در 24 فوریه وقتی که نیروهای مسلح روسیه یک جنگ تهاجمی را علیه اوکراین آغاز کردند، هر روزگزارشهای متناقضی درباره حملات روسیه و دفاع مردمی در اوکراین می شنویم. اغلب این گزارش ها به سختی قابل اعتماد می باشند. تصاویر ویرانی و مرگ سیل اخبار مدعی هستند که شرکت های بزرگ هر روز اعلان می کنند از بازارهای اوکراین و روسیه خارج شده اند، تحریم های جدید مختلفی علیه روسیه توسط غرب درنظر گرفته می شود، علارغم این اخبار که موجب بالا رفتن قیمت اجناس و کمیابی برخی مایحتاج مردم می شوند، اعلان می گردد گاز روسیه کما فی سابق به سوی غرب جریان دارد. گذشته از تناقض اخبار و رویدادهای در صحنه جنگ فوق، موضع گیری های چپ جهانی نیز در تناقض قرار دارد. این گونه به نظر می رسد که ابر قدرت روسیه جنگی را علیه یکی از اعضا جامعه اروپا که خارج از اتحادیه نظامی ناتو است شروع کرده، لذا پوپولیست های ضد امپریالیست غرب غافلگیر شده و نمی توانند موضع اصولی ضد جنگ را تبلیغ و ترویج نمایند. برخا همصدا با مجیز گویان سیستم سرمایه جهانی شعار تجهیز نظامی اوکراین را مطرح می نمایند. حال آنگه مرز تجهیز نظامی اوکراین در مقابل امپریالیست روسیه را نمی توانند مشخص نمایند.
چپ در هر موقعیت و زمان و مکانی که قرار گرفته است می باید جنگ تجاوزکارانه روسیه را محکوم کند، چرا که در این جنگ مردمی کشته می شوند که خود در سرکوب و سازماندهی فلاکت هیچ نقشی ندارند.
برخی به جای محکوم کردن جنگ ، و همدردی با مردم اوکراین تاکید بر گسترش اتحادیه اروپا و تاکید بر یک اتحادیه نظامی قدرتمند دارند، مخالفت با این ایده را همتراز با همسوئی با پوتین می دانند و نادانسته آشکارا همصدا می شوند با نگرش دولت های اروپائی و به تائید جنگ در اوکراین دامن می زنند.
اگر فرض کنیم هیچ یک از قدرت های بزرگ اتمی دیوانه نیستند، و جنگ اتمی ای بروز نخواهد کرد، فکر نمی کنند آتش بیار معرکه ای هستند که جز سرمایه داران کسی در آن نفعی ندارد. بروز جنگ جهانی دوم به خاطر همگامی های های اولیه احزاب دمکرات و برای تقویت بودجه دفاعی کشوری مثل آلمان و اکثر کشورهائی که سیستم پارلمانی در آن حاکم بودند، بوجود آمد. بطور مثال حزب سوسیال دمکرات آلمان در زمان هیتلر به افزایش بودجه نظامی رای مثبت داد.
تجاوز روسیه به اوکراین یک نقطه تصمیم گیری می باشد، تصمیم گیری برای آنان که پس از جنگ سرد خلع آلترناتیو در جبهه امپریالیسم را هنوز درک نکرده اند. کشورهای سرمایه داری این را درک کرده اند، هریک با تاکید بر تجهزخود و تاکید بر”سیاست دفاع از زندگی مردم”! بودجه نظامی خود را افزایش داده اند، مجلس آلمان با تاکید بر اینکه این اولین جنگ در اروپا میباشد!( جنگ در یوگسلاوی، کشتار بوسنی ها، آلبانی ها، مقدونیه ای ها و ….. جنگ در اروپا نبوده اند)، بودجه دفاعی خود را بیشتر از 100 میلیارد یورو تعیین کرده است، علاوه بر این حداقل 2 درصد از تولید ناخالص داخلی (یعنی حداقل حدود 80 میلیارد یورو) را برای بودجه دفاعی هزینه خواهد کرد، از این رو کنون آلمان سومین بودجه نظامی بزرگ را در جهان به خود اختصاص داده است! این نه تنها آلمان بلکه ژاپن نیز در فکر برداشتن موانعی می باشد تا بتواند از تسلیحات اتمی برای دفاع از خود سود جوید!
سیاست تشدید، جنگ به عنوان ابزاری سیاسی برای آینده جهان است، کارگران و زحمتکشان باید هزینه پیشبرد این سیاست را به دوش کشند، در عین حال بی چیز ها فقیر تر و هزینه های زندگی و اجتماعی گرانتر خواهد شد. این بدان معنا می باشد که هر کشوری برای دفاع از خود نیاز به تجهیزات نظامی بشتری خواهد داشت، روشن است که این سیاست به کجا منتهی می گردد! سیاستی که با منافع شهروندان کشورها مطابقت ندارد. تسلیحات به نفع آزادی انسان نیست، بلکه به معنی رونق بازار اسحله و آسانی دسترسی به منابع تولید آن است !
برخی هنوز معتقدند اگر اوکراین عضو ناتو بود روسیه هرگز به یک عضو ناتو حمله نمی کرد! اما هرگز از خود نمی پرسند اگر ناتو به سمت روسیه گسترش نمی یافت، هرگز جنگی در اکراین وجود نداشت! برخی فکر می کنند ناتو از ارزش های انسانی دفاع می کند، هرگز نمی توانند به این نکته توجه کنند که ناتو یک پیمان نظامی می باشد، نه یک پیمان همدردی! به همین دلی تجاوز روسیه به اوکراین چنین داستانی را تدوین نموده است، این ایده تقویت شده است که ناتو اتحادیه ای برای آزادی و دموکراسی است، در نتیجه در پس چنین داستان مساله شر و خیر مطرح می شود، شرّ هموار کسی است که تجاوز کرده است! اما زمانی که ناتو به رهبری آمریکا خالق جنگهای لیبی، یوگسلاوی، عراق، سوریه و افغانستان بود، هرگز مساله خیر و شر مطرح نبود، چرا که یه سوی امپریالیسم یعنی روسیه دیگر”امپریالیست” نبود! اما با شروع حمله روسیه به اوکراین دیدیم این برداشت هرگز واقعیت نداشت و تضادهای درون امپریالیست ها روز به روز آشکارترشد، این تمایل ها برای تسخیر یا دفاع از حوزه های نفوذ به صورت نظامی گسترش و عریان شده است، تمایلی که فقط در خدمت منافع سرمایه می باشد و همچنان در حال رشد اسست. این تمایل به اکراین خلاصه و ختم نخواهد شد، در آینده حوزه های گسترده تر و وخیم تری را در بر خواهد گرفت.
پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی فرصتی برای بزرگ سرمایه داران فراهم شد تا تمامی مایملک درونی و بیرونی آن سیستم را تصاحب کنند! پوتین یکی از حلقه های مخالف چنین تصوری، توانست با رهبری الیگارش های روس جلو چنین غارتی را بگیرد! اما سرمایه داران بین المللی از تلاش خود منصرف نشده و لذا روز به روز بر تنش درون آنها افزوده شده است. این را نباید فراموش کرد که مردم روسیه بیشتر امکانات اجتماعی دوران سوسیالیستی رااز دست داده و از برابری حقوقی و اجتماعی برخوردار نیستند. در روسیه جنگ قدرت وحشیانه ای بین سرمایه روسیه از یک سو و سرمایه غربی از سوی دیگرجریان دارد، این درگیری اکنون در اوکراین با هزینه مردم پیش برده می شود.
لذا وظیفه چپ ها و طرفداران دمکراسی دفاع از صلح می باشد، چرا که از هر سوی جنگ دفاع کنیم در حقیقت از حقوق سرمایه دارها دفاع کرده ایم! همیشه این مردم هستند که کشته می شوند، پرداخت می کنند، رنج می برند، از این مهم تربا تدوین سیاست های جدید میلیتاریزم، آینده بشریت جنگ طلبانه تر خواهد شد، این جنگ طلبی نه برای آسایش و امنیت بلکه برای تصاحب آزادی نابودی بهتر بودن هاست . برای اثبات این نکات، بهتر است به سیاست های کشورهائی مثل آمریکا، آلمان، انگلیس، فرانسه و دیگر کشورها و از جمله ناتو نگاه کنیم، برخلاف اینکه می گویند ما در جنگ شرکت نخواهیم کرد، اما با روسیه در حال جنگ هستند، سیل اسلحه های کشتار را به اوکراین سرازیر کرده اند تا تنور جنگ داغ نگاه داشته شود. بیائید به این نتیجه برسیم که اوکراین با اتکا به سلاح های دریافتی بتواند روسیه را شکست دهد! آیا شکست روسیه بوسیله ارسال سلاح ها مقدور است؟ چه سیاستی در پشت چنین رفتار احمقانه ای پنهان شده است؟قابل توجه است که هیچ یک از کشورهای ارسال کننده سلاح ها به اوکراین غیر از ارسال سلاح هیچ راه حلی را برای خاتمه جنگ مطرح ننموده اند،
نیروهای مبارز باید متشکل تر علیه جنگ و برای صلح اقدام کنند، سیاست های امپریالیستی و حدود قدرت آنها را برای مردم روشن نمایند، باید محدوده تصمیم گیری کشورهای امپریالیستی به چالش کشیده شود1 باید با تجمعات ضد جنگ در سراسر جهان فشار خود را به همه جناح های جنگ جو افزایش دهیم تا آنها نهایتا راه حل های سیاسی را در پیش گیرند. این سیاست نه تنها در مورد جنگ اوکراین بلکه در مورد تمامی جنگ هائی که آنها بدان دامن میزنند باید ادامه یابد. برای تثبیت صلح، جهان نیازمند یک جنبش صلح قوی می باشد، جنبشی عظیم علیه جنگ!