اروپا آماده است تا هزینه های دفاعی خود را به شدت افزایش دهد. در مقابل چشمان ما، نظامی سازی اروپا در حال پیشروی است. کشورهای اروپایی در حال حاضر درگیر موجی از دور باطل همبستگی با اوکراین هستند. این احتمالاً هیچ تأثیری بر آنچه واقعاً اتفاق می افتد نخواهد داشت. اما از آن برای توجیه یک برنامه بزرگ تسلیح مجدد استفاده می شود. اورسولا فون در لاین، در مراسم آغاز طرح اتحادیه اروپا در ششم مارس برای «تسلیح مجدد اروپا» بر این مساله تاکید کرد.
دولتهای اتحادیه اروپا اکنون میتوانند هزینههای دفاعی خود را تا ۱.۵ درصد تولید ناخالص داخلی افزایش دهند. برای این منظور، پیمان رشد و ثبات به حالت تعلیق در خواهد آمد. قابل توجه است که قوانین پیمان رشد و ثبات ستون فقرات سیاست مالی اتحادیه اروپا بوده و همیشه به شدت اجرا می شده است و تا کنون، از آن برای محدود کردن هزینه های دولتی استفاده می شده است. در طول بحران مالی ۲۰۰۸ بر اساس منطق پیمان رشد و ثبات هزینههای بحران بانکی به زحمتکشان منتقل شد.
پیمان رشد و ثبات در اواخر دهه ۱۹۹۰ معرفی شد که نشانه کنار گذاشتن مخارج دولت کینزی و آغاز دوران نئولیبرالیسم کامل بود. امروزه کنار گذاشتن این قوانین برای هزینه های دفاعی ، نه به نفع مردم اروپا، بلکه به نفع کسانی است که اتحادیه اروپا و منافع سرمایه را اداره می کنند و اروپا را در مسیر رویارویی نظامی قرار میدهند.
حتی قبل از حمله روسیه به اوکراین، نظامی شدن اتحادیه اروپا به طور پیوسته در حال رشد بود. در سال ۲۰۲۱، مقدار کلی پول در نظر گرفته شده برای هزینه های امنیتی و دفاعی۴۳.۹ میلیارد یورو یا ۱۲۳ درصد بیشتر از چرخه بودجه هفت ساله قبلی بود. صندوق دفاع اروپا، با هدف تحقیق و توسعه تسلیحات نظامی با فناوری پیشرفته، افزایش حتی بیشتری را شاهد بود.
پس از حمله به اوکراین در فوریه ۲۰۲۲، هزینه های نظامی در اروپا به بیشترین افزایش سالانه خود در ۳۰ سال گذشته رسید و برای اولین بار از سال ۱۹۸۹، زمانی که جنگ سرد در حال پایان یافتن بود، فراتر رفت و ۳۰ درصد بیشتر از سال ۲۰۱۳ بود. آلمان به طور قطعی از مواضع خود پس از سال ۱۹۴۵ خارج شد و برنامه تسلیح مجدد صد میلیارد یورویی را در سال ۲۰۲۲ آغاز کرد. اکنون که احزاب آلمان در حال برنامهریزی برای دولت جدید پس از انتخابات هستند ، موافقت خود را با صرف ۵۰۰ میلیارد یورو اضافی برای ارتش دنبال میکنند. لهستان در صدد ایجاد ارتشی پانصد هزار نفری است و خواهان استقرار تسلیحات هسته ای در خاک خود است. یک مسابقه تسلیحاتی بزرگ اروپایی و جهانی در جریان است. در برخی از کشورها خدمت اجباری یا بخشا اجباری در حال معرفی یا آماده سازی است . با در نظر گرفتن هزینههای نظامی بریتانیا، در مجموع کشورهای مرتبط با اتحادیه اروپا به دومین هزینه کننده نظامی پس از آمریکا و قبل از چین تبدیل میشوند.
تغییر در روابط میان امپریالیستها
تأسیس اتحادیه اروپا و سپس جامعه اقتصادی اروپا، با همکاری امپریالیسم ایالات متحده در کنار تسلط آن بر اروپا شکل گرفت. طرح مارشال آمریکا با فراهم کردن سرمایه و مواد مورد نیاز، اروپایی ها را قادر ساخت تا اقتصاد این قاره را پس از جنگ جهانی دوم بازسازی کنند. برای ایالات متحده، این سرمایه گذاری در اروپا بازارهایی را برای کالاهای آمریکایی فراهم کرد، شرکای تجاری قابل اعتماد ایجاد کرد و توسعه دولت های با ثبات در حوزه نفوذ ایالات متحده را تشویق کرد. اتحاد اروپا از ابتدا به بخشی از پروژه جنگ سرد تبدیل شد. تا قدرت اتحاد جماهیر شوروی را منزوی کند و کمونیسم و نیروهای مقاومت مردمی را در داخل کشور سرکوب کند.
ایالات متحده به ایجاد سازمان پیمان آتلانتیک شمالی (ناتو) کمک کرد و صدها هزار سرباز را به اروپا اعزام کرد تا نفوذ شوروی را به چالش بکشد. الکس کالینیکوس اشاره می کند، که استراتژی کلان آمریکا در اروپای غربی پس از جنگ جهانی دوم، مهار دوگانه اتحاد جماهیر شوروی و آلمان بود. ایالات متحده هژمونی جهانی خود را با گرد هم آوردن کشورهای پیشرفته سرمایه داری از طریق نهادهایی مانند صندوق بین المللی پول، بانک جهانی و از طریق تحکیم قدرت نظامی تحت ناتو تضمین کرد. اتحادیه اروپا در این نظم مبتنی بر قوانین سرمایهداری بهعنوان یک گروه کوچکتر پشت سر امریکا حرکت میکرد.
امروز قدرت ناتو در اروپا گسترده است. این شامل شش انبار تسلیحات از پیش مستقر شده در اروپا، مجهز به تانک و خودروهای زرهی، هشت اسکادران هوایی، چهار ناوشکن نیروی دریایی و، به طرز وحشتناکی، حدود 100 بمب هسته ای است. علاوه بر این، ایالات متحده حدود ده هزار سرباز دارد که به صورت چرخشی در لهستان- بخش مهمی از جناح شرقی ناتو با روسیه، مستقر هستند.
اتحادیه اروپا به شدت خود را با ناتو هماهنگ می کند. امروزه ۲۳ کشور اتحادیه اروپا از ۲۷ کشور عضو ناتو هستند. فنلاند و سوئد، کشورهای ظاهرا بی طرف دیرینه، بی سر و صدا به این گروه پیوسته اند.
تصمیم ترامپ آن طور که برخی میگویند بر اساس دیوانگی و یا ایده ضدیت با اروپا نیست. ترامپ به سادگی با این واقعیت کنار آمده است که ایالات متحده یک قدرت رو به زوال است که دیگر نمی تواند به عنوان پلیس جهان عمل کند. سیاست ترامپ این است که ایالات متحده را در مناطق «طبیعی» تسلط خود: قاره آمریکا، اقیانوس آرام و قطب شمال مستحکم کند و در این مناطق است که او تصمیم گرفته است تلاش های «دفاعی» خود را متمرکز کند. در حالیکه کلینتون، اوباما و بایدن در مواجهه با افول بلند مدت سرمایه داری ایالات متحده ، از طریق اتحاد با سایر کشورهای طرفدار غرب، از جمله اتحادیه اروپا ، به دنبال حمایت از هژمونی ایالات متحده بودند. اما ترامپ با اتخاذ تاکتیک های تهاجمی «اول آمریکا » ، خارج شدن از بازار آزاد و از اتحاد با سایر کشورهای غربی؛ با حمایت گرایی، جذب منابع و نیز سازماندهی مجدد متحدان ایالات متحده، دور شدن از متحدان قدیمی و نزدیک شدن به متحدان جدید، از جمله احتمالا روسیه می باشد.
رقیب اصلی البته چین است که اکنون یک رقیب جدی در نظم امپریالیستی است ، که بازار داخلی ایالات متحده را با صادرات خود و همچنین کنترل ایالات متحده بر منابع مواد خام و بازارهای آمریکای لاتین و آسیا را تهدید می کند. جهش چین در بخش فناوری با توسعه پیشرفته و ارزانتر هوش مصنوعی و تولید وسایل نقلیه الکترونیکی ارزان قیمت که صنایع خودرو سازی اتحادیه اروپا را تهدید میکند، چین را به یکی از پویاترین اقتصادهای سرمایهداری جهانی پس از ایالات متحده تبدیل میکند. چین همچنین به سمت هزینه های جدی برای ارتقای قابلیت های نظامی خود روی آورده است. نخست وزیر چین لی چیانگ در جلسه سالانه کنگره ملی خلق چین از افزایش 7.2 درصدی هزینه های دفاعی برای سال ۲۰۲۵ خبر داد. چین پس از ایالات متحده دومین هزینه نظامی و در حال حاضر بزرگترین نیروی دریایی جهان را در اختیار دارد.
مانور ترامپ برای دور کردن روسیه از اردوگاه چین، اتحادیه اروپا را به حال خود رها می کند و اروپا ناگهان خود را با متحد امپریالیستی اش ، ایالات متحده آمریکا، در تضاد می بیند. ایالات متحده دیگر منافع قابل توجهی برای دفاع در اروپا ندارد و روسیه را به عنوان متحد تجاری و تامین کننده مواد خام بالقوه می بیند.
نظامی سازی آشکار اتحادیه اروپا
سیاست تسلیح مجدد در اروپا چند سالی است که در حال شکل گیری است، هر چند که در انظار و افکار عمومی امری ناگهانی و غیر منتظره جلوه می کند.
رسانه های اروپایی تصمیم ترامپ در کاهش کمک مالی و نظامی ایالات متحده به ناتو را مقصر میدانند. واقعیت آنستکه آنچه ما در برابر چشمان خود داریم یک تغییر تاریخی در روابط بین امپریالیستی و تعهد به تقسیم جدید جهان در میان قدرت های بزرگ است. آنچه غیرمنطقی است، توهمی است که اروپا در آن به سر میبرد و قادر به کنار آمدن با تغییرات عمیق در وضعیت جهانی و نقش نا مربوط خود در درگیریهای بین امپریالیستی نیست.
در رابطه با اوکراین، دونالد ترامپ قصد خود را به صراحت اعلام کرده است: دست شستن آمریکا از هرگونه مسئولیتی برای حفاظت از جبهه شرقی اروپا. سلف او، جو بایدن، رژیم اوکراین را به سمت جنگ سوق داد، به این امید که روسیه را تضعیف کند. اما ترامپ می بیند که دیگر به نفع امپریالیسم آمریکا نیست که بر بقیه جهان، به ویژه اروپا، نظارت کند. در عوض، دولت آینده میخواهد مواضع استراتژیک آمریکا را نزدیکتر به خانه خود حفظ کند و انرژی خود را بر رقیب اصلی ایالات متحده یعنی چین متمرکز کند.
دولت انگلیس در همین راستا در حال اجرای یک فانتزی است: که به دلیل رابطه ویژه با آمریکا قهرمان جهان غرب است. استامر به عنوان یک «رهبر جهانی» به دور خود میچرخد، که همگی مملو از حس نابسامان نوستالژی امپراتوری می باشد. پناه بردن به سیاست خارجی برای فرار از مشکلات داخلی در میان نخست وزیران و رؤسای جمهور رایج است. یکی از انگیزه های روی آوردن به شوونیسم ملی و افزایش نظامی گری، منحرف کردن توجه از افزایش مشکلات اقتصادی ، تورم، رکود اقتصادی است.
شاید بتوان وضعیت فعلی را تا حدی با بحران کانال سوئز تشبیه کرد. هنگامیکه امپریالیسم بریتانیا و فرانسه تهاجم ناموفق به مصر را آغاز کردند که منجر به تحقیر متقابل آنها به دست رژیم ناصر و ابر قدرت در حال ظهور ایالات متحده شد. این خود نقطه عطفی در تنظیم مجدد در روابط جهانی گردید . از این زمان به بعد، مشخص شد که ماهیت «رابطه ویژه» بریتانیا و ایالات متحده چیست: رابطه بین یک پیشخدمت فرمانبردار با اربابش.
امروز، رهبران بریتانیا و فرانسه با اجتناب از رها کردن مفتضحانه اوکراین، امیدوار هستند تا تجربه کانال سوئز را تکرار نکنند. نخستوزیر بریتانیا و رئیس جمهور فرانسه با میزبانی اجلاس های نمایشی و تلاش برای ایجاد «ائتلافی از مشتاقان» برای حمایت از اوکراین، تظاهر به قدرت و اهمیت در صحنه جهانی میکنند.
رویدادهای اخیر تنها نشان داده است که این قدرتهای جهانی سابق چقدر بیربط و ضعیف شدهاند، و نمایندگان آنها چقدر برای جلوگیری از این سرنوشت ناتوان هستند. آنها می دانند که بدون حمایت نظامی، لجستیکی و مالی ایالات متحده هیچ شانسی برای حمایت از زلنسکی ندارند.
اکنون که دنیای طبقات حاکم در اروپا توسط ترامپ زیر و رو شده است، و به نظر میرسد که ناتو عملاً از بین رفته است، سیاستمداران در برلین، پاریس و لندن می پرسند که آیا ایالات متحده، متحد قابل اعتمادی است یا یک دشمن غیرقابل پیش بینی.
در چنین شرایطی است که بورژوازی اروپا میخواهد خلاء ناشی از هزینه های نظامی آمریکا را پر کند و با منابع خود از منافع امپریالیستی خود در جهان که در واقع منافع میلیاردرهای اروپایی و دولت های حامی آنها است، دفاع کند و از همینرو دولتها را به تحمیل دو و سه برابر شدن هزینه های نظامی بر کارگران و مزد بگیران خود سوق می دهند.
این هزینه تسلیحاتی وحشتناک برای کمپانی های اسلحه سازی و میلیاردرها، بسیار سودآور است. سودآوری از زمان حمله به اوکراین در سال ۲۰۲۲ افزایش یافته است. صنعت دفاعی اروپا که تقریباً به طور کامل خصوصی است، بین سالهای ۲۰۲۱ تا ۲۰۲۳ گردش مالی خود را ۲۸.۵ در صد افزایش داده و به ۱۵۸.۸ میلیارد یورو رسید. صادرات نظامی اروپا در سال ۲۰۲۳ به ۵۷.۴ میلیارد یورو رسید که ۱۲.۶ در صد بیشتر از سال ۲۰۲۲ است. و این ارقام در سال گذشته افزایش یافته است. تنها در سال ۲۰۲۴، هزینه های دفاعی اتحادیه اروپا در مجموع به ۳۲۶ میلیارد یورو رسید که ۳۰ درصد بیشتر از سال ۲۰۲۱ بود و هدف اعلام شده آنها این است که تا سال ۲۰۲۸ آن را به ۸۰۰ میلیارد یورو برسانند.
فایننشیال تایمز مینویسد ارزش سهام شرکت های تسلیحاتی اروپایی در واکنش به آخرین اطلاعیه های اتحادیه اروپا افزایش یافته است. سهام راین متال، بزرگترین شرکت دفاعی آلمان، ۱۵ درصد افزایش یافت در حالی که لئوناردو در میلان ۱۷.۳درصد افزایش یافت. تالس در بورس پاریس ۱۶.۷درصد، بی آی ای در بریتانیا ۱۴.۳ درصد و ساب سوئد ۱۱.۶ درصد رشد کردند.
دولت اسپانیا در حال خیز برداشتن برای پیوستن به این موج عظیم نظامی است. در دوران دولت سانچز، هزینههای «رسمی» نظامی ۴۸.۲ درصد افزایش یافت و در سال ۲۰۲۳ به ۱۲.۳ میلیارد یورو رسید. و اکنون سانچز قول داده است که تا سال ۲۰۲۹رقم “رسمی” را به ۳۶.۶ میلیارد یورو برساند. همانطور که انتظار می رفت، پی اس او ای (حزب کارگران سوسیالیست اسپانیا) همراه با بورژوازی ملی خود به این کمپین تسلیح مجدد پیوسته است.
در مقابل این پرسش که چرا این هزینه های نظامی گزاف و نگهداری ارتش های گران قیمت ضروری است؟ گفته می شود که تهدیدهای خارجی به خصوص از جانب روسیه وجود دارد که باید در برابر آن از خود دفاع کنیم.
برونو کال، رئیس اطلاعات آلمان، امیدوار است که جنگ تا پنج سال دیگر ادامه یابد، او میگوید : “پایان زودهنگام جنگ در اوکراین به روسها این امکان را میدهد تا انرژی خود را به سمتی که واقعاً میخواهند، یعنی علیه اروپا هدایت کنند… “.
قدرتهای اروپایی و بریتانیا میگویند که ترامپ آنها را رها کرده است – که آنها در وظیفه خود برای پیشبرد دمکراسی! و محافظت از کشورهای ضعیف تر! ! به حال خود رها شدهاند- با این صحبتهای ریاکارانه، پشتیبانی و حمایت های مادی از قتل عام و نسل کشی بیش از پنجاه هزار زن و مرد و کودک بی دفاع توسط ماشین جنگی اسراییل را فراموش میکنند. آنها می گویند که باید به شدت هزینه های نظامی خود را افزایش دهند تا نیروهای مسلح بسیار بزرگتر و مرگبار تری ایجاد کنند.
توجیه آنها برای گسترش نظامی، این تبلیغ سرمایه داری است که سلاح های بیشتر مساوی صلح بیشتر است. این توجیه آنها تصویر تلخی را که جورج اورول حدود ۷۵ سال پیش در رمانی تخیلی موسوم به (۱۹۸۴) ترسیم میکند را به یاد میآورد، شعار کشور تخیلی اوشنیا : جنگ، صلح است -آزادی، بردگی است- جهالت، قدرت است. تصویر تلخ از جهانی عاری از آزادی، حقیقت، و مملو از دروغ ، فریب و فردیت . اورول نشان میدهد که چه اتفاقی می تواند برای جهان بیفتد.
چنین جنگی حتی در شرایط کنونی به طور وحشتناکی امکان دارد که به یک درگیری هسته ای منجر شود که به نفع هیچ یک از مدعیان نخواهد بود. روسیه در حال حاضر دارای قلمرو کافی است و بزرگترین کشور جهان است. این کشور فاقد یک صنعت صادراتی قدرتمند از کالاهای مصرفی و سرمایه که بتواند بازار اروپا را تهدید کند، می باشد و همچنین به مواد اولیه خام نیاز ندارد، زیرا یکی از تولیدکنندگان اصلی جهان است. امروز، هزینه های نظامی روسیه نمی تواند با سطح اروپا برابری کند. اتحادیه اروپا چهارده درصد از تولید ناخالص داخلی جهانی را تشکیل می دهد، در حالی که روسیه تنها ۱.۹ درصد است. تلاش برای افزایش هزینه های نظامی بر اساس دروغ است.
بطور واقعی، هر دو اقتصاد روسیه و اروپا به یکدیگر نیاز دارند و مکمل یکدیگر هستند. گسستگی روابط اقتصادی ناشی از جنگ در اوکراین و محروم شدن اروپا از گاز ارزان روسیه، عامل افزایش هزینه ها و از دست دادن رقابت پذیری صنعت اروپایی – به ویژه آلمان – است که از این گاز به عنوان منبع اصلی انرژی خود استفاده می کرد. در واقع، حمایت اروپا از جنگ در اوکراین، تحت فشار آمریکا، به منافع این کشور لطمه زده است.
افزایش هزینه های نظامی، بر دوش کارگران اروپایی و بریتانیایی خواهد افتاد که در دو دهه گذشته امواج ریاضت اقتصادی را تحمل کرده اند. هزینه نظامی گری باید از جایی به دست بیاید، به احتمال زیاد با کاهش خدمات بهداشتی ، آموزشی ، اجتماعی، تعرض به حقوق آسیب پذیرترین بخشهای طبقه کارگر از جمله بازنشستگان و افراد معلول و از کار افتاده، کاهش مالیات برای سرمایه داران و … روبرو خواهیم شد.
آن چه در اروپا میگذرد اعلام جنگ است، اما یک جنگ اجتماعی علیه طبقه کارگر است. در این جبهه، سوسیال دموکرات ها و محافظه کاران با راست افراطی همسو هستند که در نهایت به عنوان یک عامل امپریالیستی دیگر بی اعتبار خواهند شد. هیچ نیرویی در چپ رفرمیست سرچشمه این میلیتاریسم را که چیزی جز نظام سرمایه داری و امپریالیسم نمی باشد را زیر سوال نمی برد. دشمن اصلی اروپا در داخل است: بورژوازی اروپا و عوامل آن در دولت.
سرمایه داری در مهلکه مرگ، با بحران اقتصادی، بحران آب و هوا، جنگ ها، کشتارها و بی عدالتی های بی پایان، بشریت را به بربریت و ویرانی کشانده است زمان برخاستن علیه این نظام ضد انسانی و غیر عقلانی فرا رسیده است.
منابع:
ReArming Europe and European Imperialism- Marnie Holborow
EU’s von der Leyen proposes €800 billion defense plan
Emmy Sasipornkarn
The 20 countries with the largest gross domestic product (GDP) in 2024 -(in billion U.S. dollars)-statista
Alex Callinicos, Imperialism and Global Political Economy, Polity , 2009, pp172-173
China Orders Major Boost to Defense Spending- Alexandra Sharp,-EP
The challenge of multilateralism in the Trump era- Working World Editorial · 03/09/2025 International
Peace between peoples, war on billionaires!- Organización Comunista Revolucionaria17 March 2025
Britain: Starmer’s quixotic farce – No to militarism! No to austerity!- Adam Booth12 March 2025
‘Barbaric’ Russia and the ‘civilised’ West- Alan Woods- 14 March 2022
1956 Suez Crisis: the death of an empire-Steve Jones-7 November 2016
Trump and Starmer: America First, Britain last- Adam Booth, editor of The Communist
Populism and polarisation: Starmer seeks to uphold the broken status quo
Adam Booth.