مقاله ای به نام آقای “بهرام خراسانی” در صفحه نخست “ایران امروز” درج شده است که نگارنده تلاش دارد در مورد وقایع ده ماه گذشته ایران تحلیلی ارائه دهد.
از آنجایی که نگارندهی آن متن نوشتاری در قسمتهای مختلف با تکرار مکررات تلاش دارد که نیروهای چپ، دموکرات، و مبارزان کورد، در “جنبش ژینا” را به نادرست مورد حمله قرار دهد، و زیرکانه فقط جریان سلطنت “رضا پهلوی” و سلطنتطلبان را واجد شرایط برای رهبری مبارزه عنوان کند. از اینرو، لازم دیدم با ذکر نقلقولهای نوشتار ایشان، پاسخ دهم.
در بند یک مقاله، نگارنده آن متن، از “جنبش ژینا” و مبارزان جان بر کف تجلیل نموده است، اما به ناگاه و با هدف معینی، سمتو سوی ویژهای میگیرد:
“اما برخی چپگرایان ایرانی با یادآوری ضربات شلاق بر کف پای خود در ۵۰ سال پیش، نه این کشتهها که کشتههای دوست و هماندیش خود در سال ۱۳۶۷ را نیز کمابیش به هیچ گرفتند.”
– آقای محترم، من زندانی دو رژیم بودهام، و از جان بدر بردگان اعدامهای سال ۱۳۶۷. به جرات میتوانم بگویم که با توجه به شناخت و اطلاعاتی که از جنبش اخیر دارم، تمام جریانهای چپ داخل و خارج از کشور، از این خیزش مردمی دفاع کرده و فعالانه در اعتراضات شرکت نمودند.
سپس نگارنده مینویسد: “اما برخی چپگرایان ایرانی با یادآوری ضربات شلاق بر کف پای خود در ۵۰ سال پیش، نه این کشتهها که کشتههای دوست و هماندیش خود در سال ۱۳۶۷ را نیز کمابیش به هیچ گرفتند.”
– اگر کسی از سوابق خود در زندان شاه و شکنجه هایی که “ساواک” بر او روا داشته است صحبتی به میان آورده، به این دلیل است که آقای ” پرویز ثابتی” ، شکنجهگر شناخته شده رژیم سلطنتی پهلوی، در میان سلطنتطلبها وارد تظاهرات شدند، و از طرف دیگر، همپالکی های شما در تظاهرات مختلف عکس آقای پ.ثابتی را به عنوان قهرمان و حامی رژیم ظالم شاهنشاهی اینجا و آنجا به نمایش گذاشتند، به مردم در لندن تعرض… کردند. گروه شبه فاشیستی “فرشگرد” کسانی را که در انقلاب ۵۷ شرکت داشتند، تهدید به انتقام میکنند.
طبیعی است که در مقابل تعرض این جناح شبه فاشیستی سلطنت طلب، باید موضع افشاگرانهای داشت. قرار نیست که در سکوت مردم، یک حکومت فاشیستی با حکومت فاشیستی دیگری جایگزین شود.
در سطور پایینتر، نگارنده دوباره به چپها و اصلاحطلبان باز گشته و مینویسد:
“در آن روزها و هماکنون، بخش بزرگ اوپوزیسون درونمرزی چپ و ملی و اصلاحطلب در زندانها بودند و هنوز هم هستند. به همین دلیل و نیز باتوجه به سرکوب و خفقان شدید پلیسی، این اوپوزیسیون نمیتوانست رهبری جنش انقلابی را در داخل بردوش گیرد، که کاش میتوانست. از اینرو، نیروهای اوپوزیسیون فرامرزی این پرچم را بر دوش گرفتند و چندی کار را به خوبی به پیش بردند”.
– بهراستی جای تعجب است که آقای خراسانی در این بخش، چپها و اصلاحطلبان را در کنار هم، جزو نیروهای مترقی و در جهت انقلاب ارزیابی کردهاند!!!
پاراگراف بعدی:
“بطور کلی چپ های حسود…..
آقای رضا پهلوی که تنها یک فرد بود، آماج اصلی حسادت و کینخواهی چپها و این گروه بود. در چنین شرایطی که اندیشه و اندیشیدن نیاز بنیادین انقلاب بود، برخی از بزرگان چپ مارکسیستی با نشان دادن کف پای شلاق خوردهی ۴۵ سال پیش خود در برنامههای تلویزیونی، گویی ارث پدری خود را میخواستند از فرزند شاه سرنگون شده، آواره و مرده بگیرند”.
– در اینجا نیز نگارنده به شیوهای حساب شده طوری وانمود میکند که گویا رضا پهلوی رهبری مبارزه خارج کشور را داشته و این چپهای (گور….شده) کاری کردند که وحدت نیروهای خارج کشور به هم بخورد.
اولا، آقای “رضا پهلوی” رهبری جنبش را نداشت و حتا زمانیکه از مردم درخواست نمود به او وکالت( برای ولایت جدید) بدهند، فقط ۴۰۰ هزار نفر در سراسر دنیا به ایشان رای دادند. (تصور میرود اگر هماکنون آقایان احمدینژاد و خاتمی از مردم تقاضای رای اعتماد کنند، به مراتب رای بیشتری خواهند آورد.)
دوما، اعتلاف شش نفرهای که تشکیل شد، بنا به گفتهی آقای “حامد اسماعیلیون” به این دلیل از هم پاشید که آقای ر.پهلوی میخواستند تعدادی از طرفداران سلطنت را وارد این جمع شش نفره کرده و به نوعی رهبری این اعتلاف را بدست گیرند ( مانند امیر طاهریها..)
سوما، طرفداران فاشیست آقای ر. پهلوی هم، ایشان را برای چنین اعتلافی(شش نفره) به باد انتقاد گرفتند.
چهارم و مهم اینکه، چپها از پدرشان ثروتی به ارث نبرده بودند بلکه این آقای پهلویست که در سال ۵۷ میلیاردها دلار از سرمایه های ایران را به خارج کشور انتقال دادند و در شرکت های مختلف و ملک و املاک دنیا سرمایهگذاری نمودند. رجوع شود به مقالات،۱،۲،۳،۴،۵.
– ر.پهلوی که تمام عمرش در رفاه کامل زندگی کرده و کاری بجز تفریح در خارج از کشور نداشته، به ناگاه با شروع “جنبش ژینا” وسوسه شدند که به ایران باز گردند تا باقی ارث پدری بجا مانده را طلب نموده و برای هفت پشت خود رفاه و آسایش فراهم نمایند. غافل از اینکه، ملت ایران چرکی را که ۴۴ سال پیش از دهانش خارج کرد، دوباره نخواهد خورد.
موضوع به همینجا ختم نمیشود، بلکه آقای خراسانی از در دیگری وارد میشود:
“در چنین شرایطی، بار دیگر ائتلافی از «ارتجاع سرخ و سیاه» شکل گرفت، اما به وارون سال ۱۳۵۷ که که آن اتحاد به زایش انقلاب کمک کرد، این بار این «ارتجاع سرخ و سیاه» با ایجاد شکاف در صف پیشگامان انقلاب ملی ۱۴۰۱، پیروزی انقلاب ملی ایران را برای مدتی به رکود کشاند”
– اولا، این “محمدرضا پهلوی” بود که “ارتجاع سیاه” یا همین مذهبیون را متحد خود میدانست و در کودتای ۲۸ مرداد سال ۳۲ با حمایتهای “آیتاله کاشانی”، اراذلواوباش، و دولت آمریکا بود که به حکومت رسید. پس از آن هم خود م.ر.پهلوی بود که از هیچ کمکی به مذهبیون دریغ نکرد تا بتواند از آنها بصورت یک سلاح ایدئولوژیک در مقابل نیروهای چپ استفاده کند.
در واقع، خود م.ر.پهلوی بود که حکومت فعلی را در درون حکومت خود شکل داد. در انقلاب ۵۷ هم، چپها به هیچ وجه وارد همکاری با مذهبیون نشدند.
کوتاه سخن اینکه “ارتجاع سیاه” را پدر آقای “رضا پهلوی” رشد داد.اما، انقلاب کار تودهها است و کسی که اندکی فهم، درک، و سواد سیاسی داشته باشد، بخوبی در مییابد که جریانهای سیاسی که هژمونی جنبش را ندارند، قادر نیستند که جنبش را متوقف کنند و یا شتاب دهند. آقای خراسانی، در پی اینست که هرکسی را مقصر پراکنده شدن نیروها در داخل و خارج کشور بداند بجز شخصیت نازنین!!! رضا پهلوی.
اولا، در داخل ایران، “جنبش ژینا” هیچگونه سازماندهی منسجمی نداشت که بتواند آن را سمت و سو دهد.
دوما، فشار سرکوب رژیم، بیش از توانایی نیروهای متفرق و پراکندهی معترض در سراسر ایران بود.
سوما، بسیاری از مردم به دلیل وَضعیت معیشت ناپایدار حاضر به از دست دادن کارشان نبودند.
اما در خارج از ایران، جمعیت وسیعی به خیابان آمد. مشکل این بود که بسیاری از شرکت کنندگان در تظاهرات مایل نبودند زیر پرچمی بروند که سالها پیش ملت ایران آن را به گورستان تاریخ سپرده بود. هیچ نیروی منسجمی نبود که بتواند نیروهای خیابان را سازماندهی کند. در نتیجه، نیروهای خارج کشور نیز به تدریج متفرق شدند.
– نگارندهی متن، در قسمت دیگر به موضوع پرچم و دامن زدن به شعارهای قوم گرایانه مینویسد:
“از مبارزه با پرچم شیروخورشید انقلاب مشروطیت و آوردن چندین پرچم بهجای یک پرچم ملی در میدان تظاهرات، و دامن زدن به شعارهای قومگرایانه در میان کردها و دیگر گروههای قومی، دامن زدن به اختلاف میان رهبران کرد، پخش گستردهی گزارههایی هراس افکنانهای مانند «چلبیسازی» و حلبیسازی و مانند آن معلوم نیست ازسوی چه کسی.”
– آقای خراسانی هنوز فکر میکند در دوره “رضا شاه پهلوی” زندگی میکند. ویژگی “جنبش ژینا” رشد و تکثر اندیشهها و گرایشات اتنیک در جامعه است. در کشور آمریکا که آقا رضای شما به آن علاقه دارد و تا کنون خود و خانوادهاش بهره زیادی از آنها برده، دارای پنجاه و چند ایالت است که هر ایالت دارای پرچم و قوانین محلی است. ضمن اینکه، پرچم ملی مورد تایید تمام این ایالتها، در سراسر امریکا بر آفراشته شده است. این حق طبیعی بخشهای اتنیک جامعه است که برای پیشرفت بیشتر ، اختیارت محلی خود را داشته باشند.
لازم به ذکر است که درجنبش اخیر ، هیچ گروه ویا سازمان معتبر اتنیکی در تمام تظاهراتها، شعار تفرقه افکنانهای ندادند. اتفاقا اگر پرچمی در این جمع اضافه بود، همان پرچم شیر و خورشید دوران قاجار و پهلوی است که به گورستان تاریخ سپرده شده.
مهمتر آنکه، اگر گروهی تفرقه انداخته است در تظاهرات خارج کشور، همان سلطنتطلبان بودند که یا از ناآگاهی و یا ناشی از بیسوادی، تفاوت بین “فدرالیسم” و “تجزیه طلبی” را نمیدانستند و نمیدانند.
کوتاه سخن اینکه، آقای “بهرام خراسانی” به در و دیوار زده است که تقصیر توقف موقت جنبش را به چپها، جمهوریخواهان، سبزها، دانشجویان تحکیم وحدت، اصلاح طلبان، طرفداران فدرالیسم…. نسبت دهد الا بانی آن، که سلطنت طلبان باشند.
سخن آخر: وقتی جوانتر بودم همواره مسابقات فوتبال برایم جذابیت خاصی داشت؛ در میان جمعیت تماشاچی افرادی بودند که با دمیدن در بوقهای شیپوری، تیم مورد علاقه خود را حمایت میکردند که طبیعتا از طرف باشگاه های مربوطه مورد تفقد قرار میگرفتند. این افراد، که معروفترین آنها “ممدبوقی” نام داشت، توانایی نقش بازیکن در زمین فوتبال را در خود نمیدیدند. با احترام به همهی ممدبوقیهای جهان، این افراد از طرفی به فوتبال علاقه داشتند، و از طرف دیگر، مایل بودند به هر شکل شده خود را در آن استادیوم مطرح کنند. با دمیدن بوق در ورزشگاه، هم توجه مردم را به خود جلب میکردند، و هم توجه صاحبان باشگاهها را. طبیعتا صاحبان باشگاهها نیز به چنان کسانی به منظور روحیه دادن و تقویت تیمهای خود نیاز داشتند و از آنها حمایت مینمودند.
در عرصه سیاست نیز ما همواره با “ممد بوقی” های زیادی برخورد داریم و خواهیم داشت. کسانی که یک شبه تغییر موضع داده و جارچی یکی از جریانات سیاسی میشوند.
با احترام،
ه – آزادی
ضمایم:
۱_ Pahlavi Fortune: A Staggering Sum – The Washington Post
https://www.washingtonpost.com/archive/politics/1979/01/17/pahlavi-fortune-a-staggering-sum/ef54b268-15c5-4ee5-b0a1-194f90d87bba/
۲_Bankers Say Shah’s Fortune Is Well Above a Billion. – The New York Times
https://www.nytimes.com/1979/01/10/archives/bankers-say-shahs-fortune-is-well-above-a-billion-state-and-royal.html
۳_Question
://www.quora.com/Can-you-explain-how-the-Pahlavi-family-is-so-rich-when-they-lost-their-power-40-years-ago
۴_
ثروت افسانهای محمد رضا شاه پهلوی یا افسانه ثروت شاه؟ – BBC News فارسی
https://www.bbc.com/persian/articles/cn4mnqj06j8o
۵_
فساد مالی در دوران پهلوی – ویکیپدیا، دانشنامهٔ آزاد
https://fa.m.wikipedia.org/wiki/%D9%81%D8%B3%D8%A7%D8%AF_%D9%85%D8%A7%D9%84%DB%8C_%D8%AF%D8%B1_%D8%AF%D9%88%D8%B1%D8%A7%D9%86_%D9%BE%D9%87%D9%84%D9%88%DB%8C#:~:text=%D9%85%D9%86%D8%A7%D8%A8%D8%B9%20%D8%BA%D8%B1%D8%A8%DB%8C%20%D8%AB%D8%B1%D9%88%D8%AA%20%D8%AE%D8%A7%D9%86%D9%88%D8%A7%D8%AF%D9%87%20%D9%BE%D9%87%D9%84%D9%88%DB%8C,%C2%AB%D8%B3%D9%84%D8%B7%D8%A7%D9%86%20%D8%AE%D8%A7%D9%88%DB%8C%D8%A7%D8%B1%C2%BB%20%D9%86%D8%A7%D9%85%20%D8%AF%D8%A7%D8%B4%D8%AA.
هر که گریزد ز خراجات شهر
https://www.iran-emrooz.net/index.php/politic/more/109481/
www.iran-emrooz.net (https://www.iran-emrooz.net/index.php/politic/more/109481/)
هر که گریزد ز خراجات شهر
اکنون با همهی تلخیهای کمابیش ده ماه گذشته در روند سرکوب خشن جنبش انقلابی به دست جمهوری اسلامی، میتوان گفت که در نبرد تا کنونی، دستآورد مردم و انقلابیها شکستی تاکتیکی و گذرا همراه با پیروزیهای بزرگ استراتژیک و