بر گرفته از مقدمه کتاب “نان و گل سرخ، جنسیت و طبقه در سرمایه داری” اثر آندره آتری۱
در حالی که بخشی از فمینیسم به تنهایی و به راحتی روی کاناپه تکیه داده و از خود می پرسد: “من کی هستم؟” و بخشی دیگر با نگرانی مرجع مورد نیاز برای پاورقی را جستجو می کند که کار خود را به عنوان قابل اعتماد تأیید کند. در آنجا جهان از فقر در حال انفجار است: میلیونها نوزاد، که به عنوان زن متولد شدهاند، به مدلی از جامعه نگاه میکنند که گهوارهای از خار برای آنها در نظر گرفته است.
ویکتوریا سائو سانچز
جنسیت و طبقه در روز جهانی زن
امروز، ماهمچنان روز جهانی زن را هر سال در 8 مارس جشن می گیریم. با این حال، در میان همه تبلیغات برای گل و شکلات بویژه در جوامع غربی اکثر مردم منشا این روز را نمی دانند. منشا این روز با سازماندهی زنان کارگر در قرن نوزدهم برای مطالبه حقوق خود آغاز شد: در 8 مارس 1857، کارگران یک کارخانه نساجی در نیویورک علیه دوازده ساعت کار روزانه طاقت فرسا و دستمزدهای فلاکتبار اعتصاب کردند. پلیس به تظاهر کنندگان حمله کرد. نیم قرن بعد، در مارس 1909، 140 کارگر جوان در یک کارخانه نساجی در شرایط غیرانسانی به دام افتادند و زنده زنده سوزانده شدند. در همان سال 30000 کارگر نساجی نیویورک دست به اعتصاب زدند و توسط پلیس سرکوب شدند. با وجود سرکوب، این کارگران حمایت مردم، دانشجویان، سوسیالیستها و سایر بخشهای جامعه را به دست آوردند. چند سال بعد، در آغاز سال 1912، اعتصاب “نان و گل سرخ” در شهر لورنس، ماساچوست آغاز شد.
کارگران اعتصابی نساجی از شعار(نان و گل سرخ) در جمع بندی مطالبات خود برای افزایش دستمزد وهمچنین برای بهبود وضعیت معیشتی استفاده کردند. در این مبارزه، کمیته اعتصاب، برای کودکان زنان کارگر، مهدکودک ها و آشپزخانه های مشترک ایجاد می کند تا مشارکت آنها در درگیری را تسهیل کند. اتحادیه “کارگران صنعتی جهان” جلساتی را برای کودکان در سالن اتحادیه برگزار می کنند تا در مورد علل اعتصاب مادران و پدرانشان بحث کنند. پس از چند روز درگیری، کودکان به شهرهای دیگر فرستاده می شوند و توسط خانواده ها در همبستگی با مبارزات کارگری پذیرفته شده و از آنها مراقبت میشود. در اولین قطار 120 کودک محل را ترک میکنند، در حالی که قطار دوم قرار است حرکت کند، پلیس به سرکوب کودکان و زنان همراه آنها می پردازد. این درگیری به روزنامه های سراسر کشور و همچنین تالارهای کنگره می رسد و همبستگی با اعتصاب کنندگان را افزایش می دهد.
دو سال قبل از آن، در خلال دومین کنفرانس بین المللی زنان سوسیالیست که در شهر کپنهاگ برگزار شد، کلارا زتکین از آلمان پیشنهاد داده بود که روز جهانی زن را هر سال در ماه مارس جشن بگیرد، تا یادی از زنان کارگری شود که اولین اقدامات سازمان یافته علیه استثمار سرمایه داری را انجام داده بودند.
در این کنفرانس در اوت 1910، صد زن سوسیالیست از کشورهای مختلف اروپایی در مورد حق رای برای زنان و رفاه اجتماعی برای مادران شاغل و همچنین در رابطه با اقداماتی برای برقراری روابط بین زنان سوسیالیست در سراسر جهان بحث کردند. آنها طرحی را برای مبارزه برای هشت ساعت کار، شانزده هفته مرخصی زایمان و سایر مطالبات تصویب کردند.
این نمایندگان آلمانی بودند که طرحی را ارائه کردند که به اتفاق آرا به تصویب رسید و در تاریخ ماندگار شد. در قطعنامه ارائه شده توسط کلارا زتکین و کیت دانکر آمده است:
“زنان سوسیالیست در همه کشورها باید در توافق با سازمان های سیاسی و سندیکا های کارگران که با آگاهی و جانبداری طبقاتی فعالیت می کنند، هر سال در هر کشور، یک روز را به عنوان روز زنان، که در درجه نخست به تبلیغ برای حق رای زنان مساعدت کند، برگزار کنند. این در خواست باید در ارتباط با تمامی مسائل زنان و از دیدگاه سوسیالیستی تبیین شود. روز زنان باید جنبه جهانی داشته باشد و با دقت برنامه ریزی شود”
در سال های بعد، روز جهانی زن در بسیاری از کشورها جشن گرفته شد اما در روزهای مختلف در ماه مارس. تنها در سال 1914 بود که سوسیالیست های آلمان، روسیه و سوئد با برگزاری آن در 8 مارس موافقت کردند. این تاریخ به عنوان روز جهانی زن در تاریخ ثبت شد زیرا در 8 مارس 1917 (در فوریه مطابق با تقویم روسی آن زمان) کارگران نساجی پتروگراد به خیابان ها آمدند و خواستار «نان، صلح و آزادی» شدند. این نشان دهنده آغاز بزرگترین انقلاب قرن بیستم بود که در اکتبر همان سال به تصرف قدرت توسط طبقه کارگر انجامید.
همانطور که می بینیم، روز جهانی زن ترکیبی از طبقه و جنسیت است. ترکیبی که پس از گذشت بیش از یک قرن، هنوز هم در بین مارکسیست ها و هم در جنبش فمینیستی مورد بحث و مطرح است.
ستم و استثمار
برای مارکسیست های انقلابی، مسئله سرکوب زنان در تاریخ مبارزه طبقاتی نوشته شده است. ما در کنار همه مردمی هستیم که توسط نظام سرمایه داری استثمار و سرکوب شده اند. ما این کار را از منظر ماتریالیسم دیالکتیکی و تاریخی، که ابزارهایی برای درک این جهان و تغییر آن فراهم میکند، انجام میدهیم.
برخی از متخصصان مطالعات زنان بیان کردهاند که “کاملاً ضروری است که هنگام پرداختن به تاریخ فمینیسم، یک تحلیل طبقاتی انجام دهیم” و اضافه میکنند که:
فمینیسم بورژوایی بیان آگاهی زنان بورژوازی است که در چارچوب جامعه بورژوایی به دنبال برابری خود با مردان در عرصه های سیاسی، حقوقی و اقتصادی هستند. از سوی دیگر، فمینیسم پرولتری، غلبه بر انقیاد اجتماعی را در چارچوب یک جامعه بی طبقه، با توجه به مدل سیاسی که به آن پایبند است، خواه سوسیالیست، آنارشیست یا کمونیست، پیشنهاد می کند.
نویسندگان دیگر تفاوتهای طبقاتی را در تحلیل ستم بر زنان برجسته میکنند و خاطرنشان میکنند که : “حتی اگر همه زنان توسط نظام مردسالار موجود در تقریباً همه جوامع معاصر تحت ستم قرارگیرند، به دلایل مشابهی مورد ستم قرار نمی گیرند. علاوه بر این زنان مظلومی هستند که به دیگران ظلم می کنند و ذکر این نکته ضروری است”.
بنابراین از نقطه نظر مارکسیست ها استثمار به عنوان رابطه بین طبقات تعریف میشود. این موضوع یعنی تصاحب نیروی کار اضافی تودههای کارگر توسط طبقهای که ابزار تولید را در اختیار دارد، مقوله ای است که ریشه در ساختار اقتصادی جامعه دارد. از سوی دیگر، ستم را می توان به عنوان رابطه انقیاد گروهی توسط گروهی دیگر به دلایل فرهنگی، نژادی یا جنسی تعریف کرد. مقوله ستم به استفاده از نابرابری ها به منظور آسیب رساندن به یک گروه اجتماعی خاص اشاره دارد. تفاوت هایی که به توجیهی برای تسلط یک بخش اجتماعی بر بخش دیگر تبدیل شده است.
می توان گفت که زنان به طبقات اجتماعی مختلفی تعلق دارند که با یکدیگر در تضاد هستند. زنان یک طبقه جداگانه را تشکیل نمی دهند، بلکه یک گروه بین طبقاتی را تشکیل می دهند. در این گروه استثمار و ظلم به شیوه های مختلف با هم ترکیب می شوند. طبقه ای که یک فرد به آن تعلق دارد، خط مشی ستم او را مشخص می کند. به عنوان مثال، قوانینی که حق زن را برای کنترل بدن خود محدود می کند، برای همه زنان به طور یکسان اعمال می شود. اما در واقعیت، برخی از زنان دسترسی بهتری به روشهای غیرقانونی دارند و بنابراین برای مقابله با عوارض احتمالی مجهزتر هستند، برخی با توجه به سطح اقتصادی، اجتماعی و تحصیلی خود در شرایط بهداشتی به سقط جنین دسترسی دارند. در حالیکه زنانی دیگر پس از عمل تا حد مرگ خونریزی می کنند یا بر اثر عفونت می میرند. آنها قربانی نظم پدرسالارانه با سیمای بی رحم سرمایه داری می شوند.
اگرچه همه زنان – به درجات و به اشکال مختلف-از تبعیض قانونی، آموزشی، سیاسی، اقتصادی و فرهنگی رنج می برند اما واقعیت این است که تفاوت طبقاتی واضحی بین آنها وجود دارد. این تفاوتها نه تنها تجربه ذهنی سرکوب، بلکه اساساً امکان های عینی مقابله و بخشا غلبه بر این شرایط اجتماعی تبعیض را شکل میدهند.
جنسیت متحد و طبقه جدایمان میکند
با آغاز قرن بیست و یکم، به نظر می رسد که مبارزه برای حقوق زنان از نظر اجتماعی قابل قبول و حتی از نظر “سیاسی تصریح” شده است، تا جایی که اکثر دولت ها در جهان، در سطوح مختلف نهادی، مسائل جنسیتی را در سازمان های دولتی، گروه های کاری، برنامه های سیاست عمومی و سازمان های چند جانبه گنجانده اند.
با این حال، حقایقی وجود دارد که غیرقابل انکار است. برای مثال، نمیتوانیم واقعیت پدیدهای به نام “سقف شیشهای” (موانع نامریی) را انکار کنیم که به این واقعیت اشاره دارد که زنان ، چه در دانشگاه و چه در صنعت، به اندازه مردان به نقش های اصلی ارتفا نمی یابند، حتی اگر صلاحیت ها و عملکرد یکسانی داشته باشند. همچنین مشخص است که در اکثریت قریب به اتفاق کشورها در تمام قاره ها، کل دستمزد زنان معادل 60 درصد یا 70 درصد دستمزد مردان است.
میتوان مشاهده کرد که ستم بر زنان به اشکال مختلف در همه طبقات اجتماعی ظاهر میشود. اما نیمه زن جامعه به طور مساوی بین طبقات مختلف توزیع نشده است. زنان اکثریت استثمارشدگان و فقیران این جهان و اقلیتی کوچک، تقریباً ناموجود، از صاحبان قدرتمند شرکتهای چند ملیتی که ما را به استثمار و فقر محکوم میکنند را تشکیل میدهند. این یک واقعیت قطعی است که در حالی که زنان کمی بیش از 50 درصد از جمعیت جهان را تشکیل می دهند، اما از 1.3 میلیارد فقیر کره زمین ۷۰ در صد را زنان تشکیل می دهند در حالیکه تنها یک درصد از دارایی خصوصی جهان در دست زنان است.
وقتی به زنجیرهای دو و سه گانه ای که کارگران زن را ( اعم از موقت، حقوق بگیر، کارگران روستایی یا بیکار) مهار میکند، اشاره میشود، قصد این نیست ظلمی را که نیمی از بشریت متحمل میشود صرف نظر از اینکه از چه طبقه ای باشند را پنهان کنیم. برعکس، دیدگاهی طبقاتی ارائه می کنیم زیرا معتقدیم ستم بر همه زنان “مشروعیت” خود را از نظامی مبتنی بر استثمار اکثریت عظیم بشریت توسط اقلیت کوچک سرمایه دار به دست می آورد. تداوم و ماندگاری سلسله مراتب و نابرابری ها بخش اساسی از عملکرد سیستم است. این تقسیمبندیها و تکه تکه کردن های مختلف به سیستم اجازه میدهد یکی از بدترین سلسله مراتب های دوگانه را حفظ کند، میلیونها نفر را محکوم میکند تا نیروی کار خود را بفروشند تا عدهای بتوانند عطش خود را برای سودهای گزاف تر بر طرف کنند.
اگر طبقه ستم جنسیتی را به طرق مختلف تحمیل نمیکرد، چگونه میتوان توضیح داد که در حالی که برخی از زنان به فهرست میلیاردرهای مجله فوربس صعود میکنند و چندین زن ریاستجمهوری و سایر پستهای مهم را در کشورهای مختلف اشغال میکنند، 60 میلیون دختر هنوز به آموزش دسترسی ندارند؟
از قرن بیستم به بعد زنان را به عنوان رئیس جمهور، نخست وزیر، دبیر کابینه، سرباز و افسر، دانشمندان، هنرمندان و ورزشکاران، تاجران و متخصصان موفق دیده ایم. دوران قرص های ضدبارداری، دامن کوتاه و شلوار جین، مد یونیسکس و لوازم خانگی بود، اما فراموش نکنیم که دوران ۲۰ میلیون سقط جنین مخفی در سال در سراسر جهان، هزاران زن مورد تجاوز و قتل توسط «پاکسازی قومی» و میلیونها زن بیکار و زیر خط فقر نیز بود.
بنابراین، هنگامی که یک زن در 30 سالگی، در موقعیتی “برابر” با مردان، میتواند ” با استفاده از حق خود” در یک گروه عملیات مشترک ناتو که کشورهای نیمه مستعمره را بمباران میکند، افسر شود، یا در همان سن و سال در یک روستای آفریقایی، بر اثر ایدز بمیرد، صحبت از بطور کلی پیشرفت برای زنان متناقض و حتی کمی بدبینانه است. آیا نباید در مورد انواع مختلف زنان صحبت کنیم؟ آیا زندگی زنان تاجر و کارگران زن، زنان کشورهای امپریالیستی و زنان نیمه مستعمره، زنان سفیدپوست و سیاه پوست، زنان مهاجر و پناهنده واقعاً یکسان است؟ تصور اینکه چیزی وجود دارد که ملکه انگلیس را با زنان بیکار انگلیسی یا رئیس جمهور آرژانتین را با خدمتکاران خانگی یا ستاره های بین المللی پاپ لاتین و زنان تاجر را با کارگران ماکیلاهای مکزیکی مرتبط می کند، فقط به این دلیل که آنها زن هستند، در نهایت به معنای تسلیم شدن در برابر تقلیل گرایی بیولوژیکی ایدئولوژی غالب مردسالارانه است که فمینیست ها به شدت از آن انتقاد کرده اند. بنابراین، صحبت از جنسیت به این شکل، به معنای استفاده از مقوله ای انتزاعی است که فاقد معنا و ناتوان از تأثیرگذاری بر تحولی است که می خواهیم به پیش ببریم.
سرمایه داری و پدر سالاری: یک ازدواج مناسب
امروزه بسیاری از فمنیستها این سوالات را مطرح میکنند، برخی حتی اشاره می کنند که فمینیسم طبقاتی باید از ابزارهای مختلفی برای ارزیابی مشکلات زنان استفاده کند. بنابراین، آنها می گویند، فراتر از محکومیت نظام مردسالار، باید بانک جهانی و صندوق بین المللی پول را نیز که مسئول فقر فزاینده و کاهش خدمات عمومی هستند را محکوم کرد. آنها می افزایند که مهم ترین کمکی که فمینیست ها می توانند به زنان در جهان سوم ارائه کنند، محکوم کردن، از موضع آشکارا ضد امپریالیستی، تمام مداخلات “بشر دوستانه” است که فقط در خدمت منافع قدرت های بزرگ است. به نوبه خود، ما معتقدیم که، اگرچه ستم بر زنان قبل از سرمایه داری ظهور کرد، اما تحت این شیوه تولید، ویژگی های خاصی به خود گرفت و مردسالاری را به متحدی ضروری برای استثمار و حفظ وضعیت موجود تبدیل کرد.
سرمایه داری، مبتنی بر استثمار و سرکوب میلیون ها انسان در سراسر کره زمین، نه تنها کل مردم، بلکه سرزمینهای بکر و سترون را برای گسترش بازارهای خود تسخیر کرده، استثمار زنان و کودکان را وارد ماشین سلطه خود کرده است. حتی با وجود اینکه میلیونها زن را به بازار کار سوق داده و افسانههای تاریک گرایانهای که آنها را محکوم به ماندن منحصراً در حوزه خصوصی میکرد را از بین برده است، اما این کار را برای دو برابر کردن استثمار آنها با دستمزدهای کمتر از مردان انجام داده است و به این ترتیب دستمزد همه کارگران را پایین می آورد.
سرمایه داری با توسعه فناوری، شرایط را برای صنعتی شدن و در نتیجه اجتماعی شدن کار خانگی ایجاد کرد. اما این اجتماعی شدن دقیقا به این دلیل انجام نمی شود که کار خانگی بدون مزد بخشی از سرمایه داری است. زیرا کار خانگی زنان، سرمایهداری را از پرداخت حقوق کارگران برای وظایفی که بازتولید را به عنوان نیروی کار تضمین میکند (غذا، پوشاک، تفریح و غیره) معاف میکند. تشویق و تداوم فرهنگ مردسالارانه که کارهای خانه را شغل “طبیعی” زنان میداند، این “دزدی” سرمایهداران را نامرئی کرده و در عین حال کار خانگی را که اساساً بر دوش زنان و دختران میافتد را نیز نامرئی میکند.
اگرچه سرمایهداری شرایط علمی، پزشکی و بهداشتی را بوجود آورده که به زنان این امکان را میدهد که مانند قبل بر بدن خود کنترل داشته باشند، این حق هنوز از آنها سلب شده است. توسعه روشهای پیشگیری از بارداری مانند قرص، دستگاههای داخل رحمی، بستن لولهها و حتی امکان سقط جنین بدون عوارض سلامتی واقعیتهای اجتنابناپذیری هستند. اگر اجازه نداریم بدن خود را کنترل کنیم، تصمیم بگیریم که آیا و چه زمانی و همچنین چند فرزند می خواهیم، به این دلیل است که کلیسا، با همدستی دولت سرمایه داری، به زور خود را به زندگی ما تحمیل کرده است. سقط جنین مخفی برای بخشی از متخصصان، آزمایشگاه ها، مافیای پلیس و غیره به یک تجارت بسیار سودآور تبدیل شده است. بعلاوه، امکان جداسازی لذت از بازتولید متضمن آزادی است که برای منافع طبقه حاکم خطرناک است. زیر سوال بردن این که مادری تنها راه رسیدن به خودآگاهی زنان است، زیر سوال بردن اینکه تولید مثل تنها هدف جنسیت است، زیر سوال بردن این که جنسیت فقط به عنوان آمیزش دگرجنس گرا درک می شود – همه اینها هنجارهایی را که سیستم برای تنظیم بدن زنان بر آنها تکیه می کند را به خطر می اندازد. سیستم استثمار، این بدن ها را فقط به عنوان نیروی کار، بدن هایی که در معرض کلیشه های زیبایی قرار می گیرند، به عنوان بدن های خرد شده و از خود بیگانه شده ای که به کالایی دیگر در دنیای کالاها تبدیل شده اند، درک می کند.
ظهور و توسعه سرمایه داری نه تنها استثمار و ستم بر زنان را افزایش داد، بلکه به تغییرات عمیقی در مقاومت و مبارزات زنان علیه این زنجیرها منجر شد. در پایان قرن هجدهم، با انقلاب های بورژوایی، فمینیسم به عنوان یک جنبش اجتماعی و یک جریان نظری، ایدئولوژیک و سیاسی ظهور کرد. این جنبش از قرن نوزدهم و بیستم گذشت و در قالب گرایشهای نظری مختلف، شیوههای متنوع و تجارب متعدد سازماندهی، شکلهای متفاوتی به خود گرفت و به امروز رسید.
تقریباً از آغاز سرمایه داری، با ظهور طبقه کارگر قدرتمند و متخاصم با بورژوازی حاکم، فمینیسم (و جنبش علیه آن) با بحثی که نظام سرمایه داری بر زنان تحمیل می کند و در مرکز توجه ما قرار دارد مشخص شده است: به قول مارکسیست آمریکایی، “اولین رید”، جنس /سکس علیه سکس/جنس – یا طبقه در برابر طبقه؟
ما مارکسیست های انقلابی همچنان تاکید میکنیم که مبارزه طبقاتی موتور محرکه تاریخ است و طبقه کارگر با رهبری تودههای فقیر و تمام بخشهای تحت ستم ، موضوع انقلاب اجتماعی است که ما را از بردگی مزدی و همه اشکال ستم رهایی خواهد بخشید. به قلب سرمایه داری می زند، مکانیسم های اخاذی و چپاول آن را فلج کرده و ماشین جنگی اش را علیه طبقات فرودست از بین می برد. امروز، این طبقه میلیون ها زن را در صفوف خود دارد. سرمایه این تضاد را در کنار بسیاری دیگر ایجاد می کند. بورژوازی دائماً گورکن خود را می آفریند و بازآفرینی می کند. اعتقاد ما این است که زنان طبقه کارگر نقش اساسی وپایه ای در نبردهای آینده برای سرنگونی کامل طبقه استثمارگر ایفا خواهند کرد.
۱- آندره آتری موسس سازمان زنان آرژانتینی به نام “پان وای روزاس” (نان و گل سرخ)، است که یکی از بزرگترین سازمان های زنان سوسیالیست در جهان است . او نویسنده کتاب نان و گل سرخ: جنسیت و طبقه تحت سرمایه داری است که در آرژانتین، ونزوئلا، برزیل، مکزیک، اسپانیا، ایتالیا، فرانسه و آلمان منتشر شده است. این اثر توسط ناتانیل فلاکین به انگلیسی ترجمه شده است.