جهان امروز در گیر در جنگهای ویرانگری است. جنگ در اکراین ، در خاورمیانه و نسل کشی فلسطینیان، در سودان ، افزایش تنش در سراسر تنگه تایوان، و جنگ های داخلی در بیش از 30 کشور که تعدادی از آنها ظرفیت فراتر رفتن به یک جنگ منطقه ای تمام عیار و یا حتی جهانی را دارند. تشدید جنگ در حال انجام است و این همان چیزی است که باید هشدار داد که جنگ جهانی سوم نزدیک است. در این رابطه دو شاخص وجود دارد. از یکسو درگیری انفجاری در اسرائیل و فلسطین، نقطه اشتعال در سیستم بحران زده سرمایه داری است. از سوی دیگر چراغ سبز ناتو به اکراین برای استفاده از موشک ها و سایر تسلیحات – که بیشتر آن توسط کشورهای ناتو تامین می شود- برای هدف قرار دادن اهداف در خاک روسیه نشان میدهد که این به معنای تبدیل جنگ به جنگ بین روسیه و ناتو و به عبارت دیگر جنگ بین قدرت های هسته ای است. استولتنبرگ، دبیرکل وقت ناتو، در ماه ژوئن گفت که ناتو پانصد هزار نیروی نظامی با آمادگی بالا برای جنگ در اوکراین دارد. کافی نگاهی گذرا به بیانیه نشست اخیر ناتو بیاندازیم:
اعلامیه ناتودر نشست اخیر تاکید دو چندانی بر” مسیر برگشت ناپذیر اوکراین برای یکپارچگی کامل یورو-آتلانتیک، از جمله عضویت در ناتو دارد” و این در حالی است که، روسیه هرگز عضویت اوکراین در ناتو را نخواهد پذیرفت، این یعنی تعهد “بازگشت ناپذیر” به جنگ. در همین اجلاس همچنین بر تصمیم ناتو برای ادامه استقرار موشک های ضد بالستیک تاکید شد (همانطور که قبلاً در لهستان، رومانی و ترکیه مستقر کردند) که با توجه به این واقعیت که خروج ایالات متحده از معاهده ضد موشکهای بالستیک و قرار دادن آن در لهستان و رومانی، ساختار کنترل تسلیحات هسته ای را عمیقاً بی ثبات کرده است. در بیانیه اخیر، تعهد ناتو به فناوریهای دفاع زیستی ( بیو دفنس) بر مبنای ساخت آزمایشگاهی ویروسی توسط موسسه بهداشت ملی (ان آی اچ) و با تأمین مالی هزینه های آن مورد تاکید قرار گرفت، با وجود اینکه شواهد بسیاری وجود دارد که این مساله ممکن است باعث اپیدمی ویروسها شود.
همچنین اخیرا اقداماتی از سوی چندین کشور، از جمله ایالات متحده، انگلستان، آلمان برای اجباری کردن خدمت سربازی یا تسهیل تصمیم گیری جوانان برای پیوستن به نیروهای مسلح صورت گرفته است.
یکی از وزرای آلمانی اخیراً گفته است که طی چند سال آینده اروپا دوباره وارد جنگ خواهد شد. از جنگ با چنان لحنی عادی صحبت میشود که انگار جان انسانها و صدها میلیون کشته در دو جنگ جهانی، در کره، ویتنام، اندونزی، آمریکای مرکزی، الجزایر، آنگولا، موزامبیک، عراق، افغانستان، لیبی، سوریه، یمن، سودان و فلسطین و… بیاهمیت است. همچنین تعجب آور است که تهدید هسته ای، که برای چندین دهه به دلیل خاطره وحشتناک هیروشیما و ناکازاکی و فاجعه عظیمی که در پی داشت، عامل بازدارنده بزرگ جنگ بود، اکنون به عنوان یک احتمال واقعی در محافل نظامی دیده می شود.
کارل لیبکنشت سوسیالیست چپ آلمانی و یکی از نزدیکترین همکاران رزا لوکزامبورگ، در سال ۱۹۰۷ در کتاب مهمی به نام ” میلیتاریسم و ضد میلیتاریسم” می نویسد:
” در واقع، نظامی گری در حال حاضر به خورشید مرکزی در یک میدان غالب تبدیل شده است. پیرامون آن، منظومه شمسی قانونگذاری طبقاتی، بوروکراسی، اداره پلیس، عدالت طبقاتی، و کلیریسیزم (مذهب سازمان یافته) از همه نوع می چرخد. این تنظیم کننده نهایی تمام تاکتیک های مبارزه طبقاتی، گاه مخفی، گاهی آشکار است.” .
در حالی که لیبکنشت امپریالیسم را بهعنوان یک نظام اقتصادی جهانی به حساب نمیآورد، اما تز کلی او همچنان قابل اطلاق است.
لنین در اثر معروف خود آمپریالیسم به مثابه بالاترین مرحله سرمایه داری با استناد به مارکس تاکید میکند که انگیزه سرمایهداری برای رقابت و انباشت با کارکردهای اقتصادی دولت درآمیخته میشود، در این همزیستی، کارتل ها، سرمایه های انحصاری و منافع آنها به الزامات دولت تبدیل می شوند.
امپریالیسم از رقابت جدایی ناپذیر است. سیستم رقابت وحشیانه سرمایه داری باعث ایجاد سطوح وحشتناک جنگها و درد و رنج برای مردم در سراسر جهان شده است. همانگونه که بیش از صد سال گذشته دیده شده است هنگامی که وزن اقتصادی یک قدرت سرمایه داری یا گروهی از دولت ها تغییر میکند، مبارزات خونین جدیدی شروع میشود و هرگونه توافق صلح آمیز برای تقسیم بازار جهانی را از بین میبرد.
دربرخی مقاطع، مانند کنگره برلین در پایان قرن نوزدهم، همه قدرتها میتوانستند با تقسیم آفریقا بین خود موافقت کنند – البته با اشغال، واستعمار و بدون دخالت مردم آفریقا- اما زمانی که تقریباً تمام این غنایم تقسیم شد، هر گونه گسترش جدیدی تنها با برداشتن غنایم از یک دولت دیگر ممکن بود.
پنجاه سال قبل از جنگ جهانی اول بریتانیا قدرت صنعتی غالب بود. اما در آستانه جنگ، آلمان به عنوان دومین اقتصاد بزرگ، چالش برانگیز بود. آلمان و سایر دولتهای سرمایه داری، بریتانیا را از نظر نظامی و اقتصادی به چالش کشیدند. پیروزی بریتانیا و متحدانش در سال 1918 ، دیگرقدرتهای سرمایه داری را برای مدتی عقب راند. اما نتوانست به طور نامحدود جلوی ظهور دیگر قدرت های اروپایی و به ویژه ایالات متحده را بگیرد.
در جنگ جهانی دوم پس از تخریب وحشتناک و میلیونها کشته ، ایالات متحده بدون آسیب و از نظر تکنولوژیکی بعنوان پیشرفته ترین اقتصاد جهان بیرون آمد. علاوه بر داشتن بمب اتمی و انداختن آن دو بار در ژاپن و داشتن قوی ترین نیروی دریایی و هوایی جهان، به زودی سیا (آژانس اطلاعات مرکزی) را هم ایجاد کردند تا به کمک آن بتوانند در هر زمان و هر کجا که امکان پذیر باشد سلطه سیاسی خود را در جهان حفظ کنند. تولید کالاها و خدمات در اوایل دهه 1950 به میزان تولید همه کشورهای دیگر جهان بود که منجر به 26 سال رشد اقتصادی واقعی فزاینده شد. سالهای بین 1947 و 1973 “سالهای طلایی” جامعه ایالات متحده در نظر گرفته می شود.
هر چند درسال 1945 بیش از 50 درصد تولید ناخالص داخلی جهان را آمریکا بخود اختصاص میداد، اما در سال 1960 به چهل درصد رسید، در اواسط دهه 1960، کشورهای جنگ زده فرانسه، آلمان، ژاپن و بریتانیا تا حدی بهبود یافتند، بطوری که کمپانیهای آنها قادر به رقابت با شرکت های ایالات متحده در اروپا و ژاپن بودند. در دهه 1970، برخی از این شرکت ها در حال رقابت با شرکت های آمریکایی در داخل ایالات متحده بودند. و در دهه 1980، شرکت های خارجی به طور فزاینده ای در تأسیسات تولیدی در داخل ایالات متحده سرمایه گذاری می کردند و وضعیت رقابتی خود را در برابر شرکت های آمریکایی افزایش می دادند. در سال 1980 میزان تولید ناخالص داخلی آمریکا به حدود 25 درصد کاهش یافت و در سال 2000 به حدود 30 درصد رسید و از آن زمان به بعد به 24 درصد کاهش یافت.
از سوی دیگر شاهد افزایش سهم چین از تولید ناخالص داخلی جهان از 1.28 درصد در سال 1980، به 10 درصد در سال 2013 و بیش از۱۸ درصد در حال حاضر هستیم. چین با اقتصاد بسیار قویتر، به یک بازیگر اصلی سرمایهداری در مقیاس جهانی تبدیل شده است. اقتصاد چین در دو دهه گذشته سریعتر از هر اقتصاد دیگری توسعه یافته و در صنایع و حوزه های خاصی به سطح فنی بسیار بالایی رسیده است، و به عنوان دومین اقتصاد جهان سرمایه داری، به سرعت خود را به امریکا نزدیک می کند و با تشکیل اتحادیه های اقتصادی بزرگی مثل: بریکس و شانگهای، با سیاست “کمربند و جاده” و با سرمایه گذاری صدها میلیاردی در زیرساخت ها، معادن، کشاورزی و صنایع کشورهای جهان سوم بویژه در افریقا، آسیا و آمریکای لاتین، عملا به رقیب جدی جناح غربی امپریالیستها به سرکرده گی امریکا تبدیل شده است. چین به سرعت در حال وام دادن است. طبق گزارش “هاروارد بیزینس ریویو”، در دو دهه گذشته، چین به یک وام دهنده بزرگ جهانی تبدیل شده است، در مجموع، دولت چین و شرکت های تابعه آن حدود 1.5 تریلیون دلار وام مستقیم و اعتبار تجاری به بیش از 150 کشور در سراسر جهان وام داده اند. این امر چین را به بزرگترین طلبکار رسمی جهان تبدیل کرده است که از وام دهندگان رسمی و سنتی مانند بانک جهانی، صندوق بین المللی پول، یا همه دولت های طلبکاردیگر پیشی گرفته است.
در رابطه با روابط جهانی ایجاد شده پس از۱۹۴۶، این روابط به مدت نیم قرن بدون تغییر باقی ماند. جهان به دو بلوک غول پیکر تقسیم شده بود که اتحاد جماهیر شوروی در یک طرف و امپریالیسم ایالات متحده در طرف دیگر قرار داشت. این دو بلوک بزرگ در مقابل یکدیگر قرار گرفتند. ایالات متحده یا از طریق فشار اقتصادی و یا از طریق نظامی و خشونت، دولتها را مجبور کرد که به اراده آنها خم شوند ، رهبرانی را که تهدید به نظر میرسیدند حذف میکرد، و برای تضمین تسلط، نیروی نظامی می فرستاد. به عنوان مثال، آمریکا در سال 1953 دولت محمد مصدق را سرنگون کرد زیرا او صنعت نفت ایران را ملی کرد.
جنگ سرد بین دو بلوک در نقاطی ودر مراحلی تبدیل به تهدید به یک جنگ گرم – جنگ با سلاح های هسته ای – بود.
اما پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی در سال 1991 این روابط تغییر کرد. پس از سقوط شوروی، ایالات متحده آمریکا تنها ابر قدرت جهان شد. با قدرتی بی حد و حصر و غرور و گستاخی بی اندازه. قرار بود “دکترین بوش” حق مداخله در هر نقطه از جهان، دخالت در امور داخلی کشورهای به ظاهر مستقل، جاسوسی، سرنگونی دولت ها، بمباران و ترور را داشته و در صورت لزوم از مجازات مصونیت داشته باشد. فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی به امپریالیسم ایالات متحده اجازه داد تا در مناطقی که قبلاً حوزه های نفوذ شوروی بود مداخله کند. آنها لهستان و دیگر کشورهای اروپای شرقی و بالتیک را وارد ناتو کردند. سناریوی جهان اکنون بسیار متفاوت است. ایالات متحده همچنان قدرتمندترین کشور امپریالیستی روی کره زمین است. با این حال، در بلند مدت کاهش نسبی مهمی را تجربه کرده است. وزن آن در اقتصاد جهانی از زمان جنگ جهانی دوم کاهش یافته است. یک دوره جدید و طوفانی از بی ثباتی گشوده شده است که با انواع جنگ ها و درگیری ها مشخص می شود. ظهور روسیه و چین به عنوان کشورهای قدرتمند سرمایه داری تضادهای جدیدی ایجاد می کند.
اکنون می دانیم که رقیب بزرگ ایالات متحده چین است که در حال نشان دادن عضله و عقب راندن نفوذ آمریکا در نقاط مختلف جهان، بویژه در جنوب شرق آسیا و اقیانوس آرام است. هیات حاکمه ایالات متحده برای مقابله با به خطر افتادن هژمونی تا کنونی اش همان سیاستی را که امپریالیستهای رقیب در جریان دو جنگ جهانی اول و دوم با ویرانی و به آتش و خون کشیدن جهان در پیش گرفتند، دنبال میکند. سه صحنه اصلی جنگ که ایالات متحده در حال حاضر در آن درگیر است، اوکراین، فلسطین (و خاورمیانه به طور کلی) و دریای چین است.
کلاوزویتز، نظریه پرداز نظامی آلمانی، میگوید جنگ ادامه سیاست از راههای دیگر است. که در واقع به اصل ماجرا بر میگردد. واقعیت این است که جنگ به اشکال مختلف در خدمت سرمایه داری و استعمار است. و در این میان ۱- شرکتهای تولید تسلیحات جنگی بیشترین سود را نصیب خود میکنند، بعنوان مثال صنعت نظامی ایالات متحده که 45 درصد از تجارت جهانی تسلیحات را کنترل میکند، سود آن با جنگ در اوکراین و جنگ در غزه به طور تصاعدی افزایش یافته است ۲-سرمایه مالی از این جنگها بی نصیب نیست (اوکراین در حال حاضر سومین بدهکار بزرگ به صندوق بین المللی پول است) و ۳- دسترسی کمپانیها به منابع طبیعی (حدود 30 درصد از 33 میلیون هکتار از زمین های قابل کشت غنی اوکراین که سبد نان اروپا محسوب می شود، در حال حاضر متعلق به ده شرکت بزرگ کشاورزی و صنعتی خارجی است). در جنگ و نسل کشی مردم غزه، پروژه کانال بن گوریون را نباید از نظر دور داشت. این پروژه که در دهه 1960 پیشنهاد شد و بار دیگر در دستور کار جنگ سالاران قرار گرفت، کانالی است جایگزین کانال سوئز با مدیریت اسرائیل و متحدانش. این کانال خلیج عقبه در دریای سرخ را به دریای مدیترانه متصل می کند. طولانی تر از کانال سوئز می باشد اما با ظرفیت بیشتر و همچنین خارج از کنترل مصر (که در گذشته بارها عبور کشتی ها به اسرائیل یا از اسرائیل را مسدود کرده است). این کانال می تواند جایگزینی برای جاده ابریشم جدید چین باشد. در ابتدا اینگونه برنامه ریزی شده بود تا در دریای مدیترانه در بندری در شمال نوار غزه به پایان برسد، اخیراً گمانه زنی هایی وجود دارد مبنی بر اینکه با پاکسازی قومی در غزه و کوتاه کردن طول کانال ، مزایای دیگری برای اسراییل خواهد داشت.
ظهور هیولای “مجتمع صنعتی-نظامی”( ام آی سی) و نقش ان درجنگ
در ماه دسامبرسال گذشته، بایدن مجوز رکورد 886 میلیارد دلاری را برای هزینههای «دفاع ملی» برای سال 2024 امضا کرد که شامل بودجه برای پنتاگون و کار روی سلاحهای هستهای در وزارت انرژی میشود. دهها میلیارد دلار کمک نظامی احتمالی به اوکراین و اسرائیل را به آن اضافه کنید، و چنین هزینههایی برای اولین بار در سال جاری میتواند به بیش از ۹۰۰ میلیارد دلار برسد. بودجه این وزارت در حال حاضر صدها میلیارد دلار بیشتر از زمان اوج جنگ ویتنام است.
تنها چند مقایسه، میزان بیسابقه وعظیم این بودجه نظامی ایالات متحده را نشان میدهد: هزینه سالانه هواپیماهای جنگی پرهزینه اف ۳۵ به تنهایی بیشتر از کل بودجه مراکز کنترل و پیشگیری از بیماری است. در سال 2020، ارزش قراردادهای لاکهید مارتین با پنتاگون بیش از مجموع بودجه وزارت امور خارجه و آژانس توسعه بینالمللی بود. هزینه یک ناو هواپیمابر سیزده میلیارد دلاری، بیش از بودجه سالانه سازمان حفاظت از محیط زیست است. به طور کلی، بیش از نیمی از بودجه اختیاری کنگره (هر آنچه که دولت فدرال به غیر از برنامه های اجباری مانند مدیکر و تامین اجتماعی هزینه می کند) همه ساله به پنتاگون می رسد.
هیولای مجتمع صنعتی-نظامی”( ام آی سی) ، پس از جنگ جهانی دوم، از پیوند ” یک نهاد نظامی عظیم” که شامل – پنتاگون، نیروهای مسلح، آژانس های اطلاعاتی/جاسوسی است – و یک ” صنعت بزرگ تسلیحاتی” متولد شد. این دو نیروی نظامی و صنعتی، با کنگره متحد شدند تا «مثلث آهنین» نامقدسی را تشکیل دهند که برخی از محققان معتقدند که آیزنهاور در ابتدا و به طور دقیقتر آن را مجتمع نظامی-صنعتی کنگره نامید.
کل هزینههای نظامی “مجتمع صنعتی-نظامی”( ام آی سی) سالانه بسیار بیشتر از آن چیزی است که اکثر مردم تصور میکنند. بخش عمده ای از دلارهای مالیات دهندگان آمریکایی توسط شرکتهای سازنده لوازم جنگی که از صنعت جنگ سود می برند، به رهبری پنج شرکت بزرگ : لاکهید مارتین، نورثروپ گرومن، ریتون (آر تی اکس ) ،بوئینگ و جنرال داینامیکس ضبط می شود.
سیستم اصلی به این صورت عمل می کند: ابتدا، کنگره هر سال مبالغ گزافی از مالیات دهندگان می گیرد و به پنتاگون می دهد، سپس، پنتاگون، به دستور کنگره، بخشهای هنگفتی از این پول را از طریق قراردادهای بسیار سودآور به سازندگان تسلیحات و سایر شرکتها میسپارد و دهها میلیارد دلار سود به آنها هدیه میدهد. و بالاخره، پیمانکاران بخشی از این سودهای بدست آمده را در جهت لابی کردن در کنگره و در خدمت قراردادهای بیشتر برای پنتاگون استفاده می کنند واین یک چرخه به ظاهر بی پایان را تداوم می بخشد. چنین پیمانکارانی با کمک لشکری ازلابی گران مستقر در واشنگتن، شرایط خود را مطرح می کنند. بسیاری از این لابی ها مقامات سابق پنتاگون یا اعضای سابق کنگره یا کارمندان کنگره هستند که از سیستمی همانند درهای چرخان استخدام می شوند و از توانایی آنها برای لابی کردن همکاران سابق استفاده می شود. چنین پیمانکارانی همچنین به اتاقهای فکر و مراکز دانشگاهی که مایل به حمایت از افزایش هزینههای پنتاگون، برنامههای تسلیحاتی و سیاست خارجی بیش از حد نظامی هستند، کمک مالی میکنند. تبلیغات راه دیگری برای پیشبرد برنامه های تسلیحاتی است. به جهت نیست که برخی آنرا بعنوان عنوان مجموعه نظامی- صنعتی- دانشگاهی- بوروکراتیک توصیف میکنند.
مشاغل”مجتمع صنعتی-نظامی”( ام آی سی) به نوبه خود، اغلب چرخه هایی از وابستگی را در جوامع /مناطق کم درآمد ایالات متحده که منابع و مشاغل اقتصادی کمی دارند ایجاد میکند و به طور موثر حمایت مردم محلی را می خرند. این جوامع برای امرار معاش خود به ارتش وابسته هستند.
“مجتمع صنعتی-نظامی”( ام آی سی) در حالیکه به جنگ های خارج از کشور دامن زده است، به نظامی سازی در داخل نیز می پردازد. به عنوان مثال از سال 1990، کنگره به پنتاگون اجازه داده است تا تسلیحات و تجهیزات “اضافی” خود (از جمله تانک ها و هواپیماهای بدون سرنشین) را به سازمان های مجری قانون محلی منتقل کند. این انتقالها به راحتی به پنتاگون و پیمانکارانش اجازه میدهد تا خواهان خرید های جایگزین از کنگره گردد و این خود باعث تقویت بیشتر “مجتمع صنعتی-نظامی”( ام آی سی) میشود.
پیمانکاران به دنبال سودهای جدید از بازارهای جدید، به طور فزایندهای محصولات نظامی خود را مستقیماً به تیمهای ویژه و سایر نیروهای پلیس، تجهیزات گشت مرزی و سیستمهای زندان می فروشند. سیاستمداران و شرکتها میلیاردها دلار صرف نظامیسازی مرزی و حبسهای دستهجمعی میکنند که به ترتیب به رشد سود آور«مجتمع صنعتی-مرزی» و «مجتمع صنعتی-زندان» کمک کردهاند. نظامیسازی داخلی به طور نامتناسبی به جوامع سیاهپوست، لاتین تبار و بومی آسیب رسانده است.
بر اساس ” پروژه هزینه های جنگ در دانشگاه براون” در حالیکه این شرکتها سود های کلانی میبرند، “مجتمع صنعتی-نظامی”( ام آی سی) ویرانیهای وحشتناک غیر قابل درکی را در سطح جهانی بوجود می آورد و ایالات متحده را درگیر جنگهای بیپایانی میکند که از سال 2001 تاکنون حدود 4.5 میلیون نفر کشته، دهها میلیون نفر دیگر زخمی شدهاند و حداقل 38 میلیون نفر آواره شدهاند.
“مجتمع صنعتی-نظامی”( ام آی سی) عوارض و آسیب های زیست محیطی جبران ناپذیری مانند مسمومیت اکو سیستم ها، ضربه های ویرانگر به تنوع زیستی و افزایش کربن و… وارد میکند.
هیچ صنعت دیگری – حتی شرکتهای بزرگ داروسازی یا نفت و گاز – نمی توانند در شکل دادن به سیاست ملی و تسلط بر هزینه ها در رقابت با این صنعت برابری کنند. هزینههای نظامی، در حال حاضر بیشتر از زمان اوج جنگها در ویتنام، افغانستان، یا عراق است. از زمان جنگ جهانی دوم ( با تعدیل تورم) به بعد علیرغم عدم وجود تهدیدی که از راه دور چنین هزینههایی را توجیه کند، می باشد. اکنون بسیاری متوجه شده اند که نفع اصلی در بیش از بیست و سه سال جنگ های بی پایان ایالات متحده در قرن بیست و یکم را “مجتمع صنعتی-نظامی”( ام آی سی) برده است . “مجتمع صنعتی-نظامی”( ام آی سی) از سال 2001 تاکنون صدها میلیارد دلار درآمد داشته است. تیتر بسیار مناسب وال استریت ژورنال در سال 2021 این بود : ” چه کسی در افغانستان پیروز شد؟ پیمانکاران خصوصی”.
در بریتانیا از فوریه 2022، تولیدکننده تسلیحات بریتانیایی، شاهد دو برابر شدن قیمت سهام خود بوده اند و انتظار میرود که فروش آنها در سال 2024 دوازده درصد بیشتر شود. در حالی که بقیه اقتصاد جهان در رکود غوطه ور است، لاکهید مارتین، جنرال داینامیکس و نورثروپ گرومن انتظار دارند قیمت سهام آنها در سال جاری بین 5 تا 7 درصد افزایش یابد. این شرکتها با سوخت رسانی امپریالیستها به ماشین های جنگی بطور منظم سالانه ۱۰ تا ۱۲ در صد سود به دست می آورند. در کجای دیگر کره زمین چنین بازده عظیمی بدست آورده میشود؟ سوپرمارکتها، غزلهای انرژی و دیگران نیز مرتباً از اختلال در زنجیره های تأمین و سایر مواردی که در نتیجه جنگ بیرون میآیند برای افزایش قیمتها سوء استفاده میکنند.
سرمایه داری در بحرانی عمیق و ارگانیک غوطه ور است. رقابتهای امپریالیستی در حال افزایش است. بدهی های ملی هرگز به این میزان عظیم نبوده است، فجایعی همچون غارت طبیعت برای سود و تامین زنجیره امپریالیستی، رویدادهای آب و هوایی مخرب ، بلایایی مانند آتش سوزی، سیل ، رانش زمین و… که زندگی هزاران نفر را از بین می برد ، بحران بازنشستگی، بحران مسکن، بحران سیستم درمانی و خطرات اپیدمی ها در حال افزایش است ، در حالیکه طبقه کارگر جهانی، مردمی که نیروی کارشان منبع همه ثروت سرمایهداری است، روز به روز وضعشان بدتر میشود امثال ایلان ماسک یا جف بزوس ادعا میکنند ثروتشان از برخی کشورها بیشتر است.
سرمایه داری فقط می تواند آینده ای مملو از فلاکت، فقر، ظلم و جنگ را ارائه دهد. اصلاح آن یک فریب است، سرمایه داری دیگر نمی تواند از پس اصلاحات گذشته – دستاوردهایی که با مبارزه طبقه کارگر به دست آمده است- برآید. اینکه می توان سرمایه داری با شکلی “زیباتر”، “مهربانتر” و “صلح دوست” ایجاد کرد یک فریب است. جنگ غزه گویا ترین نمایش وحشی گری سرمایه داری را به ما نشان داده است. امپریالیسم آمریکا بهمراه سایر امپریالیستهای غربی از قتل عام و نسل کشی بیش از چهل هزار زن و مرد و کودک بی دفاع توسط ماشین جنگی اسراییل حمایت و کمکهای مادی کردهاند. با این کار، آنها تمام صحبت های ریاکارانه خود را در مورد “ارزش های غربی”، “نظم بین المللی مبتنی بر قوانین” و نقض ناپذیری حقوق بشر را به سخره گرفته اند. این است تصویر آینده ای که سرمایه داری برای بشر در نظر گرفته است، تنها راه نجات بشریت خلاص شدن از شر این نظام است. اما سرمایه داری به میل خود سقوط نمیکند، این مستلزم عروج مجدد جنبش سوسیالیستی، انقلابی، کارگری، فمینیستی و زیست محیطی و باز سازی و ایجاد سازمانها، احزاب انقلابی و سوسیالیستی ، بسیج طبقه کارگر و مزد و حقوق بگیر برای سلب مالکیت از سرمایه یعنی مبارزه و جنگیدن و چالش سرمایه داری از طریق انقلاب است.
سرمایه داری در لبه مغاک ایستاده است و با خود تمامی بشریت را به زیر میکشد، بقول انقلابی کبیر رزا لوکزامبورگ سوسیالیسم یا بربریت.
منابع:
Imperialism, war, and Palestine: Capitalism’s horror without end- Rob Sewell, editor of Socialist Appeal-9 October 2023
Militarism and anti-militarism- By Brian Parkin -2 April 2024
Imperialism, competition and violence
The NATO Declaration and the Deadly Strategy of Neoconservatism- By Jeffrey D. Sachs
Jul 16, 2024
Open Letter to Young People on World War III- Source- By Boaventura de Sousa SantosJune 26, 2024- Originally published by Z.
The Military-Industrial Complex Is Killing Us All- by David Vine
Freeing Ourselves from the Monster Destroying Our Planet and Our Futures- By David Vine, Theresa (Isa) Arriola June 3, 2024
This Is No Time To Supersize The Military-Industrial Complex- by William Hartung
Monstrous Anger of the Guns-How the Global Arms Trade is Ruining the World and What We Can Do About It- Edited by Rhona Michie, Andrew Feinstein and Paul Rogers
We need a revolution to put an end to today’s wars- 14 June 2024- Jasmine Duff
Oppose Israeli escalation, build a political alternative , Tom Bramble
Capitalism, imperialism and global displacement- By Justin Akers Chacón