هیاهوی بسیار برای هیچ !
خیزش انقلابی « زن، زندگی، آزادی » در هفتمین ماه از آغاز آن همچنان ادامه دارد. رژیم سرمایه داری جمهوری اسلامی ناتوان از پاسخگویی به ابتدایی ترین خواستهای مردم، همچون چهل و چهار سال گذشته، سیاست سرکوب را تنها راه حل مشکلات خود و بحرانهای چند گانه سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی جامعه میداند. به موازات این سیاست، تاراج « اموال ملی »، بی اعتنائی به تورم لجام گسیخته و گرانی فزاینده ضروری ترین کالاهای مصرفی مردم، بخش دیگری از سیاست ویرانگر رژیم را تشکیل می دهد.
طی مبارزه انقلابی جاری نیروها و جریانات سیاسی گوناگون، مخصوصا سلطنت طلبان، با در اختیار داشتن ابر رسانه های خود سعی کرده اند خیزش انقلابی مردم را به نفع خود مصادره و از مسیر انقلابی آن منحرف کنند و یا به زعم خود بستری برای ظهور چلبی های جدید تدارک ببینند تا بتوانند به کمک دول امپریالیستی زمینه احیای نظام استبدادی شاهنشاهی در ایران را فراهم سازند.
رضا پهلوی که زمانی به مک کین، رهبر جمهوریخواهان امریکا، متوسل شده بود تا روش از بین بردن « سپاه پاسداران » را به او بیاموزد، امروزه و در پی شکست در کارزارهای مختلف از جمله کارزار « وکالت میدهم » و کارزار جذب نیرو، مخصوصا در داخل، به این نتیجه رسیده است که : « با همین سپاه پاسداران. »، « با همین نیروی انتظامی »، و« با همین ارتش » رژیم جمهوری اسلامی را سرنگون و نظام سکولار دمکراسی را در ایران پایه ریزی کند!
این همه، زمانی است که تبلیغات سلطنت طلبان مبنی بر داشتن پایگاه در بین مردم بی اثر مانده و تلاش برای بسط شعار « مرد، میهن، آبادی » در مقابل شعار « زن، زندگی، آزادی » و دو قطبی کردن جامعه با شکست کامل روبرو شده است. در عین حال، تداوم مبارزه انقلابی توده های به پا خاسته با شعارهایی چون « نه سلطنت، نه رهبری، دمکراسی، برابری » و « مرگ بر ستمگر، چه شاه باشه چه رهبر» آنها را چنان برآشفته است که با گسیل چماقداران خود به تظاهرات خشونت پرهیز معترضین در خارج از کشور و حمله به نیروهای چپ و مترقی نه تنها گوشه ای از سیاست راست افراطی خود بلکه بی اعتقادی به دمکراسی را در عمل به نمایش گذاشته اند.
مدتها پس از انتشار منشور بیست تشکل صنفی و مدنی در ایران و استقبال نیروهای مترقی، آزادیخواه و چپ از آن، سلطنت طلبان اعلان کردند که به زودی منشور خود را منتشر خواهند کرد. آنها با سوء استفاده از نام « مهسا » منشوری تحت عنوان « منشور همبستگی و سازماندهی برای آزادی ( مهسا ) » را منتشر کردند. در این منشور به هیچ یک از خواستهای اساسی مردم چون استقلال، آزادی بیان، اندیشه، برابر حقوقی زن و مرد، تشکل مستقل و تشکیل حزب و زندگی توام با کرامت انسانی که بیش از یک صد سال مردم برای آنها مبارزه کرده و هزاران انسان آزادیخواه جان فدا کردند، کوچک ترین اشاره ای نشده است. بلکه با عبارات مبهم و بی معنایی چون « انتخاب رایزنی » یا « عدالت انتقالی » اساسی ترین خواست های جنبش انقلابی مردم را نادیده گرفته اند.
آویختن به دامن « دولت های دمکراتیک » و « سازماندهی پس از آن » برای حمایت از این منشور که هیچ مولفه ای از دمکراسی و سکولاریسم در آن دیده نمی شود، دوران حکومت های رضا شاه و محمد رضا شاه را به یاد می آورد که برای هر اقدامی می بایست از سفارت انگلیس یا امریکا اجازه می گرفتند، زمانی هم که نمی توانستند برنامه های آنها را بگونه ای که می خواستند اجرا کنند با تحقیر و خواری کنار گذاشته می شدند. اساسا در منشور ( مهسا ) از بازیگران اصلی مبارزه علیه نظام فاشیستی جمهوری اسلامی که بیش از شش ماه است هر روزه با نثار جان خود مشعل انقلاب را روشن نگه داشته اند و علیه فقر، فساد و نابرابری اقتصادی و اجتماعی و ستم بر ملیت ها حتی اشاره ای هم نشده است.
در شرایطی که رژیم جنایت پیشه جمهوری اسلامی تلاش می کرد با سرکوب شدید خلق کرد و بلوچ در آغاز خیزش انقلابی مردم، جنگ داخلی را به آنها تحمیل کند تا محملی برای سرکوب هرچه خش تر معترضین داشته باشد، رضا پهلوی با طرح « تمامیت ارضی » بعنوان خط قرمز خود تلاش کرد چهره های سرشناسی ( سلبیریتی هایی ) از خلق را با خود همراه کند به خیال آنکه ایده درست « فدرالیسم » که همه خلق های تحت ستم کشور بدان باور دارند فراموش شود.
هیچ یک ازین منشورها و در واقع طرفندها نتوانسته به نتایجی که رضا پهلوی و در مجموع راست افراطی همگام با او انتظار داشتند دست یابند . تحریف تاریخ، نسبت دادن انقلاب مشروطه به رضا شاه از سوی رضا پهلوی، پخش نوارتوهین آمیز شاهپور بختیار به خلق تحت ستم کرد و بلوچ از ابر رسانه ها و ناچیز جلوه دادن دارایی های دزدیده شده کشور از سوی سلطنت طلبان همگی بخش های مختلف سناریوی پیوسته ای است که با صرف میلیون ها دلار در تبلیغ محسنات رضا پهلوی و چهره های سرشناس ( سلبریتی های ) پیرامون او هزینه می شود تا رضا پهلوی رویای سلطنت را با تغییر راس هرم قدرت در ایران و ادامه سرمایه داری را به همان روال پدر بزرگ و پدرش این بار، اما، به رهبری امپریالیسم امریکا و نه امپریالیسم روس و چین جامه عمل بپوشاند.
وظیفه نیروهای مترقی، چپ و کمونیست علاوه بر افشای بی امان نیروهای راست افراطی، فاشیست و ضد دمکراسی، آزادی و برابری سازماندهی و کمک به خود سازمانیابی نیروهای کار و زحمت است تا در شرایط دگرگونی انقلابی بتوانند خود بر سرنوشت خویش حاکم شوند و از تکرار فاجعه دیگری چون سال ۵۷ و مصادره انقلاب از سوی ضد انقلاب دست ساز امپریالیسم جهانی جلوگیری کنند.
ح. ریاحی
۱۴ فروردین ۱۴۰۲