دونالد ترامپ در یک کنفرانس خبری که با نتانیاهو برگزار کرد، سیاستی جدید را اعلام نمود که در تاریخ خونین امپریالیسم آمریکا در خاورمیانه بیسابقه بود: ایالات متحده کنترل نوار غزه را به دست خواهد گرفت، آن را از مردم فلسطین پاکسازی قومی خواهد کرد و آن را به یک “ریویرا”ی زیبا تبدیل خواهد نمود.
بنیامین نتانیاهو، نخستوزیر اسرائیل، طی پانزده ماه گذشته غزه را به ویرانهای تبدیل کرده است. نوار غزه، با طول بیست و پنج مایل و عرض شش مایل، اکنون دارای بزرگترین جمعیت کودکان قطع عضو در جهان است. مقیاس مرگومیر غیرنظامیان در این منطقه، حتی در مقایسه با جنگهای اخیر در کشورهایی با جمعیت بسیار بیشتر، مانند عراق و اوکراین، فراتر رفته است.
ترامپ گفت که ایالات متحده باید “غزه را تصرف کند.” او افزود: “ما مالک آن خواهیم شد.” تمام جمعیت تقریباً دو میلیون نفری فلسطینیان باید غزه را ترک کنند. آمریکا تمام ساختمانهای ویرانشده را از بین میبرد،” آن را مسطح میکند” و این منطقه را از نو بازسازی میکند تا به “ریویرای خاورمیانه” تبدیل شود. وقتی خبرنگاران پرسیدند که آیا فلسطینیان پس از بازسازی اجازه بازگشت خواهند داشت، ترامپ پاسخ داد: “چرا باید بخواهند برگردند؟ آنجا جهنم بوده است.
در حالی که مردی که این مکان را به جهنم تبدیل کرده بود- دادگاه کیفری بین المللی حکم جلب او را بعنوان جنایتکار جنگی و جنایت علیه بشریت صادر کرد – کنار او نشسته و لبخند میزد، ترامپ به سؤالات بعدی پاسخ داد. میلیونها نفری که برای همیشه از خانههایشان آواره میشوند، کجا باید زندگی کنند؟ او گفت “امیدوار است” که “بتوانیم کاری واقعاً خوب و عالی انجام دهیم، به طوری که آنها دیگر نخواهند بازگردند.”! مقصد این تبعید دائمی “میتواند اردن باشد، میتواند مصر باشد، میتواند کشورهای دیگر باشند.” او اضافه کرد که نیازی نیست همه آوارگان به یک مکان مشخص بروند، بلکه میتوانند بین “چهار، پنج یا شش منطقه” پراکنده شوند. در نهایت، او پرسید: “چه کسی میخواهد به آنجا برگردد؟ آنها چیزی جز مرگ و ویرانی تجربه نکردهاند.
ترامپ پیشتر گفته بود که در زمان بازسازی غزه ، قصد دارد فلسطینیها را اسکان مجدد دهد، او از مصر و اردن خواسته بود که فلسطینیهایی را که آمریکا به زور اخراج میکند، بپذیرند. اما برنامه جدید ترامپ خواستار حذف “دائمی” فلسطینیها از غزه است.
در حالیکه پس از تقریبا پانزده ماه نسل کشی، و جهنمی از جنگ، کشتار و حمام خون در غزه، در ماه ژانویه آتش بسی که تبادل گروگانها و اسرا را نیز تسهیل می کند، اعلام شد. میلیون ها فلسطینی در اردوگاههای موقت آوارگان در نوار غزه، ساکنانی که توانستهاند از جنگ وحشتناک و نابودی جان سالم به در ببرند، توافق آتش بس را جشن گرفتند. مردم عادی سراسر جهان، با ادای احترام به مقاومت افسانهای مردم فلسطین که از این هولوکاست جان سالم به در بردهاند، شادی خود را از اعلام آتش بس ابراز داشتند. اما سوسیالیستها از همان ابتدا هشدار دادند که این هیچ راه حلی ارائه نمیدهد. در کنار این موج خوشحالی دو سئوال بزرگ وجود داشت: چرا این توافق پس از پانزده ماه هولناک و خونین بدست آمد؟ و آیا واقعاً منجر به پایان جنگ خواهد شد؟
این آتشبس تحت تأثیر چندین عامل به دست آمد یکی از علل آنرا میتوان مقاومت بی نظیر مردم غزه و نیز فشار افکار عمومی جهانیان دانست. واقعیت این است که اسرائیل هرگز اینقدرمنزوی نبوده است. آرمان آزادی فلسطین بیشتر از هر زمان دیگری حمایت مردمی در سراسر جهان را داشته است.
در پانزده ماه گذشته جنبش بین المللی در حمایت از فلسطین پدیدار شد، ما شاهد بزرگترین و پایدارترین تظاهراتهای تا کنونی در سراسر جهان غرب، در آمریکا و بویژه در کشورهای اروپایی در حمایت و دفاع از حقوق مردم فلسطین و برای آتش بس و پایان جنگ بودیم. بعنوان مثال در لندن علاوه بر تظاهراتهای محلی و موضعی، هرسه هفته یک بار تظاهراتی سراسری برگزار میشد که در آن معمولا بیش از صد هزار نفر و در اوج خود نزدیک به هشتصد هزارنفر شرکت کردند.
از عوامل دیگر فشار گستردهی اجتماعی در داخل اسرائیل برای آزادی گروگانها و همچنین تمایل تیم پیش از رویکارآمدن ترامپ برای یک دستاورد سیاسی در آستانهی مراسم تحلیف او بود. اما علاوه بر این، توازن قدرت در منطقه نیز پس از شکستهای محور تحت حمایت رژیم اسلامی ایران در سوریه و لبنان، نیز تغییر کرده بود.
حزب الله متحد کلیدی ایران، ضربات بزرگ نظامی و سیاسی را متحمل شده است. رهبری حزب الله با حملات اسرائیل نابود شد و بسیاری از دستگاه های نظامی آن از بین رفته است و پس از ماهها بنبست سیاسی ، رئیسجمهور و نخستوزیر جدید تحت حمایت ایالات متحده در لبنان مستقر شدند، که حزبالله را بیشتر منزوی میکند.
رژیم اسد در سوریه، یکی دیگر از قطعات کلیدی این محور، سرنگون شد. حماس ضربه سختی خورده و بسیار تضعیف شده است، شبه نظامیان طرفدار ایران در عراق ضعیف شده اند. رژیم ارتجاعی جمهوری اسلامی در بحران بیسابقه ای بسر میبرد و در ضعیف ترین موقعیت خود قرار دارد. در داخل در محاصره خشم مردم و جنبشهای اعتراضی و از نظر نفوذ منطقهای به وضوح ضعیف شده است و مطمئناً در منطقه در تیررس دولت ترامپ است.
در کاخ سفید، وقتی از ترامپ و نتانیاهو پرسیده شد که آیا این آتشبس دوام خواهد داشت. نتانیاهو در پاسخ فقط بر ادامهی اهداف جنگی غیرقابلتحقق خود، از جمله نابودی کامل حماس، تأکید کرد. وقتی از ترامپ درباره مداخله نظامی آمریکا در غزه سئوال شد، گفت که “آنچه لازم باشد انجام میدهیم”. بخشی از این مداخله ممکن است ارسال بسته تسلیحاتی یک میلیارد دلاری باشد که ترامپ آماده ارسال آن به اسرائیل است.
نتانیاهو وعده “پیروزی مطلق” برگروه حماس را داده بود، اما توافق آتشبس نشان داد که اسرائیل پس از بیش از ۱۵ ماه نسلکشی نتوانسته فلسطینیها را شکست دهد. تصاویر بازگشت فلسطینیها به شمال غزه و شادی مردم و نمایش قدرت حماس ، دولت اسراییل را خشمگین کرد.
برنامه ترامپ برای اخراج فلسطینیان از غزه با استقبال دولت اسرائیل مواجه شده است. گیدئون ساعر، وزیر خارجه اسرائیل، گفت که باید “ایدههای خارج از چارچوب” را در نظر گرفت و ترامپ صرفاً به دنبال “راهحلی دیگر” است.
اسموتریچ، وزیر دارایی راست افراطی اسرائیل، گفت که برنامه ترامپ پاسخ واقعی به حمله ۷ اکتبر است و کسانی که “زمین خود را از دست دادهاند”، هرگز آن را بازنخواهند یافت.
اظهارات ترامپ بحران امپریالیسم آمریکا در خاورمیانه را تشدید کرده و شکافهای داخلی در دولت اسرائیل را عمیقتر میکند.
رژیمهای عربی که با امپریالیسم آمریکا هم سو هستند با “انتقال” فلسطینیها از غزه به مصر یا کشورهای دیگر مخالفت کردهاند، زیرا میترسند این اقدام باعث شعلهور شدن موج اعتراضات در سراسر خاورمیانه شود.
واقعیت این است که هیچ یک از این کشورها نمی توانند این پیشنهاد را بپذیرند. رژیمهای مرتجع عرب هماکنون بهطور گسترده به عنوان دست نشاندههای امپریالیسم آمریکا و همدستهای رژیم اسرائیل در سرکوب وحشیانه حقوق ملی فلسطینیها مورد خشم و تحقیر توده ای در منطقه و کشورهای خود قرار گرفتهاند.
برای رژیم اردن، این یک مسئله حیاتی است. بر اساس گزارشی در میدل ایست آی ، به نقل از منابع رسمی اردن، هر گونه تلاش اسرائیل برای هل دادن اهالی غزه از طریق مرز به اردن، یک مصیبت است و می تواند منجر به جنگ شود.
وضعیت مصر برای رژیم السیسی بهتر نیست. هر دو رژیم در سرکوب همبستگی مردم علیه جنگ نسل کشی اسرائیل، اقدامات سختی انجام داده اند. در مورد عربستان سعودی، هرگونه تلاش برای عادی سازی با اسرائیل بدون ایجاد نوعی کشور فلسطینی، حتی کشوری که کاملاً وابسته به اسرائیل باشد، مانند تشکیلات خودگردان فلسطین، ممکن است که منجر به آشفتگی جدی داخلی، شاید حملات تروریستی شود.
ممکن است ترامپ محاسبه کند که با استفاده از اهرم اقتصادی می تواند این کشورها را مجبور به پذیرش طرح های پاکسازی قومی خود کند. آمریکا از پیش کمک های خود به اردن را قطع کرد، هر چند همچنان پایگاه های نظامی در این کشور دارد.
مصر به طور خاص از تعلیق کمک ها مستثنی شد. آمریکا سالانه حدود ۱.۳ میلیارد دلار به مصر می پردازد و این می تواند برای فشار بر رژیم مصر مورد استفاده قرار گیرد. حتی اگر این دو کشور در عدم پذیرش پیشنهادهای ترامپ شکست بخورند، قطعاً به ناآرامی های گسترده ای منجر می شود که تهدیدی برای سرنگونی رژیم های آنها خواهد بود.
وضعیت برای عربستان سعودی کمی متفاوت است. این کشور روابط تجاری خود را با چین که به شریک تجاری اصلی آن تبدیل شده است، تقویت کرده است. واردات و صادرات آن به چین اکنون سه تا چهار برابر بیشتر از ایالات متحده است. هر تلاشی برای وادار کردن سعودی ها به سیاستی که فکر می کنند به نفع آنها نیست، می تواند نتیجه معکوس داشته باشد و آنها را بیشتر به آغوش چین و روسیه سوق دهد.
در چنین شرایطی، این تصور که سرمایهداری اسرائیل بهسادگی عقب خواهد نشست و برای صلح مذاکره خواهد کرد، خیالی واهی است. آنچه اکنون شاهد آن هستیم، از جمله در اظهارات ترامپ، تلاشی برای تغییر “موازنهی قدرت” در منطقه به شیوهای بنیادی است؛ اظهارات ترامپ، همراه با پذیرش آشکار دولت او از ایدهی الحاق کرانهی باختری، تغییری اساسی را نشان میدهد. ترامپ و نتانیاهو میخواهند ایدهی دولت فلسطینی را برای همیشه دفن کنند، آن را به خاطرهای دور تبدیل کرده و مسیر را برای عادیسازی کامل اشغالگری هموار کنند.
مسئله آزادی فلسطین در نهایت در محدوده سرمایه داری قابل حل نیست. این امر مستلزم سرنگونی تمامی رژیم های مرتجع عرب در منطقه و مبارزه انقلابی علیه رژیم صهیونیستی اسرائیل است. این تنها به عنوان بخشی از مبارزه عمومی علیه امپریالیسم در منطقه و جهان قابل حل است. فقط یک فدراسیون سوسیالیستی خاورمیانه می تواند زمینه مادی مناسب را برای فلسطینیان و سرزمینی را فراهم کند که آنها و سایر مردم منطقه بتوانند در صلح زندگی کنند.
واقعیت این استکه جنبش مردم فلسطین و همچنین جنبش طرفداران فلسطین باید راه رو به جلو برای آزادی را مورد بررسی قرار دهند و در مورد آن بحث کنند. چگونه می توان آزادی مردم فلسطین را در برابر قدرت نظامی عظیم اسراییل بدست آورد؟
چندین دهه تجربه به خوبی نشان داده است که هیچ یک از رژیمهای سرمایهداری منطقه، با وجود تمام ادعاهای رادیکال خود، هرگز برای مبارزه همه جانبه علیه امپریالیسم و برای آزادی فلسطین آماده نشدهاند. بعلاوه برای مردم خاورمیانه، ماهیت نیروهای نیابتی جمهوری اسلامی روشن شده است . این نیروها صرفاً مکانیزمی برای حفظ منافع دولت مرتجع جمهوری اسلامی است، و هرگز بحث دفاع از حقوق فلسطینیان و ستمدیدگان و استثمار شدگان خاورمیانه مطرح نبوده است.
چگونه میتوان برای آزادی واقعی اجتماعی و ملی مردم فلسطین و ایجاد جامعهای کاملاً دموکراتیک مبارزه کرد که در آن همه مردم فلسطین ، با هر مذهبی و یا بدون مذهب ، با هر پیشینه قومی، زن و مرد از حقوق واقعی برابر برخوردار باشند، بویژه جامعه ای که در آن تبعیض، نابرابری و ستم جنسیتی بر زنان اعمال نشود و برابری زنان و مردان برسمیت شناخته شود ؟ حماس و سایر گروه های اسلامی احزابی ارتجاعی، مخالف آزادی زنان و مانند الفتح طرفدار سرمایه داری ، و بر ضد مبارزه مستقل مردم فلسطین هستند.
از اینرو در مسیر مبارزه برای حق تعیین سرنوشت و رهایی واقعی، برای مقاومت و مبارزه توده ای، علیه اشغالگری و مبارزه برای آزادی و برابری، ایجاد سازمانهای سوسیالیستی ،چپ، مبارز ، دموکراتیک و فمینیستی لازم است که با احزاب طرفدار سرمایهداری فلسطین، از جمله حماس و فتح، همسو نباشند.
این کار ساده یا آسانی نیست. قرار نیست یک شبه اتفاق بیفتد، اما تنها امید برای رهایی واقعی است.