فرایندهای انقلاب و مساله «نقطه»
در اینکه انقلاب محصولِ یک فرایند است شکی نیست؛ فرایندی که باید زمان ارگانیک خود را که گاه میانمدت و گاه بلندمدت است طی کند؛ فرایندی حامل کنشها، انفعالها، سرخوردگیهای شدید و امیدهای فَوَرانی، خیزها، و افتهای نیروها و سوژههای انقلابی در ارتباط با نیرویِ سرکوب. در این نیز شکی نیست که تکامل این فرایند خود در گروِ آزمودن، خطا کردن، و در آخر، آموختن این اصلِ انقلابی است که «آزمودهها را نیازماییم».
اما در پاسخ به لحظاتِ بحرانی که نیازمندِ تحلیل انقلابی هستند نمیتوان تنها به این گزارهها اکتفا کرد که «انقلاب یک فرایند است؛ خطا بخشی از آن است؛ گاهی مردم میپیوندند و گاهی نه؛ به هم سخت نگیریم؛ سکوتِ مرکز را تخطئه نکنیم، و قس علی هذا». این گزارهها عاری از حقیقت نیستند، اما بدل شدن آنها به گفتارِ غالب (به جای تحلیل) نه تنها سُرنا را از سرِ گشاد زدن است که میتواند بزرگترین تهدید برای همان فرایندهای انقلابی باشد.
در نظریهیِ انقلابها مفهومی بنیادی به نام «نقطه» (point) وجود دارد. «نقطه» لحظهای در فرایندهای انقلاب است که یک انتخابِ دوتایی (binary) — اینکه «این کار بشود» یا «آن کار بشود» — سرنوشت و آینده فرایند را تعیین میکند. تقریبا تمامی شکستهای انقلابی [چه در فرایندهای پیش از پیروزی انقلاب و چه در فرایندهای پس از پیروزی اولیهی انقلاب] حاکی از این هستند که «نقطهای» به بدترین شکل مدیریت شده است.