سی و هفت سال از فتوای خونین روح الله خمینی برای قتل عام هزاران زندانی سیاسی در تابستان ۱۳۶۷ گذشت. فتوایی که ادامه فتوای جهاد خمینی علیه مردم کردستان و اعدامهای صحرایی خلخالی بود. سالیانی که درد و رنج این جنایت هولناک را بازماندگان و خانواده های آن جان باختگان با پوست و گوشت خود لمس و تحمل کرده اند و گاه چه غریبانه! فتوای خونین، رعدی در آسمان بی ابر نبود. آن فتوا، بیان لخت و عور حاکمیتی بود که در هنگامه پیروزیش بر انقلاب مردم ایران، اقتدارش را با کشتار وحشیانه افسران ارتش شاهنشاهی در بالای بام مدرسه علوی به شیوه محاکمه های صحرائی به رخ کشاند و این شیوه حکمرانی فاشیستی در زیر هلهله های شادی انقلاب مردم، توجه و تعمق کافی به دنبال نداشت. حاکمیت سیاسی سربرون آورده از انقلاب شکست خورده مردم که در برابر سئوال «فاشیسم، کابوس یا واقعیت» واقعیت فاشیسم اسلامی را بر جامعه حاکم گردانده بود، از همان آغاز حکمرانی اش بقول شاملو، شاعر آزادی:
آنك قصابانند
بر گذرگاه ها مستقر
با كنده و ساتوري خون آلود
آشکارا همه مخالفان را به مرگ و نیستی و جهنمی سوران تهدید و با حزب الله و با کمیته و پاسدار و آخوند و لمپن ها و چاقوکشان تشنه به خون و حواریون خمینی ، با کنده و ساطوری خون آلود، تمامی دهۀ خونین پس از انقلاب ، به قتل عام جوانان از جان گذشته مردم در چهارگوشه کشور مشغول بودند. با سرکوب بهاییان و زنان آغاز کردند؛ نوروز سنندج را به خون کشیدند، کانون خلق عرب را متلاشی کردند؛ جهاد علیه مردم کردستان با آدمخواری چون خلخالی و حسنی و ظهیرنزاد و چمران اغاز کردند و صدها نفر را در بیمارستان و فرودگاه و میدانهای شهر تیرباران کردند؛ رهبران خلق ترکمن و فعالان شوراها را کشتند، تیرباران ها در کردستان، تمام کش کردن ها و اعدام ها در تهران و شهرستان ها، کار روزانۀ ساتور بدستان اسلامی در دهه خونینی بود که با شکست انقلاب بهمن آغاز و با فتوای حنایتکارانه خمینی در قتلعام زندانیان سیاسی ادامه یافت. اما تنها دهۀ خونین شصت و قتل عام زندانیان سیاسی، بیان تمامی جنایات جمهوری اسلامی نیست. در پی آن، شاهد قتل های زنجیره ای صدها تن از روشنفکران و فعالان سیاسی در داخل و خارج کشور توسط تیم های ترور جمهوری اسلامی بودیم . سرکوب جنبشهای ۷۸، ۸۸، دی ماه ۹۶، آبان ۹۸، خیزش انقلابی زن ، زندگی ، آزادی و در تمام دوران این حکومت جنایت، لیست بلند بالایی از ماشین قتل و جنایت ، خبرگان آدمخواری اسلامی است. تاریخ حکومت اسلامی ، تاریخ کشتار و اعدام و تصفیه های خونین ، تاریخ تلاش برای نابودی انسانیت و شادی و عشق و امید، تاریخ تلاش برای بردگی و تسلیم انسان در مقابل خبرگان آدمخوار و قوانین شریعت آن بوده است.
باید بیاد بیاوریم ، نباید فراموش کنیم که ۳۷ سال پیش در تابستانی داغ و سوزان، رژیم اسلامی آتش بس در جنگی هشت ساله را با جامی زهر گونه پذیرفت تا در پایان جنگی ویرانگر و خونین، هزاران زندانی سیاسی بیدفاع را قربانی کند. عاشقان خون و مرگ و مرثیه ، در سکوت و تاریکی، در بی خبری و انتظار، با فتوایی در دست، زندانیان سیاسی را به صف کردند. راهروهای منتهی به بیدادگاه از زندانیان انباشته شد و انگیزاسیون اسلامی در انتظار زندانیان ، آنانرا به سالن های دار و شلاق هدایت میکردند.
مرداد و شهریور ۶۷ با نامهای بی نام هزاران زندانی رنگین شد و سکوت ، با دارهای سالن حسینیه و آمفی تئاتر ، با احکام هیات مرگ اشراقی – نیری – پورمحمدی و رئیسی ، با کامیون های حمل گوشت ، بر زندان تحمیل شد. در تمام این دو ماه ملاقاتها قطع و خانواده ها در بی خبری مطلق بودند و ماشین مرگ با چراغ خاموش در حال ساختن مرگ بود. انتظار، بی خبری ، سکوت ، نماز جمعه ، اوین ، گوهردشت ، ملاقات ممنوع … روزها و هفته ها گذشت ، اینک خبرها را از کمیته ها میگیرند …خبرها …اعدامشان کردند…تنها ساکهایی بجامانده از فرزندان رشید و اسیر به خانواده ها میرسد … بکدامین گناه ، بکدامین جرم اعدامشان کردند… در کجای این خاک جایشان داده اند… سکوت … انکار … سکوت … خانواده ها پاسخی نمییابند… اما تلاشهای بی وقفه و شجاعانه خانواده های زندانیان سیاسی و قربانیان این جنایات وسیع ، خاورانها را آشکار میکند و مبنا و آغازی برای کارزار دادخواهی مردم ایران علیه خبرگان آدمخوار میشود. این تلاشها بود که دهه خونین ۶۰ را با نگاهی دیگر به نسل جوان پس از انقلاب و جهانیان نمایاند. این تلاشها بود و هست که راهپیمایی خونین روحانیت حاکم را برای تحکیم قدرتش ، از طریق قتل عام دهها هزار مخالف به جهانیان آشکار کرد. دهه ای که از پشت بام مدرسه رفاه آغاز میشود و دادگاهای شرع خلخالی و گیلانی و لاجوردی و موسوی ، نوروز سنندج ، کشتار فعالان خلق ترکمن ، سرکوب فعالان خلق عرب و بلوچ ،لشگرکشی ۲۸ مرداد به کردستان و اعدامهای گسترده پس از سی خرداد شصت و… را در بر میگیرد تا در تابستان ۶۷ دسته دسته بازماندگان این دوره خونین را در سکوت قتل عام کنند. این راهپیمایی خونین آشکار میکند که استقرار استبداد مذهبی و شکست انقلاب ۵۷ ، هرگز خواست عمومی مردم ما نبوده است. این رژیم هرگز نمیتوانسته است بدون داغ و دار و شلاق و شکنجه به حیاتش ادامه دهد. دهه خونین شصت سند و گواه روشن این حقیقت است.
علیرغم انتشار این اسناد و اعترافات دوپهلوی برخی از آمران قتلعام و نواده گان رانت خوار امام جلاد، علیرغم تلاش خانواده های قربانیان جنایات دهه شصت و زندانیان سیاسی سابق و فعالان سیاسی و گروههای چپ و آزادیخواه ، علیرغم کشف خاورانها و گورهای دسته جمعی در تهران و بسیاری از شهرهای ایران ، علیرغم شهادت صدها شاهد از میان زندانیان سابق و خانواده های قربانیان ، علیرغم تمام تلاشهای بین المللی و مراسمها و یادبودها و برگزاری دادگاه نمادین بین المللی در لندن و لاهه و آشکار شدن تصمیمات و فتواهای بالاترین رهبران حکومتی در تصفیه زندانها و قتل عام زندانیان سیاسی ، علیرغم افشای چهره و نام هیات مرگ و دست اندرکاران و آمران و عاملان این کشتار، قاتلان و جنایتکاران ، بر مصدر حکومت اسلامی هستند. همچنان خبره ترین آدمخواران و جنایت کاران ، خبره ترین سانسور چیان و تیغ بدستان در هیات جناحهای متنوع حکومتی در این دستگاه مافیایی و جهنمی ، در پی شکار انسان و آزادی و شادی و زندگی اند. علیرغم شکافها و تضادهای مابین این فرقه ها و مافیای هزار فامیل ، سکوت ، دروغ ، فراموشی ، انکار و از بین بردن اسناد و شواهد و حتی از بین بردن و محوکردن گورستانهای پیدا و ناپیدای بدار آویختگان و تیرباران شده ها ، سیاست اصلی در رابطه با جنایات آن دهه خونین و خصوصا قتل عام زندانیان سیاسی در سال ۶۷ است.
باید در اینجا بر بیدادی که بر ما رفته است این را اضافه کنیم که متاسفانه در این میان بسیاری از مادران و پدران قربانیان جنایات سیاسی در دهه ۶۰ ، جان می سپارند ، بی آنکه امکان دادخواهی داشته باشند و حتی از مکان دفن عزیزانشان با خبر شوند. مادر بهکیش، مادر پرتویی ، مادر ریاحی ، مادر معینی ، مادر آبکناری ، مادر قائدی، … از آن جمله اند. مادرانی که با شنیدن صدای دادخواهی شان در عرصه داخلی و بین المللی و برسمیت شناسی تدریجی این فاجعه ؛ بعنوان جنایت علیه بشریت ، باری از دوششان برداشته شده و میشود. نباید بگذاریم این جنایات فراموش شوند ؛ نباید بگذاریم آمران و عاملان این فجایع از دست عدالت بگریزند. باید شرایط محاکمه عادلانه و علنی آنان را فراهم کرد و آنانرا به جرم جنایت علیه بشریت و سازمان دادن یک نظام فاشیستی اسلامی ، سازمان دادن تصفیه های خونین عقیدتی ، مذهبی ، سیاسی ، ملی و جنسی – جنسیتی به محاکمه کشاند تا نگذاریم تاریخ خونین و جنایتبار استبدادی ، بار دیگر در کشور ما تکرار شود. روشن شدن حقیقت این دهه خونین و همه ۴۷ سال سرکوب و خون و وحشت و اضطراب ، برای ساختن کشوری آزاد و برابر، برای شکستن زنجیره قتل و انتقام و جنایت ضرورتی حیاتی است.
سازمان راه کارگر ضمن گرامیداشت یاد و خاطره همه جانباختگان راه آزادی و برابری ، مصمم است همراه و همگام با همه انسانهای شریف و آزادیخواه ، همه سازمانها و گروههای مدافع حقوق انسانی ، برای آشکار شدن تمام حقیقت تلاش کند ، تمام قربانیان جنایت های سیاسی در ایران را شناخته و دادشان را در دادگاهی عادلانه ؛ آزاد و علنی فریاد کند ، همه آمران و عاملان این جنایات سازمانیافته و سراسری ، شناخته و افشاء و محاکمه شوند ، امکان تکرار شدن این جنایت های سیاسی و وحشیانه را با کمک به سازمان دادن مردم در شبکه ها و نهادهای مردمی و بشردوست و عدالت طلب ، آزادیخواه ، مدرن و سکولار علیه جریانات ارتجاعی و نژادپرست و مذهبی بگیرد وتلاش کند این جنبشهای بزرگ برای عدالت و آزادی و برابری، جنبشهای دفاع از زندگی ، معیشت و سلامتی مردم را متحد کند و برای سرنگونی رژیم جنایتکار اسلامی و برای آزادی و برابری مبارزه کند و در راه متحد کردن همه تلاشها و مبارزات و به ثمر نشاندن آرمانهای جانباختگان راه آزادی و سوسیالیسم تلاش نماید.
زنده باد یاد و خاطره همه جانباختگان راه آزادی و برابری
اعدام هرگز، برای هیچکس !
همه زندانیان سیاسی و عقیده تی، باید بی قید و شرط آزاد شوند
سرنگون باد رژیم اسلامی سرمایه داری ایران
زنده باد آزادی، زنده باد سوسیالیسم
کمیته مرکزی سازمان راه کارگر
شهریور ۱۴۰۴