شکست کوبنده محافظهکاران در انتخابات اخیر پس از ۱۴ سال ریاضت های بیرحمانه، حمله به دستآوردهای طبقه کارگر، دروغ و فساد، مورد استقبال مردم قرارگرفت و به استارمر اجازه داده شد با اکثریتی عظیم به نخست وزیری برسد.
در این انتخابات کمتر از هفت میلیون نفر به حزب محافظه کار رای دادند که پایین ترین رای به این حزب در یک قرن اخیر است. ده وزیر کابینه و ۲۵۰ نماینده حزب محافظهکار کرسیهای خود را از دست دادند. این بزرگترین و تحقیرآمیزترین ضربتی است که محافظه کاران در حدود دویست سال عمر خود با آن روبرو شده است.
حزب محافظه کار با ۶.۸ میلیون (۲۳.۷ درصد) ۱۲۱ کرسی را به دست آورد، در حالی که حزب نژاد پرست “اصلاحات” نایجل فاراج با ۴ میلیون (۱۳.۴درصد) آرا ، چهار کرسی را به خود اختصاص داد. و آن را به سومین حزب کشور از نظر سهم آرا تبدیل کرد که یک هشدار شوم است. جالب است که حزب لیبرال دمکرات ۷۱ کرسی را با کمتر از ۴ میلیون رای و ۱۲.۱ در صد آرا بدست آورد!
تعداد کل آرای حزب کارگر به ۹.۷ میلیون نفر رسید و ۴۱۱ کرسی ( ۶۴ درصد از کرسی ها را با ۳۴ درصد آرا به دست آورد) و این در حالی است که حزب کارگر به رهبری جرمی کوربین در سال ۲۰۱۹ ، بیش از ده میلیون رای آورده بود. بنا به تخمین ها میزان مشارکت، به پایین ترین سطح خود از سال ۲۰۰۱ رسیده است. همچنین شایان ذکر است که آرای حزب کارگر، اگر به عنوان درصد کل رای دهندگان محاسبه شود، به کمی بیش از بیست درصد می رسد. دلیل واقعی پیروزی حزب کارگر، فروپاشی آرای محافظهکاران بود که بیشتر آن به حزب نژادپرست “اصلاحات” نایجل فاراژ رسید. یک روزنامه نگار به درستی پیروزی حزب کارگر را « پیروزی بی عشق» نامیده است.
یک نظرسنجی قبل از انتخابات نشان داد که چهل و هشت درصد از کسانی که قصد رای دادن به حزب کارگر را داشتند، رای را “برای بیرون راندن محافظهکاران” میدهند. تنها پنج درصد گفتند که سیاست های حزب کارگر دلیل اصلی آنها برای رای دادن است. در همین نظر سنجی میزان بدبینی و بی اعتمادی نسبت به احزاب و سیاستمداران سنتی محسوس است. تقریباً نیمی از شرکتکنندگان در نظرسنجی استارمر را غیرقابل اعتماد میدانستند.
این روحیه بی اعتمادی با توجه به نگرش و موضع گیری های بی رحمانه رهبران محافظه کار و کارگر نسبت به نسل کشی در غزه تشدید شده است. و این بازتاب خود را در تعداد بسیاری از آرای اعتراضی برای گروهی از نامزدهای مستقل طرفدار فلسطین نشان میدهد. جرمی کوربین، رهبر سابق حزب کارگر، که پس از پاکسازی توسط استارمر به عنوان کاندید مستقل نامزد شد، با اختلاف زیادی کرسی شمال ایزلینگتون را به دست آورد.
به این ترتیب،از آنجاییکه بسیاری از رای دهندگان هیچ جایگزینی نمیدیدند، درحالیکه بینی خود را گرفته بودند برای شکست دولتی که منجر به سقوط گسترده استانداردهای زندگی شان شده است به پای صندوقهای رای رفتند. دولت بریتانیا در سالهای ۲۰۲۲-۲۰۲۳ با بزرگترین موج اعتصابات که از دهه ۱۹۸۰به بعد بی نظیر بود، مواجه شد.
حزب کارگر ، خود را در موقعیتی به عنوان یک گزینه امن و مدیریتی برای بیزنس و بنگاه های تجارتی و سرمایه داری قرار داده است. استارمر در یکی از سخنرانی هایش گفت که حزب را تغییر داده است تا بتواند کشور را تغییر دهد. یکی از راه های مطمئن برای رسیدن به قدرت، از بین بردن هرگونه چالش احتمالی چپ در برابر قدرت طبقه سرمایه دار – که بطور واقعی امور را اداره می کند- است. او حزب را تغییر داد، مشارکت جدید او با سرمایه برای «تولید ثروت» به تسهیل سودآوری برای سرمایه داران و افراد معدودی کمک میکند. پول عمومی برای تشویق «رشد» به بیزنسها و شرکتها اختصاص خواهد یافت که ظاهراً به طور جادویی سبب بهبود دستمزدها و مخارج اجتماعی می شود. دولت آتی در اصل قول تداوم سیاستهای محافظهکاران را داده است. همانطور که استارمر متعهد شده به «قوانین مالی» محافظهکاران پایبند است ، با توجه به عدم تمایل حزب کارگر به افزایش مالیات بر درآمدهای بالاتر یا سودهای شرکتها برای تامین مالی سرمایه گذاری به عبارت دیگر قرار است شاهد دوره جدیدی از ریاضتهای اقتصادی و حمله به شرایط زندگی اکثریت طبقه کارگر باشیم. به همین دلیل است که مرداک میلیاردر معروف مطبوعات ، سان، ساندی تایمز، اکونومیست و فایننشال تایمز همگی از استارمر حمایت کردند، که نشان دهنده این استکه اکثر طبقات سرمایه دار ترجیح شان دولت حزب کارگر است، چیزی که در زمان رهبری جرمی کوربین غیرقابل تصور بود.
در مبارزات انتخاباتی، مشخص شد که حزب کارگر امیدوار است “مدیران داراییها”، سرمایهگذاری در بخش خصوصی را رهبری کنند. «ری فینک»، رئیس «بلک راک»، که از استارمر حمایت میکرد، شرکت خود را به عنوان وسیلهای برای تامین منابع برای سرمایهگذاری سبز، بدون افزایش مالیات بر ثروتمندان معرفی کرده است. او در فایننشال تایمز مینویسد: « با باز گذاشتن درهای سرمایه گذاری خصوصی ما میتوانیم زیرساخت ایجاد کنیم. این یعنی «مشارکت دولتی و خصوصی» که غارت در مقیاس وسیع است. «بلک راک» در حال حاضر مالک فرودگاه گتویک است و سهام قابل توجهی در صنعت در حال فرو پاشی آب و فاضلاب بریتانیا (که در حال حاضر 70 درصد آن متعلق به “مدیران دارایی” است) دارد.
واقعیت این است که در گذشته، احزاب رفرمیستی مانند حزب کارگر بدلیل رونق تاریخا استثنایی پس از جنگ و مبارزات کارگران میتوانستند اصلاحاتی را انجام دهند که به نفع طبقه کارگر بود. از اواسط دهه 1970، این رونق وجود نداشت و رشد اندک بر اساس سفته بازی، خصوصی سازی و مقررات زدایی بوده است و نابرابری سال به سال افزایش یافته است. سرمایه داری در یک بحران عمیق و ارگانیک به سر می برد و به همین دلیل است که اصلاحطلبی در همه ابعادش دچار بحران شده است. این روند با بحران سال ۲۰۰۸ تسریع شد. با قطبی شدن سیاست ، رهبران رفرمیست در واقع تمایل دارند که نقش قابل اعتمادترین نمایندگان طبقه حاکم را بازی کنند.
برنامههای احزاب اصلاحطلب اروپا، از جمله کارگر، تا حد زیادی از برنامههای احزاب علنا سرمایهداری غیرقابل تشخیص است. حتی در جایی که مانیفست های چپ بیشتری داشته اند، عموماً با یک بار در قدرت بودن، تسلیم طبقه حاکم شده اند و وعده های خود را رها کرده اند.
این دولت حزب کارگر هیچ تفاوتی با محافظهکاران در تلاش برای پیشبرد سرمایهداری بریتانیا نخواهد داشت.استارمر به تسلیح ماشین جنگی اسرائیل ، به پیروی از دستورات امپریالیسم آمریکا ادامه خواهد داد و سیاستهای اقتصادی محافظهکاران را دنبال میکند.
راشل ریوز، صدراعظم جدید بریتانیا، گفت که امیدوار است سرمایهگذاران، اکنون بریتانیا را به عنوان یک «پناهگاه امن» ببینند. امیدهای او بجاست: بازارها به نتایج انتخابات واکنش بسیار مثبتی نشان دادند و شاخص ( اف تی اس ای ۲۵۰) به بالاترین سطح خود در بیش از دو سال گذشته رسید. معمولاً مدیران مالی نتایج انتخاباتی را که در آن قرار است چپ ها برنده شوند با نگرانی دنبال میکنند. اما استارمر نه فقط چنین اضطرابی ایجاد نکرد بلکه پیروزی حزب کارگر با رای اعتماد از سوی بانکداران و سفته بازان مالی مورد استقبال قرار گرفت.
دولت جدید با فشار افکار عمومی بر سر رابطه با اسرائیل، مخالفت با جنگ، لغو قوانین نژادپرستانه، کاهش نرخ تورم ، بهبود حقوق و مزایا، دفاع از مشاغل، انجام اقدامات زیست محیطی، تأمین مالی کامل خدمات سلامتی ملی ( ان اچ اس ) ، مسکن قابل دسترس و موارد دیگر روبرو می باشد.
بحران عمیق سرمایه داری بریتانیا پیش زمینه دولت استارمر خواهد بود.هر گونه امیدی مبنی بر اینکه حزب کارگر چیز مثبتی را برای کارگران ارائه دهد به زودی از بین خواهد رفت. به جای اصلاحات، ضداصلاحات روی میز قرار خواهد گرفت. طبقه کارگر باید برای آنچه در راه است آماده شود.