خشونت بر زنان پدیده ای جهانی است اما در همه مناطق، حتا در شرایط جنگی خشونت یکسان بر زنان تحمیل نمیشود و گستردگی و شدت آن به شرایط اقتصادی ،سیاسی ،اجتماعی و فرهنگی جوامع بر میگردد. خشونت چون هر پدیده اجتماعی دیگر در چارچوپ ساختار قدرت آن جامعه در رابطه با مؤلفه های ذکر شده قابل بررسی است و از آنجایی که در عرصه جهانی پوپولیسم راست رشد کرده و ساختار دولت ها سرمایه داری مرد سالاری است و یکی از عوامل خشونت به زنان نگرشی است که مرد، و مرد بودن را با کنترل زن و خشونت تعریف می کند، در جوامع جنگ زده این نگرش تقویت میشود چون در شرایط جنگی و در جنگ تعریف مرد بودن با خشونت و اسلحه و با کنترل زنان باز تعریف می شود و این یعنی افزایش خشونت .
در جنگ آزادی زنان بیش از پیش محدود میشود و زنان در معرض تجاوز و تهدید قرار میگیرند. اگر به خود پدیده جنگ بر گردیم که چگونه بوجود می آید بهتر می توانیم به این موضوع بپردازیم. جنگ نتیجه بحران دنیای سرمایه داری امپریالیستی و نظامی است که تلاش دارد استثمار طبقاتی را به سراسر دنیا گسترش بدهد. در واقع جنگ یکی از ابزارهایی است که این نظام برای رسیدن به اهدافش بهره می برد. در جنگ بیشترین آسیب به زنان و کودکان وارد میشود ، از اینرو پیوندی ناگسستنی بین استثمار طبقاتی و ستم جنسیتی وجود دارد. در جنگ زنان بعنوان سمبل ملت و ناموس میهن تعریف می شوند و مرد به عنوان صاحب اختیار میهن و ملت تعریف میگردد. ملت ها در جهان سرمایه داری کشورشان را در قاموس زن و مادر به تصویر می کشند، در این چنین بستری است که تجاوز و تعدی به زنان ، پیام دهنده تجاوز به ملت و میهن که زنان سمبل آن بشمار میروند، محسوب می شود. و در اینجا است که مسئله جنگ، مرد سالاری با خشونت علیه زنان و کنترل آنان در هم می آمیزد. در برخی جوامع بر اساس سنتهای عقب مانده و پوسیده و بر مبنای اقتدارگری پدر/مرد سالارانه، این زنان قربانی تجاوز هستند که مجازات می شوند، کشته میشوند ، طلاق داده میشوند و یا در صورت زنده ماندن از اجتماع طرد شده و فشارها وخشونتهای روانی غیر قابل توصیفی بر آنان وارد می شود. نمونه آن را در جنگ داعش با ایزدی ها شاهد بودیم و یا در جنگ سودان، طرفین درگیر جنگ، به زنان در مقابل مردان به اسارت گرفته، تجاوز می کنند بطوری که عده یی از زنان هنگام اسارت اقدام به خودکشی می کردند، یا توسط مردان خود کشته می شوند تا به اسارت در نیایند.
خشونتی که به زنان در جنگ و پسا جنگ اعمال میگردد وصف ناپذیر است. بر اساس گزارشات سازمان ملل در سال۲۰۲۰ هشتاد و هفت در صد زنان افغانستان یک نوع خشونت جنسی را تجربه کردند. در جنگ به دلیل شرایط اقتصادی بدی که اغلب زنان در آن قرار دارند، گاها مجبورمیشوند که برای زنده نگه داشتن فرزندان خود به کارگر جنسی تبدیل شوند. در چنین شرایطی بدن زن به کالا تبدیل می شود.
علاوه بر بحرانهای در هم تنیده اقتصادی، اجتماعی ، بعلت تخریب وحشتناک محیط زیست در شرایط جنگی اغلب زنان مجبور میشوند که برای حفاظت ازخود و فرزندانشان بعضا کوچ اجباری کنند، این زنان هنگام عبور از مرزها و کمپهای پناهندگی با مسایل و مشکلات فراوان و عدم امنیت روبرو میشوند که این خود بر چرخه خشونت می افزاید. بر اساس گزارش از زنان در کمپ های هایئتی، هشتاد در صد زنان در کمپ اظهار داشتند که برای رفع نیازهای خود لااقل یک بار به کار جنسی متوسل شده اند.
درشرایط جنگ زنان بدلیل نیاز و شرایط اقتصادی به نیروی کار ارزان تبدیل می شوند هرچند میزان دستمزد زنان حتا در شرایط غیر جنگی نیز کمتر از مردان می باشد. در کشورهایی که سرمایه داری با ایدئولوژی دینی در هم تینده شده اشتغال زنان مصداق بردگیست.
در جنگ زیر ساخت ها چون بیمارستان ها مورد تخریب قرار می گیرد در نتیجه امکان دسترسی به درمان وجود ندارد و بدلیل نبود آب و سرویس بهداشتی بیماریهای واگیر دار، بیماریهای مقاربتی ، و اچ آی وی گسترش مییابد و زنان معمولا از سوی پلیس و مؤسساتی که خدمات بهداشتی ارائه میدهند مورد حمایت قرار نمی گیرند.
امروز شاهد نسل کشی و جنایات بیشماری در غزه و همچنین در دیگر کشورهای جنگ زده چون اکراین ،سودان هستیم. در نهایت کشورهای امپریالیستی با جهانی کردن سرمایه، بنیاد گرایی دینی ، نژاد پرستی و نئوفاشیسم را تقویت کردند، به جنگ افروزی شدت بخشید ه اند و بدین ترتیب به خشونت علیه زنان در عرصه بین المللی بخصوص در خاورمیانه دامن زدند.
بامید دنیایی که در آن هیچ انسانی استثمار نشود ،جهانی فارغ از مرد سالاری و جهانی که در آن برابری زن و مرد تامین گردد و جهانی بدون جنگ و خشونت.