در تاریخ معاصر ایران، قرن بیستم دورهای است که پرچم مبارزه علیه فقر و نابرابری هرگز فرو نیفتاد. با این همه، بعد از گذشت بیش از دو دهه از قرن بیستویکم، جامعه شاهد انفجار عظیم فقر است و بخش بزرگتری از جمعیت غارتشدهتر، محرومتر و تهیدستتر.
امروز به درون شرایطی پا گذاشتهایم که بیکاری ابعاد انفجاری یافته؛ امنیت شغلی بهشدت کاهش یافته؛ و جامعه یکی از عمیقترین نابرابریهای طبقاتی تاریخی را تجربه میکند. موج روبهگسترش فقر مطلق فراگیر است: بازگشت قحطی، گرسنگی، بیماریهای ناشی از سوءتغذیه و مرگومیر کودکان شتابان است؛ زاغهنشینی و حاشیهنشینی الگویی است برای سکونت بخش بزرگی از شهرنشینان، با سقوط شمار روزافزونی به درون زیست بیسرپناه؛ آب آلوده، هوای آلوده و محیط آلوده، سهم اکثریت از نیازهای اولیهی حیات، خیریهها و نوانخانهها بدیلی برای تأمین اجتماعی؛ فروش کلیه و کبد جانشینی برای فروش بلیط بختآزمایی و سیگار و فال حافظ؛ رویش قارچ وار زندانهای تازهساز جایگزینی برای سهم خدمات اجتماعی در بودجهی عمومی؛ رونق کار کودکان، تنفروشی، کار بردهوار زندانیان، غوطهخوردن در مرداب اعتیاد، پناه بردن به خودکشی بهعنوان راهی برای رهایی از تحقیر و فلاکت. و فهرستی بسیار طولانی از جلوههای بهروز شده محرومیت و فلاکت.