ا
دخالتگری امپریالیستی در آمریکای لاتین و مانورهای جنگافروزانه جنگافروزانه در ونزوئلا را محکوم میکنیم!
در ماههای گذشته، سیاستهای دخالتگرایانه، «رژیمچنجی» و جنگافروزانهی امپریالیسم آمریکا در کشورهای مختلف آمریکای لاتین تشدید شده است. محور سیاستهای ترامپ، مقابله با گرایشهای چپگرا و حمایت از راست نئوفاشیستی دربرابر احزاب و جبهههای چپ در آمریکای لاتین بوده است. این سیاستها در اشکال گوناگونی همچون افزایش تحریمها، فشارهای دیپلماتیک، دخالت در انتخابات و حمایت آشکار و علنی از نیروهای راست فاشیستی در کشورهایی چون برزیل، کوبا، السالوادور، بولیوی، نیکاراگوئه، گواتمالا و… بروز یافته است.
اخیراً دولت ترامپ بهطور آشکار در انتخابات آرژانتین دخالت کرد و با اعلام حمایت مالی و انجام تبلیغات گسترده، زمینهی افزایش آراء و انتخاب مجدد خاویر میلی، چهرهی دستراستی، را فراهم ساخت. انتخابات در هندوراس با دخالت آمریکا بهنفع دستراستیها تمام شد. در انتخابات شیلی نیز خوزه آنتونیو کاست، نامزد راستگرای طرفدار ترامپ و مدافع پینوشه، با وعدهی وامهای کلان و حمایت مالی، سیاسی و دیپلماتیک آمریکا، آرای قابلتوجهی کسب کرد. با اینحال، در هفتههای اخیر، سیاست آشکار رژیمچنجی دولت ترامپ علیه حکومت نیکلاس مادورو در ونزوئلا نمود برجستهتری یافته و بازتاب گستردهتری در عرصهی بینالمللی داشته است.
آمریکا آشکارا، به بهانههای مختلف ازجمله ادعای مضحک «مبارزه با مواد مخدر»، ناوگان جنگی خود را به منطقهی کارائیب اعزام کرده و تاکنون دو کشتی حامل نفت ونزوئلا را مصادره نموده است. همچنین خواهان استعفای مادورو شده و حتی او را به دخالت نظامی برای سرنگونی تهدید کرده است. این اقدامات نقض آشکار حقوق و روابط بینالملل بورژوایی–لیبرالی و دخالت مستقیم در امور داخلی کشورهای دیگر است؛ حقوقی که لیبرالدموکراسیها همواره مدعی دفاع از آن بودهاند، هرچند توخالیبودن این ادعا با کودتاهای متعدد، بهویژه در آمریکای لاتین، بارها بهاثبات رسیده است.
تأکید بر محکومیت سیاستهای دخالتگرایانه و جنگطلبانهی آمریکا، بههیچوجه بهمعنای نادیدهگرفتن ناکارآمدیها، محدودیتها یا فساد احزاب و جبهههای پارلمانتاریستی چپ در آمریکای لاتین نیست. در این منطقه و حوزهی کارائیب، از اوایل قرن جاری و طی بیش از یکدهه، مجموعهای از جنبشهای مترقی علیه سیاستهای نئولیبرالی سرمایهداری و در جهت بهبود شرایط زندگی شکل گرفت. این جنبشها فرصتی در اختیار احزاب و جبهههای چپ یا مدعی چپ قرار داد تا با طرح مطالباتی چون بهداشت همگانی، آموزش رایگان، تحقق حقوق زنان، بهبود شرایط زندگی کارگران و زحمتکشان، تقویت اتحادیههای کارگری و گسترش آزادیهای سیاسی و مدنی، به قدرت پارلمانتاریستی دست یابند و رفرمهایی را نیز پیش ببرند.
با اینحال، طی دههی گذشته، اگرچه این جنبشها دستاوردهای مهمی داشتهاند، اما اغلب احزاب و جبهههای مذکور، چه به اختیار و چه از سر اجبار، و تحت تأثیر سیاستهایی که نهادهای بورژوایی نظیر صندوق بینالمللی پول و بانک جهانی تحمیل میکردند و یا اینکه درنتیجهی فشارهای دیپلماتیک قدرتهای سرمایهداری و تنگناهای ساختاری نظام سرمایهداری، نتوانستند یا نخواستند به وعدههای خود عمل کنند. بدین ترتیب، در سالهای اخیر، بسیاری از این احزاب و جبههها ناچار یا به خواست خود در سیستم ادغام شده، دفرمه و یا ناکارآمد شده و یا اینکه به فساد آلوده شدهاند.
حکومت مادورو در ونزوئلا نیز یکی از همین نمونههاست که برای حفظ قدرت، به فساد، باجدهی به نظامیان و تقویت موقعیت مالی بوروکراتها و تکنوکراتهای دولتی متوسل شده و به هر ترفندی دست زده است که نتایج آن باعث آوارگی صدها هزار شهروند ونزوئلایی شده است. با اینهمه، این یک اصل پذيرفتهشده است که مردم هر جامعه باید خود سرنوشت سیاسیشان را تعیین کنند. تجربه نیز نشان داده است که کودتاها و سیاستهای رژیمچنجی، عملاً تنها منافع دولتهای امپریالیستی و دستنشاندگان آنان را تأمین کرده و اغلب اوضاع را وخیمتر میکند؛ همانگونه که در عراق و افغانستان پس از حملهی آمریکا رخ داد.
همچنین نگاهی به تجربهی این احزاب و جبهههای مدعی چپ بار دیگر یکی از اصول استراتژی سوسیالیستی را ثابت میکند که جابهجایی و دستبهدستشدن قدرت در ساختار دولت بورژوایی مشکلات ناشی از ساختار سرمایهداری را حل نمیکند بلکه شرط لازم سرنگونی انقلابی درهمشکستن ساختار سیاسی و دستگاه بورکراتیک- نظامی بورژوایی و ایجاد حاکمیت شورایی برای گسترش رفاه، آزادیهای سیاسی و تأمین منافع کارگران و زحمتکشان است. نکتهای که جمع ما همواره بر آن تأکید داشته است.
همهی ادعاهای توسعهطلبانهی کنونی آمریکا برمبنای «سند امنیت ملی» است که اخیراً توسط ترامپ منتشر شده است. سندی که بهروشنی نماد گذار به جهان چندقطبی جدید است. بخش مهمی از این سند، استراتژی امپریالیسم آمریکا در منطقهی کارائیب و آمریکای لاتین را روشن میسازد. کابینهی ترامپ در این سند بر احیای «دکترین مونرو» تأکید دارد؛ دکترینی که به سیاست آمریکا در سال ۱۸۲۳ بازمیگردد و پیام آن در آندوره به قدرتهای اروپایی این بود که آمریکای لاتین بخشی از حوزهی نفوذ و «حیاط خلوت» ایالات متحده است. در همین راستا، پیتر هگست، وزیر جنگ آمریکا، اعلام کرد : «با رئیسجمهور ترامپ، ما قرار است حیاط خلوتمان را پس بگیریم.»
بازخوانی دکترین مونرو ازسوی ترامپ در «سند امنیت ملی» بهمعنای مقابله با نفوذ اقتصادی چین و بیرونراندن رقبا از عرصههای نفوذ سیاسی، نظامی و دیپلماتیک در آمریکای لاتین است. گسترش تحریمها، دخالت در انتخابات کشورهای مختلف بهنفع راست جدید، دزدی دریایی و مصادرهی کشتیها، و سیاستهای جنگافروزانه و رژیمچنجی در ونزوئلا و ایجاد ناامنی در منطقه، اجزای بههمپیوستهی استراتژی جدید امپریالیسم آمریکا را تشکیل میدهند و بهروشنی ادعاهای مضحک «صلحطلبی» ترامپ را افشاء میکنند.
شورای همکاری نیروهای چپ و کمونیست، ضمن اعلام همبستگی با کارگران و زحمتکشان، چپ انقلابی و نیروهای مترقی در آمریکای لاتین، هرگونه مداخلهی فاشیستی و جنگطلبانهی امپریالیسم آمریکا و دیگر نیروهای مرتجع در این منطقه را محکوم کرده و خواهان جلب توجه افکار عمومی و پایاندادن به این شرایط پرخطر است.
سرنگون باد رژیم سرمایهداری جمهوری اسلامی !
زنده باد آزادی ، زنده باد سوسیالیسم !
شورای همکاری نیروهای چپ و کمونیست
۲۷ دسامبر ۲۰۲۵
۶ دیماه ۱۴۰۴
امضاها :
اتحاد سوسیالیستی کارگری، حزب کمونیست ایران، حزب کمونیست کارگری- حکمتیست، سازمان راه کارگر، سازمان فدائیان (اقلیت) و هسته اقلیت
