط وسیعی که داشت میتوانست تاثیرات زیادی روی هم محله ای هایش بگذارد. او در کمیته جنوب تهران سازمان فدایی فعال بود. با اشغال سفارت امریکا و گردش به راست رهبری این سازمان ، او وبسیاری از فعالان این سازمان را برآشفته کرد. تلاشها برای تغییر این سیاست ، خصوصا پس از انشعاب اقلیت این سازمان ، عاملی شدکه رفقای کمیته جنوب تهران این سازمان ،پس از یکدوره بحث های جدی وطولانی – با دکتر غلام ابراهیم زاده در اواخر سال ۱۳۵۹ به سازمان را ه کارگر پیوستند. از آن پس ، مهدی به یکی از اعضای فعال وپرکار سازمان در کمیته شرق تهران تبدیل شد .نقش بسیار زیادی در جلب و جذب فعالان سازمان فدایی و چپ به سازمان ایفا کرد. این تلاشها تا دستگیری رفیق مهدی د رهفتم تیرماه ۱۳۶۲ به همراه رفقا غلام ابراهیم زاده و علیرضا شکوهی در خانه این رفیق ادامه پیدا کرد. راز داری ومقاومت رفقا غلام و علیرضا شکوهی ، برای رفیق مهدی ، راهنمایی شد که او مطلقا زیر بار رابطه ی تشکیلاتی با سازمان نرود . راز داری ومقاومت رفیق مهدی در این دوره ، علیرغم شکنجه های طولانی وفشارهای فراوان ، باعث شد که بسیاری از امکانات سازمان در آن شرایط سخت محفوظ ماند و جان بسیارانی از رفقا درامان ماند. پس از ماهها بازجویی وشکنجه، بیدادگاه اسلامی او را به چهار سال زندان محکوم کرد. او بعد از اتمام دوره محکومیتش آزاد شد. گرچه زخمهای دوره شکنجه و زندان اسلامی بر پیکر او باقی ماند، اما روح وجان او همچنان با نیروی زندگی وایستادگی وچپ ماند. خفقان و شرایط سخت زندگی مردمان ایران ، او را هرگز آسوده به حال خود نگذاشت و تا لحظه مرگ، وتسلط سرطان بر جان وجسم او ، دغدغه همیشگی اش ،چگونکی برخاستن مردمی بود که سایه خدا را محوکرده بودند و میبایست نمایندگان او را نیز محو کنند. در تمام این دهه های سخت، زبان طنز وشیطنت های جوانی مهدی رنگ نباخت واو همچنان وفاداربه نیروی زندگی ماند.
ما یاد عزیز این یارورفیق قدیمی را گرامی می داریم و به خانواده گرامی مهدی ، به همسر و فرزندان ،به همه راه کارگریها و رفقای هم بندش تسلیت میگوییم و با شمایان د راین فقدان غم انگیز همراهیم و همچنان آرزوها و امیدهای مهدی جابری عزیزمان برای رهایی انسان ، برای آزادی و برابری را پی می گیریم.
یاد وخاطره رفیق مهدی جابری گرامی باد
کمیته مرکزی سازمان راه کارگر
فروردین ماه ۱۴۰۱