استراتژی صنعتیسازی و تولید بیشتر، آونگ حرکت حزب به سوی جذب و جلب توجه متخصصان را سرعت بخشید. این متخصصان به نحو مشخصی از حقوق و امتیازات برتر جامعه برخوردار بودند. برخلاف مناسبات و روابط اجتماعی حاکم بر کمون پاریس، در شوروی متعاقب اجرای نپ طیف تازهیی از اقشار فرادست به وجود آمدند که به موازات عقب نشینیهای ناشی از گسترش مناسبات بازار و قیمت و سود و کالایی شدن نیروی کار و تفاوت فاحش دستمزدها در قلب حزب بلشویک پیش رفتند. آنان به جز مسوولیتهای فنی و مهندسی به تدریج در مصدر امور اداری و سیاسی جامعه نشستند. نپ فقط یک رفرم بورژوایی اقتصادی نبود. عقب نشینی سیاسی در برابر بورژوازی خلع ید شدهی روسیه نیز بود….
آیا بهرهمندی از تخصص و استفادهی ویژهی مقامات ارشد دولتی و حزبی از امکانات موجود جامعه، بسترهای ایجاد فاصلهی طبقاتی و رشد بوروکراتیسم و انحطاط قدرت سیاسی را دامن زد و زمینه را برای عروج طبقهی جدید بورژوازی روسیه مهیا کرد؟ آیا تهی شدن حزب حاکم از کادرهای کارگری در کنار حذف خونین مخالفان به نهادینه شدن سانترالیسم غیر دموکراتیک و بوروکراتیزاسیون روابط درون حزب و حزب با جامعه انجامید؟ آیا دولت شوروی (از زمان استالین به بعد) به دلیل انحصار قدرت و کسب امتیازات ویژهی اقتداری و سیاسی به سوی استفادهی غیر سوسیالیستی از امکانات مادی و فرهنگی جامعه فرو غلتید و در مسیر تثبیت این رویکرد غیر سوسیالیستی دست به تولید نیروی مولده و محرکهیی زد که حافظ این منافع بود؟ موتور این نیروی محرکه در کدام طبقه فعال بود و مناسبات اجتماعی و روابط تولیدی و توزیعی را چگونه به حرکت در میآورد؟ شکست سوسیال دموکراسی آلمان و عقب نشینی جنبشهای کارگری در اروپا – به ویژه انگلستان – تا چه حد در نهادینه شدن انحطاط بوروکراتیک ایفای نقش کرده است؟ اساساً آیا بلشویکهای نخستین و به ویژه لنین به خطر بالقوهی بوروکراسی حزبی پی برده بودند؟
ارنست مندل چیستی ظهور جریان بوروکراتیسم حزبی را در روند کمونیسم جنگی و نپ یافته است. به نظر مندل عقب نشینی در جبههی اقتصادی همزمان با یک گردش سیاسی نیز توام بود که در نخستین گام حکم به ممنوعیت احزاب و گروههای سیاسی خارج حزب داد و در ادامه جناح چپ درون حزب را کنار نهاد. پارادوکس این روند در تقابل دو مشی متفاوتِ حداکثر دموکراسی سیاسی منطبق با شرایط جنگی از یکسو و روش مقابل آن در ماجرای نپ از سوی دیگر بود. به طور خلاصه این مولفهها در سالهای 1921-1920 نزد بلشویکهای چپ و به ویژه شخص لنین مطرح بوده است.
- غیر کارگری شدن حزب حاکم و تصمیمگیری حزب به جای شوراهای ملی و محلی تا شورای کمیساریای خلق.
- قحطی اقتصادی بعد از کمونیسم جنگی و اوجگیری خطر ضد انقلاب. هر چند که پراکندهگی کولاکها اعم از ارتشهای کلچاک، ورانگل، دنکین و پیلورسکی ضد انقلاب را در موضع برتر نشان نمیداد.
- اگرچه از سال 1924 به بعد خطر فلاکت تا حدودی کنترل شد و تعداد مزدبگیران به اندازهی سال 1916 بالا رفت و امکان خودگردانی و خود مدیریتی کارگران بر واحدهای تولیدی مهیا شد اما لنین از چنین فرایندی نتیجهی متفاوت گرفت و هدفی مغایر با ساختارهای یک حزب کارگری را دنبال کرد. به نظر او «دیکتاتوری پرولتاریا، اما از مجرای تشکیلاتی که کل طبقه را در برگیرد قابل پیاده کردن نیست. چرا که در تمام کشورهای سرمایهداری، پرولتاریا هنوز بسیار تکهتکه و خوار و فاسد است… این دیکتاتوری را فقط توسط پیشگام طبقه – که انرژی انقلابی را در خود جذب کرده باشد – میتوان پیاده کرد.» (Lenin. Collected Works. Vol.32, p.21)
تروتسکی نیز در همین سالها در متن رسالهی ” کمونیسم و تروریسم” و در مسیر دومین کنگرهی کمینترن همان مواضع لنین را باز نموده است. «اپوزیسیون کارگری شعار خطرناکی را مطرح میکند. آنان از اصول دموکراسی بت ساختهاند. آنان حق کارگران در انتخابات نمایندهگان را بالاتر از حزب قرار میدهند. تو گویی حزب محق نیست که دیکتاتوریاش را اعمال کند.» (L.Trotsky, 1945. p.99)
بیتردید لنین و تروتسکی در اتخاذ چنین مواضعی از اصول قاطعی که مارکس در “نقد برنامهی گوتا” تدوین کرده بود، گذشتهاند. به قول مندل «انسان از این که تروتسکی واژهی ” تزلزلات موقتی“ را به کار میگیرد، در حالی که لنین از انحراف و فساد درازمدت طبقهی کارگری سخن میگوید سخت دچار شگفتی میشود. بینش جانشینگرایی نزد تروتسکی در این ایام تا حدودی شبیه لنین است: “قدرت باید توسط الیگارشی غیر رسمی رهبران حزبی اعمال شود.” این که لنین – این مارکسیست بسیار فرهیخته – چند ده و یا حتا چند صد نفری را ”پیشگام طبقه“ قلمداد کند، بسیار مضحک مینماید.»
(مندل، 8 :1385)
مستقل از درک و برداشت نادرستی که چپ علیالعموم از هدفگزاری “چه باید کرد” به دست میدهد مسالهی واقعی این است که لنین هرگز عنصر “پیشگام طبقه” را به عنوان اشاره به تشکیلات حزبی دولتی – که انتصابی بود – به کار نمیبست. لنین در دو سال آخر زندهگیاش (4-1922) بارها از رشد بوروکراسی در درون حزب اظهار نگرانی کرده بود.
لنین در جریان یازدهمین کنگرهی حزب (28 مارس 1922) به وضوح “خواستار جدایی و تفکیک کامل دستگاه حزبی از دستگاههای دولت شوروی شد” و در متن گزارش به چهارمین کنگرهی کمینترن اعتراف کرد ” که ما دستگاه دولتی کهن را تحویل گرفتیم. این بدبختی ما بود. این دستگاه اغلب علیه ما عمل میکرد. پس از تسخیر قدرت در سال 1917 کارمندان دولت در کار ما اخلال میکردند. این امر ما را بسیار به هراس انداخت و ملتمسانه به آنان گفتیم ”لطفاً برگردید“ آنان همهگی بازگشتند. آن هم بدبختی ما بود. امروزه ما صاحب ارتش عظیمی از کارمندان دولتی هستیم، اما فاقد آن نیروی به اندازهی کافی بافرهنگ و فرهیختهیی هستیم که بتواند بر آنان نظارت واقعی داشته باشد.” لنین در آخرین مقالهاش تحت عنوان “بهتر است کمتر باشد ولی بهتر باشد” یک بار دیگر به بوروکراسی دولتی ـ حزبی حمله کرد و در گزارش به کنگرهی یازدهم با صراحت بیشتری به این موضوع پرداخت. “اگر شهر مسکو، با تنها 4700 کمونیست که مصدر مصادر و مناصب هستند را در نظر بگیریم و نیز اگر ماشین بوروکراتیک عظیم را هم در نظر بگیریم، آنگاه باید از خود بپرسیم که چه کسی هدایت میکند و چه کسی هدایت میشود؟ اگر کسی مدعی شود که این کمونیستها هستند که این تودهی عظیم را هدایت میکنند باید کاملاً در ادعایش شک کرد. این کمونیستها نیستند که هدایت میکنند، بلکه آنان خود هدایت میشوند.” مهمترین تعرض به بوروکراسی و در عین حال راهبرد اساسی لنین برای مبارزه با فساد بوروکراتیک در وصیت نامهاش آمده است. “در واقع امر، ما دستگاه دولتی کهن را از تزار و بورژوازی تحویل گرفتیم… اینک با فرا رسیدن صلح و ارضای نیازهای حداقل در رابطه با قحطی و گرسنهگی باید تمام هم خود را وقف بهبود دستگاه اداری کنیم. فکر میکنم چند دوجین کارگر عضو کمیتهی مرکزی بهتر از هر کس دیگری میتوانند بر دستگاه اداری ما نظارت کرده و آن را بازسازی کنند. کمیساریای بازرسی دهقانی و کارگری که مسوولیت این مهم را به عهده دارد،[1] ثابت کرده است که از عهدهی انجام وظایفاش بر نمیآید… کارگرانی که به عضویت کمیتهی مرکزی در میآیند، ترجیحاً باید از کسانی باشند که سابقهی خدمت طولانی در بدنههای شوراها را ندارند. چرا که این دسته از کارگران به نقدِ آن سنتها و تعصباتی که قرار است علیهشان مبارزه کنند، آلودهاند. اعضای کارگر کمیتهی مرکزی باید عمدتاً از کارگران اقشار پائینی باشند که حداقل پنج سال گذشته در بدنههای مختلف حکومت شوروی ارتقای مقام نداشتهاند. کسانی که مقولهی استثمارگر مستقیم و یا غیر مستقیم شامل حالشان نمیشود.”
(Lenini, Collected Works, Moscow, 1977, p.677)- به نقل از:
(ارنست مندل، 12-10 :1385)
به ادعای تروتسکی پیش از کنگرهی دوازدهم لنین او را به اتاقش در کرملین فرا میخواند و ضمن وحشتناک دانستن نفوذ بوروکراتیسم در دستگاههای دولت شوروی از ضرورت یافتن راهحل (تشکیل یک کمیسیون ویژه) و نقشآفرینی موثر تروتسکی سخن میگوید.
پاسخ تروتسکی: ولادیمیر ایلیچ! من به نبرد کنونی علیه بوروکراتیسم موجود دستگاههای شوروی اعتقاد راسخ داشته و سخت معتقدم که به هیچ وجه نباید بر آنچه که میگذرد چشم فرو بندیم. کارگران، متخصصان، اعضای حزبی و غیر حزبی در پایتخت و شهرستانها، حتا در دفاتر ناحیهیی و محلی عمدتاً بر اساس وفاداریشان به این یا آن فرد سرشناس و صاحب قدرت در حزب و گروه حاکم در کمیتهی مرکزی دستچین و انتخاب میشوند. هر بار که علیه یک صاحب منصب کوچک مبارزه میشود، یک رهبر مهم حزبی را در مقابل خود میبینیم. با توجه با چنین اوضاع و احوالی من نمیتوانم این ماموریت مهم را تقبل کنم.
لنین: به بیان دیگر من به شما پیشنهاد یک مبارزه علیه بوروکراتیسم در دستگاه شوروی را میدهم و شما گسترش این نبرد به منظور مبارزه علیه بوروکراتیسم در داخل دفتر سیاسی حزب را پیشنهاد میدهید.
تروتسکی: فرض کنیم که چنین باشد.
لنین: بسیار خوب پس پیشنهاد یک بلوک را میدهم.
تروتسکی: چه شغلی بالاتر از ایجاد بلوک با یک انسان خوب!
به اعتبار پیشینه و پشتوانهی نقد بوروکراتیسم گمان زده میشود که لنین قصد داشت در کنگرهی دوازدهم حزب (24 مه 1924) با ایجاد کمیسیون ویژهی مبارزه با بوروکراتیسم در کمیتهی مرکزی نبردی جدی با فساد رو به گسترش دیوان سالاری را در دستور کار قرار دهد. اما:
راستی دولت فیروزهی بواسحاقی خوش درخشید ولی دولت مستعجل بود
هنگام برگزاری کنگرهی دوازده لنین در میدان سرخ مسکو به خواب همیشهگی فرو رفته بود و جانشیناناش برای رد و نفی مفاد وصیتنامهی او به تمهیدات نارفیقانهیی از جمله هذیان بیماری تکیه زدند.[2] بوخارین در تمکین به سیاستهای رهبری جدید از پایههای کارگری حزب فاصله گرفت و تروتسکی که تا آخرین لحظهی عمر نیز همچنان از موضع بیربط “دولت منحط کارگری” دفاع میکرد، در این دوران به پاندولیسم نظری گرفتار آمد. از کنار این دو خط و در غیاب لنین جریان استالین با قاطعیت عروج کرد….
ادامه دارد….
20 مهر 1397
[1]. در این برهه مسوول کمیساریای بازرسی دهقانی و کارگری استالین بوده است.