۲۵آبان، خبر کوتاهی از قول احمد نجاتیان، رئیس سازمان نظام پرستاری، منتشر شد:
«برخی بیمارستانهای خصوصی برای استخدام پرستاران زن از آنها تعهد میگیرند که باردار نشوند.»
اما این خبر، چیزی فراتر از تخلف چند بیمارستان است.
این یک شکاف عمیق در نظام سلامت ایران را عیان میکند:
ترکیب خشونت جنسیتی، استثمار طبقاتی، و سرکوب سیاسی علیه زنان پرستار
خصوصیسازی نظام سلامت از دههٔ ۱۳۷۰، بهویژه پس از حذف نظام حقوق ماهانه در سال ۱۳۷۸، مسیر تازهای ایجاد کرد:
تبدیل بیمارستان به کسبوکار سودآورو تبدیل پرستار به هزینهای که باید کاهش یابد.
در این ساختار:یک پرستار اغلب کار سه تا چهار نفر را انجام میدهد؛استخدام جدید متوقف میشود؛و تفاوت درآمد پزشک و پرستار از ۱ به ۳، به چیزی نزدیک ۱ به ۱۰۰ رسیده است.(این تفاوت شامل همهٔ پزشکان نیست و بیشتر به گروهی از پزشکان رانتی و صاحبنفوذ مربوط است).
برای مدیران بیمارستانهای خصوصی، سود از سه مسیر به دست میآید:کاهش تعداد پرسنل ،افزایش ساعت کار افراد موجود،کاهش تعهدات استخدامی و بیمهای
در چنین مدلی، بدن زن پرستار، دقیقاً نقطهٔ اتصال صرفهجویی هزینه و کنترل جنسیتی است.
زن باردار نه میتواند اضافهکاری اجباری انجام دهد، نه میتواند جای چند نفر کار کند، و نه برای سرمایهدار نیرویی سودآوربهشمار میآید.
از اینجاست که بدن زن باید کنترل شود تا چرخهٔ سود بدون وقفه بچرخد؛و تعهدنامهٔ عدم بارداری دقیقاً در همین نقطه زاده میشود.
این خشونت، هم اقتصادی است و هم جنسیتی:
زن باید همیشه قابلاستفاده باشد، بدون توقف، بدون حق تصمیمگیری دربارهٔ بدن خود.
اگرچه نجاتیان خبر را علنی کرد، اما تحلیل او دقیقاً در راستای منطق بخش خصوصی بود.او گفت: گاهی ۳۰ درصد پرستاران همزمان مرخصی زایمان میروند؛ بیمارستانها باید نیروی موقت جایگزین کنند.در این جمله، نکتهٔ کلیدی نه حمایت از پرستاران، بلکه پذیرش کامل کمبود نیرو است.
او از مدیر عامل و سهامداران بیمارستان نمیپرسد:
چرا سالهاست استخدام نمیکنید؟ چرا یک پرستار باید کار چهار نفر را انجام دهد؟
بلکه میگوید:نیروی موقت بیاورید تا سیستم سوددهی دچار وقفه نشود.این دقیقاً موضع نظام پرستاری است:
حفظ سود بیمارستان، نه حقوق پرستار.
اما تشکل دیگر پرستار در ایران خانه پرستار است که در ظاهر، با نهاد نظام پرستاری متفاوتاند، اما در عمل شکلی از تقسیمکار را انجام میدهند:نظام پرستاری: توجیهگر ساختار
سیاستمحور و نزدیک به وزارت بهداشت•این نهاد، در جایگاه مدافع حقوق صنفی نیست؛
بلکه بخشی از همان ساختاری است که خشونت را بهطور روزمره بازتولید میکند
خانهٔ پرستار: انتقاد بدون توان بسیج وبهظاهر منتقد است؛
اعتراض مشهد را پوشش داد
و نسبت به پروندهسازی علیه ۱۴ پرستار موضع گرفت.
اما این نقد، بدون سازماندهی است.بدون فراخوان سراسری.
بدون پیوند دادن اعتراضات.بدون تبدیل خشم پراکنده به قدرت جمعی.
به همین دلیل است که دانشگاه علوم پزشکی مشهد توانست
اعتصاب سهروزهٔ پرستاران را جرمانگاری کند
و هیچ موج اعتراضی سراسری شکل نگیرد.
این دو نهاد،یکی حامی ساختار، یکی منتقد کماثر،در نهایت هر دو خروجی مشابهی دارند:پرستار بیپناه، منزوی، فاقد تشکل.
خشونت علیه زنان پرستار تنها یک تعهدنامه نیست؛
یک سیستم کامل است با سه لایهٔ بههممتصل:
۱-خشونت اقتصادی :کار اجباری چندبرابری ،دستمزد پایین، نبود امنیت شغلی ،تبدیل پرستار به نیروی کار موقت و ارزان
۲ -خشونت جنسیتی :کنترل بر بدن و باروری ،تحمیل فرهنگ سکوت،نگاه ابزاری به زن بهعنوان بدن قابل استثمار
۳. خشونت سیاسی:سرکوب اعتصاب (نمونهٔ مشهد)،پروندهسازی علیه فعالان ،نبود حق تشکل مستقل
• این خشونت از طریق رسانه ها نیز اعمال میگردد ،رسانههایی که اعتراض داخلی را سانسور و اعتراض خارجی را تبلیغ میکنند
نمایش اعتراض پرستاران فرانسه در تلویزیون،در کنار پنهانکردن اعتصاب پرستاران مشهد،بخشی از همین خشونت سیاسی است.
در چنین شرایطی چه باید کرد،بنظر من بعنوان پرستاری که بیش از سی سال در بخش خصوصی و دولتی کار کرد فکر میکنم تغییر از درون ساختار موجود ممکن نیست؛
نه نظام پرستاری، نه خانهٔ پرستارتشکل ما نیستند ،
ما باید تشکل مستقل پرستاران را تشکیل دهیم ،تشکلی که با رأی مستقیم پرستاران ساخته شود،
نه منصوب از بالا
.۲-شبکههای بینبیمارستانی ارتباط افقی، شهری ،استانی و سراسری برای مواقع بحران ،تا هیچ اعتراضی تنها نماند و هیچ شهری به سرنوشت مشهد دچار نشود.
۳- داشتن رسانهٔ مستقل پرستاران،وقتی رسانهٔ رسمی اعتراض را سانسور میکند،
خود پرستاران باید روایت خود را بسازند و توزیع کنند. پیوند مبارزهٔ صنفی با مبارزهٔ اجتماعی و تلاش برای ایجاد تشکل مستقل زنان پرستار در کنار تشکل مستقل پرستاری.
زیراتعهدنامهٔ ضدبارداری نشان میدهد که حق کار و حق بدن از هم جدانشدنیاند.
بدون تشکلیابی،هیچ تغییر پایداری در محیط کار ممکن نیست. فعالیت صنفی تنها در پیوند با مبارزهٔ اجتماعی معنا پیدا میکند و جنبش پرستاران نیز باید با جنبش کارگری و جنبش زنان ارتباط و همگرایی پیدا کند.و این ارتباط باید با پزشکانی که از این رانت بهره مند نیستند نیز برقرار شود و همیشه در نوشته و گفته باید این دو گروه پزشکان را از هم جدا کنیم.
سخنان نجاتیان یک علامت هشدار است:خشونت علیه زنان پرستار یک حادثهٔ مقطعی نیست،
بلکه بخشی از منطق نظام سلامت خصوصیشده است.
جایی که بدن زن باید همیشه آمادهٔ کار باشد،همیشه قابل کنترل،و همیشه در خدمت افزایش سود.
تا زمانی که پرستاران تشکل مستقل، سازماندهی سراسری و رسانهٔ مستقل نداشته باشنداین چرخهٔ خشونت ادامه خواهد یافت.
