از سالها پیش امپریالیسم آمریکا در تلاش بود تا از منطقه پرهزینه اشغالی خاورمیانه عقب نشینی کند و این حالی است که دیگر بازیگران بزرگ و کوچک امپریالیستی و دیکتاتوریهای قرون وسطایی منطقه برای پر کردن این شکاف، با یکدیگر رقابت می کنند. این تغییر سیاست آمریکا در شرایطی است که مرکز اقتصادی جهان به سمت شرق (آسیا-اقیانوسيه) تغییر مکان داده، مبارزه با چین به یک موضوع اصلی تبدیل شده است. بعلاوه با توجه به رشد این دیدگاه است که متحدان آمریکا باید در موقعیتی باشند که از خود محافظت کنند و برای این منظور باید سلاح های گران قیمت آمریکایی را خریداری کنند. از این رو می بینیم دولت آمریکا، همزمان با اعلام تمدید آتشبس در یمن در ماه اوت به مدت دو ماه در یمن، فروش تسلیحات به ارزش میلیاردها دلار به عربستان و امارات را تایید و ابلاغ کرد.
در همین رابطه سفر جو بایدن، به خاورمیانه که اولین سفر او از زمان انتخاب به عنوان رئیس جمهور در سال ۲۰۲۰ بود با هدف تقویت قدرت آمریکا در منطقه در برابر چالش های ایران، چین و روسیه و در راستای تقویت مشارکت فزاینده بین دولتهای اسرائیل و عربستان سعودی بود. بایدن خواهان عادی کردن روابط کشورهای عضو شورای همکاری خلیج فارس از جمله عربستان سعودی، با اسرائیل، ایجاد جبهه مشترکی علیه ایران، برقراری رابطه نزدیکتر بین اسرائیل و عربستان سعودی، امنیت انرژی، و یک جبهه منسجم منطقه ای علیه جمهوری اسلامی بود که همگی با هدف تضمین “امنیت بهتر” و “یکپارچگی بیشتر” برای اسرائیل در منطقه است. اما هدف واقعی او در این سفر پیشبرد اتحاد فزاینده و همکاری بین اسرائیل و عربستان سعودی در مقابله با رقیب مشترک خود ایران در راستای ایجاد بلوکی از کشورهای ارتجاعی خاورمیانه در مقابل دیگر قطب مرتجع یعنی جمهوری اسلامی ایران و نفوذ روسیه و چین است.
عربستان سعودی علیرغم پیگیری روابط مخفیانه با اسرائیل، تاکنون در برابر پذیرفتن آشکار توافقنامه “ابراهیم” مورد حمایت ایالات متحده، که اولین بار توسط دونالد ترامپ به اجرا درآمد، ظاهرا مقاومت کرده است. سفر بایدن در واقع روند تدریجی بلند مدتی را به سوی روابط باز و دوستانه بین عربستان سعودی و اسرائیل آغاز می کند.
این واقعیت که بایدن اولین رئیس جمهور ایالات متحده است که مستقیماً از اسرائیل به عربستان سعودی پرواز کرد، به عنوان یک گام کوچک اما مهم در این راستا یاد می شود. همزمان با سفر بایدن، عربستان سعودی اعلام کرد که حریم هوایی خود را به روی پروازهای اسرائیل باز خواهد کرد. بایدن گفت که این یک گام مهم در جهت ایجاد منطقه ای یکپارچه تر و با ثبات تر در خاورمیانه است. منظور او این بود که شراکت بین دو متحد ایالات متحده، کنترل این کشور بر خاورمیانه را تقویت می کند، در حالی که ارتش ایالات متحده را به سمت اقیانوس آرام و دریای چین جنوبی هدایت می کند.
روند ادغام منطقه ای نزدیکترین متحدان ایالات متحده – با محوریت اسرائیل – در دوران ریاست جمهوری ترامپ از طریق چندین قرارداد عادی سازی رسمی که به ترتیب بین اسرائیل و امارات متحده عربی، بحرین، مراکش و سودان امضا شد، به طور چشمگیری انجام شد. در رابطه با سودان در ازای لغو تحریمهای اقتصادی و حذف این کشور از فهرست “دولتهای حامی تروریسم”، آمریکا، عملاً باجگیری کرد.
در اواخر مارس ۲۰۲۲ وزرای خارجه اسرائیل، ایالات متحده، مصر، بحرین، مراکش و امارات متحده عربی در اجلاسی موسوم به «نقف» برای همکاری های اقتصادی و سیاسی که با تاکید فراوان بر مقابله با نفوذ جمهوری اسلامی در منطقه متمرکز بود، گرد هم آمدند و موافقت کردند که مشارکتهای خود را از طریق ایجاد یک فوروم عادی که به نوبه توسط کشورهای مختلف عضو، میزبانی میشود، رسمی کنند. هدف این دیدار ظاهرا نمادین که با عجله همزمان با سفر آنتونی بلینکن وزیر امور خارجه ایالات متحده برگزار شد، نشان دادن تداوم ادغام منطقه ای نزدیکترین متحدان ایالات متحده در منطقه بود. قراردادهای این کشورها با اسرائیل نشان دهنده تایید رسمی یک روند طولانی تر همکاری و روابط نیمه رسمی سیاسی و اقتصادی است.
عربستان سعودی ظاهرا به طور رسمی توافق نامه عادی سازی را امضا نکرده است – احتمالاً به دلیل پیامدهای سیاسی آن – اما همچنان به حفظ روابط با اسرائیل ادامه می دهد. روشهایی مادی بخشیدن به عادی سازی این کشورها از طریق معاملات تجاری، پروژههای زیرساختی مشترک و جابهجایی پرسنل، بخشی از فرآیندهای طولانی مدت ادغام می باشد که از نظر دور میمانند. یکی از کالاهای مهم در این داستان گاز طبیعی است که در چند دهه اخیر به عنوان شتاب دهنده قدرتمند ادغام منطقه ای اسرائیل عمل کرده است و این در حالی است که نشست «نقف» و هیاهوی افزایش روابط دیپلماتیک این مساله را در حاشیه قرار داد.
روند ادغام از زمان معاهده صلح ۱۹۷۹ بین مصر و اسرائیل اشکال مختلفی به خود گرفته است. راه اندازی (مناطق صنعتی واجد شرایط ) در مصر یکی از آنهاست. شرکتهایی که در این مناطق فعالیت میکنند تا زمانی که ۱۱.۷ در صد از کالاهای اسرائیلی را وارد کنند از معافیتهای مالیاتی برای صادرات خود به ایالات متحده برخوردار شدند. همین رویکرد در اردن پس از معاهده صلح با اسرائیل در سال ۱۹۹۴ دنبال شد. یکی دیگر از نمونه های جدیدتر، ادامه همکاری بین اسرائیل و مصر در اجرای محاصره مرگبار نوار غزه در این کشور است. گاز نیز در این داستان عادی سازی منطقه ای نقش اساسی داشت. نزدیک شدن مصر و اسرائیل با صادرات گاز مصر با قیمتی پایین تر از ارزش بازار به اسرائیل مشخص شد. این وضعیت ادامه داشت، تا بهار عربی و انقلاب مصر در سال ۲۰۱۱ و رشد تروریست ها در سوریه منجر به خرابکاری های مکرر خط لوله شد. کمبود بعدی گاز در مصر باعث شد که صادرات هرگز از سر گرفته نشود. در عوض، چند سالی است که گاز طبیعی در جهت مخالف، از اسرائیل به مصر جریان دارد.
با شروع کشف گاز طبیعی در سواحل نوار غزه در سال ۱۹۹۹ ( استخراج آن توسط اسرائیل مسدود شد و همچنان مسدود باقی مانده است)، اکتشاف گاز در شرق مدیترانه اهمیت فزاینده ای پیدا کرده است. ازآن زمان اسرائیل، مصر، ترکیه، لبنان، یونان و قبرس همگی از مأموریتهای اکتشافی در آبهای ( که اغلب مورد مناقشه است ) حمایت کردهاند.
بین سالهای ۲۰۰۹ تا ۲۰۱۳ ، تعدادی میدان گازی مهم در سواحل اسرائیل کشف شد. این ذخایر در حال حاضر حدود ۶۰۰ میلیارد متر مکعب ( بی سی ام ، واحد گاز) ثبت شده است. تا سال ۲۰۱۴، تولید سالانه اسراییل به ۷.۵ میلیارد متر مکعب ( بی سی ام) رسید. البته شرکت های خصوصی که ذخایر را اداره می کنند، حق الامتیاز می پردازند . امروزه در آمدهای دولتی از گاز طبیعی نزدیک به 1.25 بیلیون شیکل ( 0/38بیلیون دلار) است. تولید دو میدان گازی بزرگ – لویاتان و تامار – به ترتیب 10.8و 8.69 (بی سی ام )است. اکنون اسرائیل بر صادرات مازاد گاز (استفاده اولیه آن برای مصرف داخلی) به همسایگان خود متمرکز شده است. در سال 2016، شرکت انرژی (نوبل) یک قرارداد صادرات 10.5 میلیارد دلاری با شرکت دولتی برق ملی اردن امضا کرد. یک سال بعد، قرارداد مشابهی را در کنار( حفاری دلک) با شرکت دلفینوس هولدینگ مصر به ارزش 15 میلیارد دلار امضا کرد. خط لوله موجود که قبلاً برای صادرات گاز مصر به اسرائیل خدمت می کرد، معکوس شد تا جریان گاز از اسرائیل به مصر امکان پذیر شود. به ویژه در پی کشف ذخایر مانند میدان گازی زهر، قرار است اسراییل به قطب منطقه ای مایع سازی و صادرات گاز طبیعی تبدیل شود.
ادغام تحت رهبری دولت : در حالی که از نظر تئوری معاملات بین شرکت ها انجام شده است، اما دولت های مربوطه به شدت در این ماجرا درگیر بوده اند. در اردن، در حالی که مقامات دولتی تلاش می کردند پشت شرکت های مسئول استخراج و صادرات گاز پنهان شوند، فعالان بر نقش مستقیم دولت در تسهیل توافق با همتایان اسرائیلی خود تاکید کردند. بزرگترین شرکت درگیر در این معامله، متعلق به دولت است. در مصر، «شرکتهای خصوصی» درگیر در معامله با اسرائیل ضمیمه ای از دولت هستند. به عنوان مثال، شرکت (مدا مصر) شرکتی مصری که مالک مشترک خط لوله اتصال این کشور به اسرائیل می باشد ، عمدتا متعلق به سرویس اطلاعات عمومی مصر است. در فرایند این توافق ها برای علنی عادی سازی روابط با اسرائیل ماهیت مداخله دولت مصر بسیار بیشتر مشهود بود.
در اوایل سال جاری، توافقی برای افزایش صادرات گاز از اسرائیل به مصر منعقد شد که این بار از اردن می گذشت. هر دو خط لوله که به ترتیب اسرائیل را به مصر و اردن متصل می کنند، ویژگی مستقیم و مادی به روند ادغام منطقه ای می بخشند. آنها این کار را نه تنها به این دلیل انجام می دهند که اسرائیل را با همسایگانش متصل می کنند، بلکه به این دلیل که اسرائیل را در زیرساخت های گسترده تر خط لوله گاز عربی ادغام می کنند. در واقع، این بدان معناست که اسرائیل از طریق صادرات گاز خود، مستقیماً به لبنان و سوریه نیز متصل است، و همچنین امکان پیوند با سایر کشورهای منطقه، در صورت گسترش شبکه خط لوله، را دارد. این توافق بار دیگر با مخالفت جدی مردم اردن مواجه شد، مردمی که همچنان عادی سازی روابط این کشور با اسرائیل را رد می کنند و حمایت مستمر خود از آزادی فلسطین را ابراز میدارند.
اما مسئله دیگر موضوع انتقال گاز اسرائیل به اروپا می باشد که بارها مطرح شده، بویژه با توجه به جنگ در اوکراین و اتکای اتحادیه اروپا به گاز روسیه. چنین طرح هایی بارها مطرح شده و منجر به تشکیل فوروم گاز مدیترانه شرقی شده است (ای ام جی اف) که اردن، مصر، اسرائیل، یونان، قبرس، فرانسه، ایتالیا و حتی تشکیلات خودگردان فلسطین را در کنار هم قرار می دهد. ایالات متحده، اتحادیه اروپا و بانک جهانی در موقعیت ناظر هستند.
با این حال، با وجود علاقه و هیاهوی فراوان پیرامون آن، این ایده در بهترین حالت بشکل تئوریک باقی می ماند. از یک سو، مقدار گاز موجود برای صادرات در مقایسه با اتکای اتحادیه اروپا به صادرات روسیه بسیار ناچیز است. بررسی آماری ، محدودیت های اسرائیل را نشان می دهد، بر اساس آمار انرژی جهانی، این کشور در پایان سال ۲۰۲۰ دارای ۶۰۰ میلیارد متر مکعب ذخایر گاز یا تنها 0.3 درصد از کل گاز جهان است. در حالیکه ذخایر اسراییل در مقابل سه کشور برتر گاز جهان یعنی روسیه با ۳۷۴۰۰ میلیارد مترمکعب (۱۹.۹ درصد)، ایران با ۳۲۱۰۰ میلیارد مترمکعب (۱۷.۱درصد) و قطر با ۲۰۷۰۰میلیارد مترمکعب (۱۳.۱درصد) بسیار ناچیز است. حتی در مقابل با ذخایر ایالات متحده (۱۲۶۰۰) میلیارد مترمکعب یا ۶.۷درصد) هم ناچیز است. از سوی دیگر، راههای پیشنهادی که میتواند میدان گازی اسرائیل را به قبرس و یونان یا ترکیه وصل کند مستلزم ساخت خطوط لوله زیردریایی بسیار طولانی و پرهزینه و همچنین حل و فصل اختلافات بزرگ سرزمینی دریایی بین دولتهای مختلف است.
بر اساس گزارشات، مصرف گاز در اروپا سالانه حدود ۵۴۰ میلیارد متر مکعب است که روسیه حدود ۴۰ درصد از این میزان یا بیش از ۲۰۰ میلیارد متر مکعب آنرا تأمین می کند. و این در حالی است صادرات میدان دریایی لویاتان در اسرائیل نسبت به این میزان بسیار اندک ( تنها حدود ۱۰ میلیارد مترمکعب) است و خروجی میدان اصلی دیگر آن (تامار) برای تامین تقاضای برق داخلی استفاده میشود.
شاید مهمتر از پتانسیل صادرات موثر به اروپا، ادغام بیشتر اسرائیل در شبکه های منطقه ای با محوریت صادرات گاز طبیعی آن باشد. در این بین اردوغان همانند سایر حاکمان جنایتکار منطقه آماده است تا مخالفت لفظی خود با صهیونیسم را کنار بگذارند تا سهمی از ( کیک) گاز شرق مدیترانه را به دست آورند. حزب عدالت و توسعه همانند همتایانش در منطقه و در مورد مسئله فلسطین مملو از ریاکاری وفرصت طلبی است. از آنجایی که سیاست خارجی نئو عثمانی و توسعه طلبانه با اقتصاد فروپاشیده قابل تداوم نیست، بزرگترین دشمنان دوست شده اند. روند عادی سازی با مصر و اسرائیل آغاز شده است. هدف عادی سازی روابط با اسرائیل و مصر، هم پایان دادن به محرومیت ترکیه و هم اطمینان از انتقال گاز طبیعی از طریق ترکیه است.
در این فرآیند ادغام، امارات متحده عربی به طور فزاینده ای مشارکت فعال دارد. به عنوان مثال، وزارت انرژی اسرائیل اعلام کرد که عملیات در دو میدان گازی اسرائیل در حفاری دلک را به دو شرکت که زیر مجموعه کمپانی ابوظبی موسوم به “مبادله پترولیوم” است منتقل میکند. اسرائیل این قرارداد را به عنوان “باز کردن دری برای همکاری با شرکت هایی توصیف کرد که در گذشته به دلایل ژئوپلیتیکی از فعالیت در اسرائیل اجتناب می کردند”. علاوه بر این، مدعی شد که کمپانی ابوظبی “مبادله پترولیوم” یک شعبه محلی در اسرائیل باز خواهد کرد و فعالیت های خود را در زمینه انرژی از جمله در زمینه انرژی های تجدید پذیر و همچنین در سایر زمینه های صنعتی و نوآوری گسترش میدهد. در نهایت، نفوذ امارات از نظر پرسنل درگیر در مدیریت زیرساخت گاز مدیترانه شرقی نیز دیده می شود.
در واقع، بلافاصله پس از توافق عادی سازی بین امارات و اسرائیل، در اکتبر ۲۰۲۰، ایالات متحده، امارات و اسرائیل “بیانیه مشترکی در مورد ایجاد چشم انداز استراتژیک برای مشارکت انرژی” منتشر کردند.
اولین گام در این فرآیند، توافق بین دو کشور برای دسترسی نفتکش های اماراتی به خط لوله ایلات-اشکلون بود که توسط شرکت دولتی خطوط لوله اروپا-آسیا اسرائیل اداره می شود. هر چند فعلا بدلیل اعتراضات وسیع جنبش های محیط زیستی تحت فشار قرار گرفتهاند و مسدود شده است. این قرارداد به امارات اجازه می داد تا کانال سوئز را دور بزند و سرعت و کمیت صادرات خود به اروپا را افزایش دهد. ارزش این معامله بین ۷۰۰ تا ۸۰۰ میلیون دلار برآورد شده است. شرکت دولتی خطوط لوله اروپا-آسیا اسرائیل بسیار شبیه خط لوله بین اسرائیل و مصر، سابقه طولانی تری در ادغام منطقه ای بین اسرائیل و خلیج فارس، تحت نظارت ایالات متحده دارد. این شرکت در ابتدا برای تسهیل واردات نفت از ایران به اسراییل در آن زمان که رژیم ایران هنوز تحت حکومت شاه بود، و به منظور دور زدن تحریم اعراب تأسیس شد.
تصویر بوجود آمده نشان میدهد که گاز طبیعی مدیترانه شرقی به عنوان تسهیل کننده برای ادغام منطقه ای اسرائیل و به عنوان ابزاری موثر برای تعمیق عادی سازی آن با همسایگانش عمل میکند این روند که تحت نظارت ایالات متحده و با محوریت اسرائیل صورت گرفته است این کشور را از نظر سیاسی، اقتصادی و همچنین از نظر زیرساخت به بقیه منطقه متصل می کند.
با این حال، این تصویر احتمال متفاوتی را نیز ایجاد می کند که قبلاً در مصر و اردن در عمل نشان داده شده است. هر چه رژیمهای ارتجاعی در سرتاسر منطقه روابط خود را با اسرائیل عادیتر کنند و ادغام بیشتراقتصادی سریعتر پیش رود، پتانسیل جنبشهای مردمی در همان کشورها برای اعمال فشار مستقیم بر دولتهای خود و اسرائیل بیشتر میشود. برای مثال میتوان از کمپین اردن “گاز دشمن، اشغال است” در همبستگی با مردم فلسطین و یا اعتراضات اخیر در مراکش در رابطه با دیدار آویو کوچاوی، رئیس ستاد ارتش اسرائیل به مراکش، نام برد.
بهرحال این ائتلافات و بلوک بندیهای منطقه ای، از یکسوعربستان، اسرائيل و حامیانش و از سوی دیگر جمهوری اسلامی ایران ، روسیه و چین برای کنترل منطقه و سرمایه، برای سود بیشتر و استثمار هرچه وحشیانه تر کارگران و مردم تحت ستم با هم رقابت میکنند. تنها شکل گیری جنبشهای کارگری و مردمی با اتکا به نیروهای سازمان یافته، مستقل و با رویکرد سوسیالیستی در هر یک از این کشورها و در سطح منطقه و همکاری و اتحاد آنها با یکدیگر میتواند بساط کلیه قدرتهای امپریالیستی بین المللی و منطقه ای و تمامی رژیمهای اقتدارگرا و سرمایه داری را بر چدیده و به زباله دان تاریخ بیاندازد.
منابع:
-Covert Israeli-Saudi meeting sends Biden a strong message on Iran- Reuters
-Unknown assailants bomb gas pipeline in Egypt’s North Sinai- Ahram Online , Thursday 7 Jan 2016
-Egypt gas pipeline attacked, Israel, Jordan flow hit- By Tom Perry, Edmund Blair
-Around 400 Egypt activists cross into Gaza on ‘solidarity’ trip- Alarabia news
-Reality Check for Israel’s Natural Gas Plans- by Simon Henderson- Jan 27, 2022
-Exploration and Production of Natural Gas and Petroleum- Ministry of Energy
-Erdogan says Turkey, Israel can jointly bring gas to Europe
-Turkey and Israel can work together to carry Israeli natural gas to Europe and the two countries will discuss energy cooperation during talks next month, Turkish President Recep Tayyip Erdoğan was quoted as saying on Friday (4 February).
-Israeli pipeline company signs deal to bring UAE oil to Europe- By Ari Rabinovitch, Tova Cohen
-Why the US reduces its presence in the Middle East? – V. U. Arslan/ V.U -Jun 15, 2020
-Moroccans protest Israeli military chief’s visit and deepening of Morocco–Israel ties-July 25, 2022 by Peoples Dispatch.
-Lebanon warns Israel against violations of its maritime borders- Peoples Dispatch