سالگرد قتل حکومتی مهسا ژینا امینی است. ۲۵ شهریور ۱۴۰۱، جنبشی را رقم زد که با اسم رمز مهسا ژینا امینی ،حکومت اسلامی را تا مرز سرنگونی پیش برد. رژیم اسلامی تنها با سرکوب گسترده،کشتن حداقل ۷۱۷ تن، ازجمله ۹۴ کودک ، مجروح کردن هزاران نفر دراین میان دستکم ۶۰۰ مجروح چشمی، و دستگیری دهها هزار تظاهرکننده توانست خیزش انقلابی را کنترل کند. اما علیرغم این سرکوب خونین و بیرحمانه ، خیزش انقلابی برآمده از شهریور ۱۴۰۱ ، چهره و تصویر دیگری از زنان و مردم ایران ارائه داد. ژینا به اسم رمز انقلاب مردم تبدیل شد تا جنبش اجتماعی عظیمی را رقم زند که جهانیان را به تحسین و احترام و همبستگی کشاند. ماهها تظاهرات خیابانی و اعتراضات متنوع اجتماعی، اعتصابات عمومی در بسیاری از شهرهای ایران خصوصا در کردستان و بلوچستان، تاثیرات عظیمی در ایران و جهان برجای گذاشت.
اینک که حکومت اسلامی در هراس از اوج گیری مجدد خیزش های خیابانی و انقلاب مردمی است، با دستگیریهای گسترده ، مانورهای نظامی وامنیتی ، تهدید فعالان اجتماعی و مدنی، تبعید زندانیان سیاسی به اسارتگاههای قرون وسطایی و فشارهای وحشتناک فیزیکی و روانی به آنان ، بسیج اوباشان و مزدوران و بسیجیان و نیروهای سرکوب در تلاش سرکوب هرگونه اعتراضی است که میتواند چون شعله ای ، مشعل انقلاب و خیزش بزرگ ناگزیر را برای سرنگونی حکومت و پایان این دوره ی تاریک فراهم کند.
بی سبب نیست که در پس ظاهر قدرت یکپارچه ، و لحن تند خامنه ای و رئیسی و دستگاه تبلیغاتی حکومتی، بحران سیاسی جامعه به لایه های اصلی قدرت نفوذ کرده و پایه های حکومت را لرزانده است. خیزش انقلابی ۱۴۰۱، میلیونها ایرانی را در سراسر ایران و جهان به میدان آورد تا با طرح شعارها و مطالبات اجتماعی و مدنی شان، نه فقط یک نه روشن به تمامیت حکومت اسلامی ،بلکه به نظام مردسالار و موروثی و ایدئولوژیک بدهند. بی سبب نیست که حکومت اینگونه دچار سرگیجه شده ، نیروها و حامیان خود را از دست داده ، خود را در مقابل اکثریت عظیم مردم می بیند و حتی برخی از اصلاح طلبان حکومتی ، به سوی جدا سری کامل از نظام رانده شده اند.
در شرایطی که اقتصاد کشور در سراشیب فروپاشی و ویرانی است. تورم لجام گسیخته و عدم توانایی حکومت برای رفع نیازهای اساسی مردم، گرانی نان و همه ی اقلام اساسی ، اکثریت بزرگی از مردم را بسوی فقر و فقر مطلق رانده است. سیاست حکومت برای مقابله با کسری بودجه ، چاپ میلیاردها تومان اسکناس و حرفها و وعده های توخالی و دروغ درمانی آماری است. روشن است که این بحرانهای پیچ در پیچ با این سیاست درمان نمیشود بلکه بر ابعاد آن افزوده میشود. بحران زیست محیطی و بحران آب و خشکسالی از آن جمله است. بحرانی که ایران را بسوی پرتگاه فروپاشی و مهاجرت های ناگزیر و تنشهای اجتماعی تازه میراند. در این شرایط حکومت، تنها به فکر سرکوب اعتراضات و مخالفتهای اجتماعی است بی توجهی به مقابله با بحران گرسنگی ، بحران زیست محیطی ،خصوصا بحران آب و ویرانیهای برآمده از خشکسالی دریاچه ها و رودخانه ها و تالابها ، ویرانیهای اقتصادی و صنعتی و کشاورزی، بحران مهاجرت و … را دامن زده و خواهد زد. در عین حال عمده کردن مساله حجاب و مقررات اسلامی، و جنگ حکومت علیه زنان ، نقطه آشیل دیگری است برای انفجارهای تازه ای که جنبشهای بزرگ و متنوع را خلق خواهد کرد. همه اینها نشانه ها ی روشنی است از پایان حکومتی که تنها بر بستر بحرانها زیست کرده است. بی شک گسترش بحرانهای پیج در پیج سیاسی و اقتصادی و اجتماعی ،گسترش و ادامه داری جنبش انقلابی را موجب خواهد شد، شکاف های فزاینده را در میان همه ی جناحهای حکومتی و دستگاه روحانیت و نیروهای نظامی و امنیتی گسترش خواهد داد ، زمینه های فروپاشی نظام حکومتی بیش از پیش فراهم خواهد شد.
سیاست حکومت اسلامی تاکنون بر پایه همان سنت همیشگی »النصر بالرعب » و ترس و ترس سالاری است. سیاستی که راه چاره را تنها در سرکوب لجام گسیخته و تشدید آن علیه مخالفان میداند. سیاستی که خدای دهه شصت را فرا میخواند تا همانگونه که با جنبشهای اجتماعی دهه ۶۰ و گروههای سیاسی مخالف برخورد کرد، همانگونه که با جنبش ۸۸، جنبش ۹۶، آبان ۹۸ برخورد کرد ، همانگونه هم با خیزش انقلابی زن –زندگی –آزادی برخورد کند. خیزشی که با همه ی تقدس مذهبی و دین خویی و توهم های دینی و تابوهای اسلامی در افتاده ، با سوزاندن روسری وگیسو بری و پرتاب عمامه ، جز پایان این حکومت را نمیخواهد، با مرگ و ویرانی و روضه و نوحه در جنگ است و بسوی زندگی، همبستگی و مدرنیته پیش رفته است ، حضور زن و پیشتازی آن را در نبرد برای ازادی و برابری طرح کرده و مطالباتش جز با کوتاه کردن دست مذهب و روحانیت از زندگی مردم معنا نمی یابد. خیزشی که کردستان و بلوچستان،قلب و جان او میشوند و اتحاد سراسری بین اتنیسیته های ساکن ایران ، عرب و کرد و بلوج و لر و ترک و آذری و فارس، بی دین و بادین ، زن و مرد، در برابر نفرت پراکنی های تاریخی حکومتهای حاکم درایران قرار میگیرد. طبیعی است در مقابل این جنبش مدرن و سکولار و ترقیخواه ، حکومت دین سالار و سرمایه سالار ،جز سرکوب و شمشیرعریان راهی د رمقابل این موج ندارد. گسترش اعدام ها، دستگیری های وسیع، احضارها و اخراج های دانشگاهیان،انقلاب فرهنگی سوم و ارسال هزاران آخوند به مدارس و تشدید فشار بر خانواده های دادخواه و دستگیری برخی از خانواده های جاوید نامان خیزش انقلابی در سراسر کشور ، بالابردن فشار بر زندانیان سیاسی، تبعید آنان به اسارتگاههای قرون وسطایی وانفرادی و…نشانه های یک سرکوب هدفمند، گسترده ایجاد رعب و وحشت در میان مردمی است که این جنبش را زنده نگه داشته اند و اراده کرده اند که به این دوره تاریک و این جکومت جنایت و تباهی پایان دهند.
خیزش انقلابی مردم ایران ، در عین حال که چهره حکومت اسلامی را در مقابل همگان عریان کرد. گفتمان انقلاب را هم همگانی کرد. انقلاب را بعنوان ضرروتی روشن و قطعی برای هرگونه تغییر اجتماعی و سیاسی به گفتمان رایج در میان همگان تبدیل کرد. انقلاب زن ـ ندگی ـ آزادی گفتمان تازه ای را بر متن تاریخ ایران نوشت. در این گفتمان انقلابی است که ضرروت کوتاه کردن دست مذهب و روحانیت از زندگی مردم، ضرروت جدایی دین از دولت، حکومتی سکولار و مدرن و لاییک به گفتمان همگانی درمیان مردم تبدیل میشود. روشن است که این به معنای زنگ پایان حکومت اسلامی و جنبشهای اسلامی در منطقه ماست. همچنین این گفتمان ، زن و موقعیت زنان و آپارتاید جنسی نهادینه شده در ایران را به تصویر درآورد و پیشگامی زنان را برای تغییر انقلابی و رادیکال در ساختارهای اجتماعی و تفکر عمومی به ضرروتی انکار ناپذیر تبدیل کرد. شجاعت زنان د رمقابله با پلیس و نیروهای سرکوب، بی اعتنایی جمعی به قوانین اسلامی و حکومتی ، نافرمانی های گسترده مدنی را تقویت کرد. در عین حال خیزش انقلابی زن ـزندگی ـ آزادی گفتمان تازه ای از همبستگی و همراهی همه ی ملیتهای ساکن ایران و اقلیتهای ملی و مذهبی و و جنسی را در رنگارنگی بی نظیری به نمایش درآورد. در این نمایش همبستگی و همراهی بود که اپوزیسیون ارتجاع سلطنتی و وامداران حکومتهای موروثی ، چهره ی ارتجاعی و واپسگرایانه ی خودرا نشان دادند و نمایش های واگذاری رای و نمایندگی های موروثی شان، خریداری پیدا نکرد. این خیزش همچنین ، جایگاه خانواده های دادخواه، خانواده های خاوران ، جانباختگان جنبش سال ۸۸، ۹۶، ۹۸ ، هواپیمای اکراینی ، خیزش ژینا را بعنوان عنصر مهمی در ادامه پایداری و مقاومت مردمی و پیوند دادن همه جنبشهای اجتماعی تثبیت کرد. در عین حال این خیزش شاهد آفرینش سرودها وخلاقیت های بی نظیر هنری بود. ابتکاراتی که مطالبات اجتماعی مردم را بشکل زیبا و روشنی به مردم و جهانیان عرضه میکرد. هرکدام ازاین سرودها وشعارها ، نشانه ی روشنی از مطالبات و آرزوهای مردمی بودند که در این جنبش شرکت کردند. درعین حال این خیزش انقلابی ، تنها سرنگونی حکومت اسلامی را نشانه نگرفت، بلکه با ارائه منشورهای مطالباتی و شعارهای روشن ، تجربه خونین شکست انقلاب ۱۳۵۷ را با خود به همراه داشت. ارائه منشورهای مطالباتی تشکلهای صنفی و مدنی ، قطعنامه ها وب یانیه های متنوع نهادهای مستقل و اجتماعی و مدنی ، نشان داد که مساله قدرت سیاسی پس از سرنگونی اهمیت فوق العاده ای دارد. برای کشوری ،با این اختلافات فاحش طبقاتی ، جنسی، ملی ، با این ویرانیهای بزرگ اقتصادی و زیست محیطی، با این بیکاری و بیسوادی و فقر وفلاکت گسترده ، با این استبداد دیر پای تاریخی ، با این امیتازات گسترده اقتصادی و اجتماعی و سیاسی روحانیت ، با این …نمیتوان تنها به سرنگونی اکتفا کرد. مساله آلترناتیو سیاسی و انقلابی در مقابل حکومت مذهب سالار و سرمایه سالار اسلامی، در مقابل سیاست نئولیبرال خصوصی سازیها و خودمانی سازیها، در مقابل سیاست محروم کردن اکثریت عظیم مردمان و به حاشیه راندن انتیسیته های ساکن ایران ،برای زندگی مرفه و آزاد و برابر همه ی شهروندان ساکن ایران ،تنها آلترناتیو گذار از سرمایه داری و بسوی سوسیالیسم است که میتواند پیروزی این خیزش انقلابی و انقلاب در ایران را ممکن کند. این امر تنها از طریق اتحاد بزرگ کارگران و زحمتکشان، از طریق سازماندهی مستقیم و سراسری و محلی ،از طریق شرکت گسترده زنان در تشکلهای سیاسی و مدنی و اجتماعی، مداخله گسترده و فعال نیروهای چپ و کمونیست و کارگری و آزادیخواه ،اتحاد محلی ، منطقه ای و سراسری تشکلها و نهادهای مستقل کارگری و مدنی و ترقیخواه ممکن میشود.خصوصا در شرایطی که جنبش مطالبانی بازنشستگان، فرهنکیان، معلمان ، پتروشیمی ها ، زنان ،خانواده های دادخواه ، دفاع از محیط زیست ، مدافعان حقوق انسانی و… فعال و در صحنه اند، این امر اتحاد و نزدیکی و همراهی ضرروتی انکار ناپذیر برای مقابله با حکومت اسلامی و همه ی اپوزیسیونهای ارتجاعی دارد.
کمیته مرکزی سازمان راه کارگر، در سالگرد خیزش انقلابی مردم ایران ، همگان را فرا میخواند در هر جای این جهان، در روز شنبه ۲۵ شهریور ، ۱۶ سپتامبر در تظاهراتها و اکسیونها شرکت کنند و صدای بی صدای مردمی باشند که حکومت اسلامی نمی خواهند. در روزهایی که در پیش است سالگردها و سال یادهای تازه ای در پیش است و باید همه ی این روزها صدای مردمی باشیم که سال ۱۴۰۱ را به سال زن ـ زندگی ـ آزادی، به سال انقلاب برای آزادی و برابری و انسانیت ، به سال همبستگی تبدیل کردند. صدای مهسا، صدای نیکا، مجید ، محمد، کیان ، خدانور، صالح و…باشیم. نگذاریم آدمخواران اسلامی در این جنگ با زندگی پیروز شوند!
سرنگون باد رژیم اسلامی سرمایه داری ایران
زنده باد آزادی، زنده باد سوسیالیسم
کمیته مرکزی سازمان راه کارگر
شهریور۱۴۰۲ – سپتامیر ۲۰۲۳