تداوم هر وضعیت انقلابی به رغم مکانیسم اجتنابناپذیری که شکلگیری آن را ممکن میسازد نیازمند دخالت آگاهانهی عناصر فعال در آن است. خودپویی اساساً به این معنا نیست که شرکتکنندگان در آن ازبیان راهکارهای مناسب و مقتضی دست بشویند و بگذارند تا خود جنبش مسیر حرکت خود را بیابد. همین شرکت فعالانه برای اینکه پویایی یک جنبش حفظ شود خود بخشی از فرایند تکوین و تداوم است. نیروی محرک جنبش کنونی متکی است بر تضادهایی حلناشدنی که نظام حاکم در طول حکومت خود بر هم انباشت و کومه کرد. اما از این سخن نباید برداشت کرد که این تضادها همواره و همیشه با لهیب آتشی شعلهور فوران میکنند و همواره قدرت گداخت خود را حفظ میکند. جنبش همچون زندگی نیاز به مراقبت دارد. تصویر خودپویی جنبش بدون مراقبتی آگاهانه همانند رشد چمنزاری است بدون رسیدگی.
جنبش کنونی در یک همبستگی بینظیر تقریباً اغلب شهرهای بزرگ و بسیاری از شهرهای کوچک را در برگرفت. جمعیت شهرنشین کشور با رشادتی باورنکردنی، دست خالی با اتکا به نیروی جوانی و دلاوری خود در مقابل عوامل تا دندان مسلح سرکوب ایستادند و مقاومت نشان دادند. سرکوب هار، خشونت بیوقفه، دستگیریهای وسیع و کشتار روزمره در خلال این دوازده روز اخیر لحظهای بازنایستاد و تنها توانست معترضان را از مرکز شهرهای بزرگ به حاشیهها براند گرچه همین را هم در شهرهای کوچک نتوانست. بلندگوهای تبلیغاتی رژیم بیوقفه اعلام میکنند «تمام شد»، «اعتراضات خوابید»، اما شبها بار دیگر نفیر «زن زندگی آزادی» و «مرگ بر دیکتاتور» از خانهها از خیابانها از کوچهها از میدانها به عرش آسمان میرسد. جنبش با همان ضرب اولیهی خود تا همین جا هم کاری غولآسا کرده است. اما اگر گمان کنیم این تداوم تنها به نیروی اراده میسر میشود افتادن در دام ارادهباوری رمانتیکی است که واقعیت سرسخت سرکوب میتواند آن را در هم بشکند. چنین جنبشی با مختصات فعلی، بیش از هرچیز نیازمند گسترش و جلب همبستگی نیروهای گوناگونی است که در طی چهل سال اخیر هریک به نحوی از سیاستهای طبقاتی، جنسیتی، فرهنگی و مرکزگرای حکومت آسیب دیدهاند. ما نیاز به نیروهای جدید داریم. نیاز داریم با همه نوع ابتکارات لهیب این آتش را به همهی لایهها برسانیم. در شرایطی که حکومت در تنگنای خودتافتهی سیاستهای سرکوبگرانهای گرفتار آمده که جز حمایت حلقهای محدود از نیروهای اجتماعیِ دارای پیوندهای مستقیم اقتصادی و ایدئولوژیک با خود، هیچ نزدیکی و پیوند ارگانیکی با دیگر طبقات جامعه ندارد، دستاورد بعدی این جنبش در کوتاهمدت باید جلب حمایت و همبستگی گروهها و افرادی باشد که بهرغم به ستوه آمدن از ستم سالیان، کماکان بهشکلی انفعالی نارضایتی خود را بروز میدهند. ما نیاز داریم از تجربهها، تاکتیکها و
فنون استفادهشده در شورشها و قیامها و انقلابهای قبلی در جهت بالیدهتر شدن و گسترش جنبش بهره بگیریم. اگر نمیتوان تظاهرات وسیع و گسترده کرد باید به تظاهرات ضربتی و موضعی روی آورد. اگر نمیتوان ایدهی اعتصاب عمومی را تحقق بخشید میتوان با تشکیل کمیتههای اعتصاب اولین گامها را برای سازماندهی خود برداشت. اگر اینترنت قطع میشود میتوان به تکثیر اعلامیه، دیوارنویسی و گرافیتی پرداخت. و با همهی ابزارهای ممکن از شهرهای مقاوم، بهویژه در کردستان، حمایت کرد. خود جنبش در این رهگذر، میتواند با نقدی پویا، گرایشها و شعارهای انحرافی را به حاشیه براند. چرا که خودپویی و همبستگی هرگز به معنی تعطیلی نقد در مسیر مبارزه نیست. برعکس، نقد به معنای افزایش توان بالقوه و حفاظت از وجوه مترقی جنبشی است که شاید تنها امید ما برای برونرفت از بنبست سیاسی، اقتصادی و زیستمحیطیای باشد که در سطح ملی و منطقهای با آن مواجهیم. مهمترین مسئله در حال حاضر درک این موضوع است که هنوز زمان پیروزی مشخص نیست. بیتردید امواج پیاپی اعتراض از هر گوشه و کنار فرا میرسد اما در نهایت سرنوشت همهی اینها علاوه بر عزم و ارادهای استوار، به بردباری و صبوری، هوشیاری و ابتکار عمل زایندهی همهی ما نیاز دارد.
از سایت فیس بوک نقد