کیم مودی در آ. تی. سی 58 مینویسد که: “در برخی از کشورهای صنعتی و نیمه صنعتی، بسیاری از کارگران فعال در حال آزمودن نوع جدیدی از تشکیلات هستند یا تلاش میکنند که جهت مقابله با چالشهای اخیرا اعمال شده توسط سرمایه، مدل قدیم را تغییر دهند… جستجو برای تشکلهایی که مناسب این مرحله از سرمایهداری باشد یک گفتگوی جهانی است…”.
“آ. تی. سی ” از من تقاضا کرد به عنوان کسی که در مراکز کارگری در شهر نیویورک داوطلبانه کار میکند نظری بیندازم به یکی از مدلهای تشکیلاتی که کیم مودی پیشنهاد میکند، یعنی مراکز کارگری.
کارگران مهاجر در نیویورک با بسیاری از بدترین دستآوردهائی که اقتصاد جدید جهانی ارائه کرده است روبرو میشوند. آنهائی که کنجکاو هستند بدانند که کشش نئولیبرال برای “انعطاف پذیری” و مقرراتزدائی تا کجا میتواند پیش برود لازم نیست که راه دور بروند؛ کافی است که به پنج شهرداری شهرمان مسافرت کنند، جائیکه 72 ساعت کار در هفته بدون حداقل دستمزد یا اضافه کاری – چه رسد به تعطیلات یا مزایای بهداشت و درمان- روال عادی گذران دهها هزار کارگر به شمار میرود.
کارگران مهاجر نیاز عاجل و کاملا آشکاری برای متشکل شدن دارند. در غیر این صورت مجبور خواهند شد تا شرایط دشواری را تحمل کنند که نهایت آن، کاهش دستمزد و سقوط معیارهای کار برای کارگران خواهد بود. به علاوه تداوم نبود تشکل کارگران مهاجر، نژاد پرستی و “رقابت میان کارگران ” را تقویت میکند که “اثرات فلج کننده و تضعیف کننده” آن بر روی تشکلهای کارگری توسط مودی بیان شده است. در برابر این روند، تنها جنبشی نیرومند برای حقوق کارگران مهاجر میتواند آلترناتیوی مناسب و پایدار در مبارزه علیه بیکاری و دستمزد پائین به جای “راه حل” بیگانه ستیزی و ضد مهاجر بودن را مطرح کند.
به همین ترتیب مشکلات اصلی در سازماندهی کارگران مهاجر نیز آشکار است. دها هزار کارگر از جواز کار برخوردار نیستند، و از اینکه توجه اداره خدمات مهاجرت و تابعیت (آی. ان. اس) را جلب کنند واهمه دارند، که این امر خود عدم رغبت در ریسک کردن را افزایش میدهد که همواره بخش جداییناپذیر از سازماندهی محسوب میشود.
کارگران مهاجر- حتی بدون مدرک- حق دارند که متشکل شوند و حداقل دستمزد و اضافه کاری دریافت کنند. طبق قانون اصلاح و کنترل مهاجرت (ای. آر. سی. آی)، هنگامی که کارگران بدون مدرک در محل کاری استخدام میشوند، این کارفرماست که قانون را نقض کرده است نه کارگر.
این که همه این مسائل “در واقعیت” چگونه عمل میشود داستان دیگری است. حتی دولت وانمود نمیکند که قانون حداقل دستمزد و اضافه کاری را برای کارگران مهاجر به پیش میبرد. ماریا اچاوستا سرپرست دایره فدرال بخش دستمزد و ساعات کار در نشست عمومی کارگران مهاجر گفت که غیر ممکن است که اداره کار (دی. او. ال) حداقل دستمزد را به اجرا بگذارد.
با توجه به سازوکار اخیر در اجرایی کردن این قانون، این گفته ماریا اچاوستا درست است. کارگرانی که پرونده شکایت دستمزدهای پرداخت نشده در اداره کار ایالتی نیویورک (دی. او. ال) را دارند، برای برقراری اولین دادگاه که به “کنفرانس توافق” معروف است به طور معمول شش ماه معطل میشوند تا اداره کار به مذاکره برای پیشنهاد پرداخت 50 درصد را شروع کند.
چنین سیستمی پرداخت حداقل دستمزد را برای کارفرما غیر واقع بینانه میسازد. چرا که در حالت احتمالی شکایت کارگر میتواند نصف آنچه که بعدها بدهکار است بپردازد.
و حق متشکل شدن؟ طبق قانون اصلاح کنترل مهاجران(آی. ار. سی. آی)، برای کارفرماها ضروری است که از همه کارگران تقاضا کنند تا وضعیت کاری قانونیشان را تثبیت کنند. کارفرماها در عملکرد روزمره، اغلب خودسرانه تنها پس از اینکه کارگران شروع به متشکل شدن کردند یا حق خود را مطالبه میکنند، این قدرت خود را به خوبی به کار میگیرند و تقاضای مدرک از کارگران را مطرح میکنند.
دایره روابط ملی کار حکم کرده است که کارگران بدون مدرک کاری، واجد شرایط بازگشت دوباره به سرکار نیستند حتی اگر به خاطر شرکت در فعالیت منطبق با قانون، اخراج شوند. در واقع به کارفرماها این حق را میدهند که به طور قانونی کارگران را برای متشکل شدن اخراج کنند. 1
علاوه بر این مشکلات، کارگران مهاجر به طور معمول در محلهای کاری جدا و منفردی که تعداد کمی کارگر ولی درجه بالائی از بازدهی و عایدی را دارند کار میکنند. کار و همه چیز در پیوند با سرمایه گذاری موقتی است: کارفرماها اغلب به طور قانونی ثبت نشده/دارای شخصیت حقوقی نیستند و حتی حسابهای قابل بررسی ندارند، تمام پرداختها نقدی و خارج از حسابرسی است. هنگامی که کار تمام میشود پیمانکار تولیدی لباس و یا ساختمان بدون پرداخت دستمزد غیبش میزند.
در جستجوی پاسخ مناسب برای سازماندهی علیه مشکلاتی که کارگران مهاجر و سایر کارگران با دستمزد پائین با آن مواجه هستند، انواع رویکردهای مبتنی بر کومیونتی/جماعت برای سازماندهی کارگری به وجود آمده است. مراکز کارگری لاتینی ها یکی از تعداد رو به افزایش تشکلهای کارگری مبتنی بر جماعت /کومیونتی است. برخی خود را مراکز کارگری نامیده، تلاش میکنند که مدل سازماندهی جدیدی را ارائه دهند – که بتواند فاصله و شکاف میان جماعت/کومیونتی و محل کار کارگران را بهم پیوند زند و (در مورد لاتینی ها) کارگران لاتینی را در نبرد برای حقوقشان در آنجائی که زندگی و یا کار میکنند سازماندهی و متحد سازند 2.
مرکز کارگری فقط یک “روش سازماندهی برای کارگران مهاجر” نیست، بلکه میتوان آن را در رشد تشکلهای کارگری مبتنی بر کومیونتی در دیگر جماعات، بویژه در میان آمریکائیهای آفریقائی تبار، کارگران سفید در جنوب نظیر: “مرکز اقتصادی بدیل زنان”، “کارگران سیاه برای عدالت” ، “اتحاد کارولینا برای استخدام منصفانه” دید. هر چند در این مقاله آن چیزی را که بیشتر با آن آشنائی دارم مورد توجه قرار میدهم: مدل مراکز کارگری جماعت/ کومیونتی مهاجرین به خصوص مراکز کارگری لاتینی ها در نیویورک.
نمونه/روش سازماندهی
مهاجران تجارب مشترکی به لحاظ زبان، فرهنگ دارند و به عنوان مهاجر مورد تبعیض قرار میگیرند، نفوذ مدل و روشهای مردمی آموزشی سازماندهنده و برمبنای جماعت/کومیونتی در بسیاری از کشورهای مادر (آمریکای لاتین و کارائیب)، و عدم علاقه اتحادیهها به سازماندهی کارگران مهاجر، همه در رشد مراکز کارگری درجماعت/کومیونتی مهاجران نقش داشته است.
به این هدف، اصطلاح “مراکز کارگری” را به تشکلی از کارگران عضو با سه خصوصیت ویژه اطلاق میکنم: آنها نه مبتنی بر محل کار، بلکه بر مبنای کومیونتی/جماعات هستند، حول مسائل محل کار و هم مسائل اجتماعی دست به سازماندهی میزنند، مشاغل مختلف را در بر گرفته، و کارگران از صنایع و محلهای کاری مختلف را متحد میکنند.
مراکز کارگری لاتینی ها این شکل از سازمانیابی را در پاسخ به عوامل سیاسی و اقتصادی که زندگی اعضای مهاجران را شکل میدهد، ابداع کرده است.
اول اینکه اعضای مراکز در زندگی کاری خود با بی ثباتی عظیمی مواجه میشوند. یک کارگر ممکن است که در طی یکسال برای چندین کارفرمای مختلف کار کند. به جای عضویتی که از طریق ورود کارگران به قراردادهای دسته جمعی در محل کاری مفروضی تعریف میشود، عضویت در ساختار مبتنی بر کومیونتی/جماعت، در بر روی هر کارگرلاتینی در شهر باز است – و اعضایش را قادر میکند در حالیکه مشاغل و صنایعشان را تغییر میدهند، صرفنظر از اینکه آن تشکل اکنون حمایت اکثریت همکاران/همقطارانشان در یک محل کاری معین را دارد یا نه، در تشکل کارگری درگیر باشند.
دوم، اعضای مراکز کارگری چه در رستوان، تولیدی پوشاک، کارهای ساختمانی یا بخش خدمات استخدام شده باشند، به دلیل شرایط مشترکشان به عنوان کارگر مهاجر در صنایع متمرکز، در بسیاری از مشکلات از قبیل (دستمزد پائین، ساعات کار طولانی، شرایط ستمگرانه کاری) اشتراک دارند. سازماندهی بر پایه جماعت/کومیونتی گسترده، با وجود تفاوتها در مشاغل و صنایع، این کارگران با دستمزد پائین را قادر میسازد که مشکلات عمومیشان را بشناسند و قدرت و تاثیر سازماندهی خود را تحکیم بخشند.
بالاخره، اعضای مراکز با مشکلات مبرم بالقوه یکسانی مواجه میشوند که موکدا مسائل کارگری نیستند. دشمنی در حال رشد با مهاجران، اعضای مراکز کارگری را در کومیونتی/جماعاتشان تهدید کرده، و حتی استثمار در محل کار را تقویت می کند.
با سازماندهی حول مسائل “کاری” و “اجتماعی” و جستجو برای فراتر رفتن از این تمایز، مراکز کارگری میتوانند در تلاشهایشان برای ساختن تشکلی که بتواند برای منافع گوناگون اجتماعی،سیاسی و اقتصادی اعضایش بجنگند، انواع موضوعات و مسائل متحد کننده را در هم ادغام میکند.
چگونه میتوان توانمند شد؟
یکی از پرسشهایی که اغلب توسط فعالان کنجکاو درباره مراکز کارگری مطرح میشود این است که “چگونه مراکز کارگری قدرت خود را میسازند”؟ بدین معنی که آنان چگونه شالوده خود را پیریزی کرده و دستآوردها را به اعضایشان منتقل میکنند.
برای برخی از افراد بدبین از این که مراکز کارگری هم بر روی محل کار و هم مسائل اجتماعی تمرکز میکنند، یک اشکال به شمار میرود. به نظر آنها این رویکرد برای برخورداری از نتایج قابل توجه در هر حوزهای، بسیار غیرمتمرکز یا از هر دری سخنی گفتن است. برای برخی دیگر، هرگونه پیشرفتی برای تشکلهای کارگری، در صورتی که قراردادهای دسته جمعی در مرکز اهداف و عملکرد آنها نباشد، به نظر غیرممکن میرسد. در نتیجه هر گونه بحث در مورد مراکز کارگری به طور غیرقابل اجتناب با این مسائل برخورد میکند، از اینرو لازم است که به این مسائل نیز در اینجا برخورد شود.
مراکز کارگری معمولا در جماعاتی /کومیونتی که دارای سازمانهای کارگری اندکی هستند، یافت میشوند. این مساله در مورد مراکز کارگری لاتینی ها کاملا مشخص است. تعداد اندکی از کارگران مهاجر لاتینی در شهر نیویورک عضو اتحادیه هستند، و نیز تعداد اندکی از آنان به طور هدفمند سازماندهی شدهاند- اگر این کلمه هنوز به این معنی باشد که کارگران برای تامین حقوق خود، نقش پایداری در تلاشهای جمعی بازی کنند.
حتی حداقل استاندارد قانونی کار خارج از دسترس اکثر کارگران مهاجر است، و هیچ موسسهای در شهر، نه اتحادیه، نه تشکلهای اجتماعی، نه اداره کار در حال حاضر، قدرت یا تمایل برای تغییر این شرایط را ندارد. اگر باید آنها را تغییر داد، کارگران مهاجر باید خود برای تغییر آن سازماندهی کنند.
انعطافپذیری مدل مراکز کارگری در اینجا اساسی است، استفاده از طیف گستردهای از فعالیتها و سازماندهی مسائلی که توجه اعضا را به خود جلب کرده و دستآوردهای بیشتری را به وجود می آورد و نشان می دهد که پیروزی در کسب دستآورد از طریق سازماندهی امکانپذیر است، و فعالان کارگری را در کومیونتی و در محل کارشان همچون رهبر ارتقاء میدهد.
به عنوان مثال: مراکز کارگری لاتینی ها در سال 1993 با حمایت از کلاسهای انگلیسی و دورههای مربوط به حقوق کارگری و به عهده گرفتن سازماندهی انواع گوناگونی از پروندههای فردی و یا گروههای کوچک، به کار با کارگرانی از رستورانها، تولیدیهای پوشاک، خواروبار فروشیها، شرکتهای ساختمانی، و کارگران بخش نظافت و مراقبت کننده در خانه، شروع کردند.
اکثر کارگرانی که به مراکز کارگری روی میآورند، به دنبال پس گرفتن دستمزدهای پرداخت نشدهشان میباشند 3. بسیاری برای این به مرکز میآیند که پس از اخراج شدن و یا ترک کار، پرداخت دستمزد آخرین هفته از آنها دریغ شده است. در صنایع تولید پوشاک و ساختمانی به کارگران اغلب برای هفتهها کار مداوم پولی پرداخت نمیشود. از ده مورد گفتگوی کارگران با سازماندهندگان نه بار آن نشان میدهد که کارگران حداقل دستمزد پرداخت نشده /و پرداخت اضافه کاری را طلب دارند. که گاهی اوقات در مجموع، دهها هزار دلار میشود و کارفرما قانونا مسئول پرداخت آن است.
مراکر به کارگران برای تشکیل جلسه با همکاران آسیب دیده، مقابله با کارفرمایشان و خواست پرداخت دستمزد، همچنین سازماندهی پیکت و تحریم برای فشار بر کارفرماهای متمرد و بیدار کردن افکار عمومی کمک میکند. همچنین برای شکایت به اداره کار (دی. او. ال) یا دیگر اقدامات قانونی کارگران را یاری میرساند.
کارگران به منظور طرح مشکلات مشخص به مراکز میآیند. چالشی که مراکز با آن روبروست این است که بدون تبدیل شدن به یک تشکیلات خدماتی به این مسائل و نگرانیها پاسخ گوید، و تلاش کند که از مشکلات فردی برای زدن پلی به اقدامات جمعی استفاده کرده و در طول زمان، شرکت فعالان را تقویت نماید.
کارگرانی که برای کمک به مراکز میآیند به آمدن در جلسات اعضا تشویق میشوند، کارگران دور هم جمع شده، در تحربیات همدیگر شریک شده، گزارشات در مورد پروندههایشان را ارائه میدهند، از تلاشهای سازماندهی یکدیگر حمایت کرده و بدین ترتیب کمپینهای مراکز را رشد و گسترش میدهند.
جلسات اعضا قسمت مهمی از تعهدات و الزامات مرکز برای رشد و توسعه آن به عنوان تشکلی مشارکتی نه همچون یک مرکز سرویس دهنده از کارکران لاتینی مهاجر میباشد، بسیاری از شرکت کنندگان برای مدت کمی یعنی چند ماه و برخی برای سالها در ایالات متحده بودهاند. هر چند برخیها که به مرکز میآیند در کشور خود نیز درگیر سازماندهی کارگری بودند ، اما تعداد اندکی هم هستند که هیچ تجربه تشکیلاتی در کشورشان را نداشته باشند. جلسات اعضا اغلب تنها فرصت و امکان کارگران برای بحث در مورد موقعیت فردیشان به عنوان یک پدیده اجتماعی وسیعتر است و نیز گفتگو برای انجام حرکتی در مورد آن.
این بحثها به طور طبیعی با محکوم کردن عمومی استثمار، و تبعیض و به طور مجرد (هرچند از صمیم قلب) فراخوان برای اتحاد کارگران مهاجر شروع میشود. مرکز کارگری مبارزه و تلاش میکند که این خواستها و امیال برای اتحاد را در کار سازمانگرانه عملی واقعی و زمینی کند، تشکلی که بتواند اعضا را به عنوان بخشی از روند ساختن قدرت تشکیلاتی در نظر گرفته و آنان را همچون رهبران و فعالان ارتقاء دهد.
اولین کمپین مرکز کارگری
در ماه مه مرکز کارگری کمپین (برای کار، احترام و شان و مقام انسانی) را آغاز کرد، عنوانی چترمانند که طیف گستردهای از فعالیتها به منطور پیشروی به سوی حقوق کار کارگران مهاجر را هدف قرار میداد. کمپین در ماه مه با درخواستها و فعالیتهای گستردهای (معرفی و عرضه در کلیسا، پخش جزوه/اعلامیه نزدیک محلهای کار، مطرح کردن در موقعیتها و رویدادهای مشخص در کومیونتی/جماعت، مصاحبه در رادیو و تلویزیونهای اسپانیائی زبان و غیره) بحث و گفتگو درمورد حقوق محل کار، قوانین ضد نژاد پرستی، و نیاز کارگران لاتینی برای سازماندهی و درخواست به اجرا گذاشتن حقوق محل کارشان را ترویج داد و به بجلو برد.
این فعالیتها جلسه عمومی ماه سپتامبر با مسئول بخش دستمزد و ساعات اداره کار فدرال و سیاستمداران محلی و ایالتی را در پی داشت. اعضای مرکز و سایر کارگران مهاجر در رابطه با شرایط غیرقانونیای که آنها در محلهای کاری با آن مواجه هستند، شهادت دادند، و خواستها برای تقویت اجرای قانون کار را ارائه دادند از جمله: بازرسان بیشتر از وزارت کار، تحت تعقیب شدیدتر نقض/تخلف کارفرماها از قانون دستمزد و ساعات کار از جمله تحمیل جریمه نقدی و مجازات کیفری؛ ایجاد تعهد برای وزارت کار در پیوند با صنایع رستورانی، و خاتمه همکاری وزارت کار با اداره خدمات مهاجرت و تابعیت (آی. ان. سی).
در حول و حوش این زمان، مرکز کارگری با کارگران آشپزخانه و تحویل دهنده غذا از سه رستوران موسوم به مید تاون که برای عدم پرداخت حداقل دستمزد و اضافه کاری میجنگیدند، فعالیت میکرد. مرکز کارگری ظرفیت اینکه پیکتهای روزانه در همه مکانها را حفظ کند، نداشت، لذا این موارد در مناطقی که کمپینهای وسیع، اما کوچک را به پیش میبردند، ادغام شد.
اعضای مرکز و حمایتکنندگان، دو بار در هفته پیکتهائی در موقع نهار برگزار میکردند و از مشتریان میخواستند تا زمانی که کارفرماها دستمزدهای عقب افتاده، پرداخت حداقل دستمزد و اضافه کاری موافقت نکنند رستورانها را تحریم کنند.
به دنبال پیکتها، اعضا اطلاعات مربوط به حقوق کارگری را در میان کارگران تحویل دهنده غذا در سراسر منطقه به شکل کاریکاتورهائی که به ترتیب زمان، سابقه مبارزه علیه سه رستوران را نشان میداد، پخش میکردند. این فعالیتها در حرکتی موسوم به (“مرحله گذار” و پیشروی به سوی عدالت ) به اوج خود رسید. تظاهرکنندگان از رستورانی به رستوران دیگر راهپیمائی کردند، مقابل هر رستوران توقف کرده و با سخنرانی، شعر و موسیقی، نقض حقوق کارگری را محکوم کردند.
این تلاشها با موفقیت نسبتا کمی نتیجه داد. دو عدد از سه رستوران مید تاون مورد هدف، پرداختن حداقل دستمزد را شروع کردند، و یک رستوران بلافاصله دستمزد معوقه را پرداخت کرد. در یک مورد دیگر با میانجیگری وزارت کار 5000 دلار دستمزد معوقه پرداخت شد، در حالیکه سومین مورد هنوز در دادگاه در جریان است. اعضای مرکز کارگری مهمتر از هر چیز، جلسه عمومی و کمپین را با پروژه سازماندهی مجهز کرد که به مردم این فرصت را میداد که کار کردن با یک دیگر را یاد گرفته و مرکز کارگری را به گروهی ارتقا داد که به طور واقعی برای حقوق کارگران مهاجر ایستاده است و در مورد آن صرفا حرف نمیزند.
بزرگترین چالش مرکز کارگری به حرکت درآوردن کارگران از حالت انفعالی با اهداف مرکز به سوی هویت فعال در مرکز کارگری است. این روند زمان لازم دارد، و مرکز هنوز در مرحله شکلگیری آن قرار دارد. هر چند دستآوردهای مرکز نسبتا متوسط است، اما به این فرآیند کمک مهمی میکند.
ترازنامه
چگونه میتوان ترازنامه قوت و ضعف مرکز کارگری را ارائه کرد، این تا حد زیادی به این بستگی دارد که تمایل به دیدن یک سوم پرلیوان وجود دارد یا دو سوم خالی آن. ما در مرکز، تمایل به سوی دید مثبت داریم، به این مینگریم که از کجا آمدهایم و به قدمهای اولیهای که در راه طولانی و سخت برداشته ایم، افتخار میکنیم.
مرکز کارگری به عنوان منبع کمیاب از اطلاعات برای کارگران در باره حقوق کارگریشان و چگونگی دفاع ازآن خدمت کرده است. و همچون عامل تسریعکنندهای برای سازماندهی کمپینهائی بوده است که کارگران را قادر کرده تا هزاران دلار دزدیده شده از دستمزدهایشان را به دست بیاورند.
مراکز کارگری همراه با سایر نهادها، در افشای همدستی و شرکت اداره کار در استثمار کارگران مهاجر فعالیت کرده و از اجرای پیگیرتر قانون کار دفاع کرده است. در انجام این کار مرکز، شهرت متعادل ولی رو به رشدی در جماعت لاتینوها و اعضا در شهر به دست آورده است که این آغازی برای بدست آوردن نقش در ارتقاء استراتژی سازماندهی مرکز است.
در همان حال مرکز کارگری هنوز فاصله زیادی دارد از آن جایگاهی که میخواهد داشته باشد. حجم زیادی از “سازماندهی محل کار” مرکز، معطوف به موارد حل و فصل افراد یا گروههای کوچکی است که از پیش از کار اخراج شدهاند. ما تاکتیکهای فشار را که در گرفتن مقادیر متنابهی از دستمزدهای پرداخت نشده، موفق هستند، گسترش دادهایم. اما دریافتهایم که هنگامی که بیش از چندین هزار دلار پول در میان است پیکتهای مرکز و فشار به تنهائی کافی نیست.
در شرایطی که کارگران برای دستمزدهای دزدیده شدهشان به حرکت در آیند، هنوز این خطر برای مرکز وجود دارد که به نوعی از تشکلی که ما نمیخواهیم تبدیل شود: یعنی نوعی “گروه مدافع کارگران قربانی” (با تاکید بر روشهای جمعی سازماندهی به جای راهحلهای قانونی) حتی اگر پیکتها و فشارها کافی باشد.
نکته کلیدی برای زنده ماندن سازمان، توانائیش در درگیر و فعال نگه داشتن کارگران خواهد بود، لذا مرکز به مرور زمان، توانائی و قدرت به دست میآورد. ارائه تغییرات مادی اساسی در زندگی اعضا برای گروهی که هنوز خیلی کوچک است، و سیستم بررسی و رسیدگی برای واداشتن اعضا به اینکه آیا احساس میکنند که تغییری در زندگیشان ایجاد شده یا نه، وظیفهی آسانی نیست.
در رابطه با چانه زنی جمعی
این مشکلات است که دقیقا دوستان و دشمنانمان را به طور یکسان به این سئوال هدایت میکند که چرا مراکز کارگری بر روی جنبش نان و کره کارگری : یعنی مبارزه برای شناسائی اتحادیه و چانهزنیهای دسته جمعی تمرکز بیشتری نمیکنند.
هر چند مرکز با گروهی از کارگران کار میکند که خواهان حق شناسائی اتحادیه و مذاکره برای قرارداد هستند، اما برایمان ملموس است که از قضا قرار دادن این نوع کارها در محور استراتژی سازمانیمان هم بیشتر از آنچیزی است که بتوانیم اداره کنیم و هم کمتر از آن چیزی است که نیاز داریم.
از طرفی پیروزی یک قرارداد – حتی در محل کاری مجرد – میتواند اثبات هدفی جاهطلبانه برای مرکز باشد. چرا که کارگران میدانند که به راحتی میتوانند اخراج شده و برای آنها جایگزینی پیدا کنند و مرکز، صندوق مالی کافی اعتصاب برای حفظ و ادامه کاری گروهی از کارگران بی ثبات برای مدت طولانی را ندارد.
به علاوه، در نهایت مرکز در تولید فشار اقتصادی لازم برای پیروزی در چنین نبردی، بیشتر تحت فشار قرار میگیرد. فشار حجم زیاد موارد عدم پرداخت دستمزدها ما را محدود میکند 4. و مرکز برای شروع نوعی حرکت صنعتی یا اجتماعی گسترده که به طور واقعی برای تکامل از طریق اتحادیهگرائی لازم است، یقینا فاقد منابع چه انسانی و چه مالی است.
اما حتی بر فرض اینکه کارگران متشکل در مرکز توانستند در فروشگاه/کارگاه مشخصی قرارداد را به نفع خود تمام کنند، این مساله به دشواری مباحثه در مورد استراتژی و مدل سازماندهی را پایان میدهد. آیا فردی به طور واقعی باور دارد که استراتژِی سازماندهی بر پایه چانهزنیهای دسته جمعی و قراردادهای پذیرفته شده که در آن باید رابطه سرمایه- کار را ثابت فرض کرد، بتواند مشکلات کارگران مهاجر را در دنیای اقتصاد زیرزمینی به شدت رقابتی، سرمایه فقیر و کاملا غیرضابطهگرای شهر نیویورک به طور موثری درمان کند؟
مطمئنا چیز بیشتری مورد نیاز است. در مورد مشکلات بی شماری که کارگران مهاجر با آن مواجه هستند، مثل فقدان شغل، کاهش بیمههای اجتماعی، یورشهای آی. ان. اس، کمپینهای خارجی ستیزی علیه مهاجرین چه؟ مسائل کارگران در جلوی درهای محل کار پایان نمییابد.
با توجه به این نگرانیها، مرکز مجبور شده است که احتمال و امکان اشکال متفاوت تشکل کارگری را بررسی کند- موردی که درآن قراردادها و تشکلهای اتحادیهای جای دارد، اما در شرایطی که چانهزنیهای جمعی تنها عملکرد یا نقطه اتکای تشکیلاتی نیست. فعالیتهای گوناگون مرکز (برنامههای آموزشی در مورد حقوق کارگری و مسائل سیاسی، جنگیدن برای به دست آوردن دستمزدهای پرداخت نشده، کمپینهای کومیونتی برای اجرای قدرتمندتر قانون کار کارگری و علیه حملات بر ضد مهاجرین، حمایت از مبارزات چانهزنیهای دسته جمعی) اساسا پیرامون تشکیل پایگاه و پایهای از کارگران مهاجر، اعضا و فعالین است که از طریق اقداماتشان میگویند که میخواهند آیندهای داشته باشند.
در پایان، آماج مرکز کارگری گسترش کمیته تشکیلاتی در صنایع است، و کارگران از محلهای کاری گوناگون را برای شروع گفتگو درباره ابتکارات و اقدامات بلند مدت سازماندهی دورهم گرد میآورد. در حالیکه این کمیته رشد میکند، آنها مسائل استراتژیکی پیچیدهای را مورد بررسی قرار میدهند. مساله قراردادها و شناسائی اتحادیهها به طور اجتنابناپذیری در دستور قرار میگیرد، و اعضا بررسی خواهند کرد که چه چیزی در چه زمانی معنای بیشتری دارد: پیوستن به اتحادیههای موجود، تشکیل اتحادیه مستقل، یا مرکز کارگری را همچون ساختن عامل چانه زنیهای دستهجمعیشان؟
اما چنین سئوالی نه برای اعضا مرکز و نه برای کارگران در نقاط دیگر در جنبش کارگری تنها مساله ای نیست که در دستور کار قرار میگیرد. حمله به استانداردهای کار و زندگی کارگران آنچنان سهمگین – و تغییرات اقتصادی به دنبال آن چنان سراسری و کوبنده است – که کارگران دیگر نه میتوانند تشکلهای خود را تنها محدود به محل کار کنند و نه افقهای سیاسیشان را محدود به مدل ” قراردادهای بهتر” برای افزایش سهم خود از کیک اقتصاد نمایند.
رویکرد مبتنی بر جماعت/کومیونتی، فراتر رفتن از صنعت و حرفه از سوی مرکز کارگری – و تلاشهایشان برای سازماندهی حول کار و هم مسائل اجتماعی هر دو – پاسخ عملی به شرایط ویژهای است کارگران مهاجر با دستمزد پائین خود را در آن مییابند. اما این مساله همچنین اشاره به چشمانداز وسیعتر دارند از آنچه که جنبش کارگری میتواند داشته باشد.
چگونه میتوانیم جنبشی بسازیم که بتواند برای آنچه که همه ما احتیاج داریم – امنیت شغلی، دستمزد منصفانه، مراقبتهای سلامتی با کیفیت، محلات ایمن، آزادی از تبعیض و بیگانهستیزی، بجنگد و پیروز شود؟
جواب دادن به این پرسشها از اقتصاد زیرزمینی شهر نیویورک بسیار فاصله دارد. تا رسیدن به آن، فقط همچنان باید به سازماندهی ادامه دهیم.
یادداشتها
1- با بازرسیهای محل کار، ازطریق یورشهای اداره خدمات مهاجرت و تابعیت(آی. ان. اس) و همکاری اداره کار با (آی. ان. اس)، اجرای قانون کار و حق کارگران مهاجر برای سازماندهی بیش از پیش تضعیف میشود و محلهای کار را به “زیرزمینی شدن” میکشاند. به همین دلیل است که مراکز کارگری، فراخوان حذف سیاست مهاجرتی از محل کار را از طریق لغو(آی. آر. سی. ا) قانون رفرم و کنترل مهاحرت، طرد یورش به محلهای کاری، و پایان دادن به همکاری میان (آی. ان. اس) و وزارت کار میدهند.
2- مراکز کارگری مبتنی بر جماعات/کومیونتی پناهندگان به استناد آنهائی که من با آنها بیشتر آشنا هستم شامل: جامعه کارکنان و کارگران چینی نیویورک، پروژه محل کار، ساکهی (اس. آ. کی. اچ آی) برای زنان آسیای جنوبی، و مرکز مستقل کارگران مزارع، مدافعان زنان مهاجر کرهای کالیفرنیا، طرفداران زنان مهاجر آسیائی، لا موجر اوبررا تکزاس، اتحاد کارگران ایماکولی فلوریدا، و مرکز اطلاعات و منابع کارگران مهاجر ماساچوست.
3- تعداد قابل توجهی از کارگرانی که به مرکز میآیند از اعضای اتحادیه هستند که با بیرون راندن غیرمنصفانه، اخراج از کار، بی توجهی به ارشد بودن یا سایر موارد نقض قرارداد مواجه شدند. در برخی موارد کارگران به نمایندگان اتحادیههایشان مراجعه کرده و پاسخی دریافت نکردند. در موارد دیگری اتحادیه حضور سازمانی بسیار کمی دارد به طوری که اعضا، نام اتحادیههایشان و چگونگی تماس با آن را نمیدانند. اینکه مرکز چگونه در این موارد متنوع، از فشار آوردن براتحادیه از طریق آماده کردن نامه به نمایندگان اتحادیههایشان برای اینکه به آنها در سازماندهی با دیگر همکاران کارگر کمک کنند؛ تا انجام فعالیتهای مستقل کار میکند بحث عمیق تر در مورد این موضوع به مقاله دیگری نیاز دارد.
4- مراکز کارگری نشان دادهاند که این پیروزیها با وجود همه مشکلات برای آنها قابل حصول است. ظاهرا بر خلاف احتمالات، جامعه کارکنان و کارگران چینی (مرکزی کارگری با 15 سال تجربه)، پس از 7 ماه تحریم علیه رستوران سیلور پالاس( قصر طلائی) تنها رستوران دارای اتحادیه در ان. وای. سی شهرک چینیها، در جائیکه کارگران رستوران برای 70 سنت در ساعت و 70 ساعت در هفته کار میکردند، پیروز شد. با تبدیل تحریم به مبارزه جماعت/ کومیونتی بر علیه شرایط کار بردهوار در کومیونتی شان، کارگران سیلور پالاس به خواستههای مدیریت مبنی بر کاهش از دستمزدها کمتر از 66 در صد، قطع همه مزایای سلامتی، و مجبور کردن کارگران در سهیم شدن در صدی از انعامهایشان به مدیریت، پشت کردند. (“پیروزی کارگران چینی در تحریم قصر طلائی”)، ” شماره 51 ” اگینست د کارنت”) توافق اخیر “مدافعین زنان مهاجر آسیائی” با جسیکا مک کلینتوک غول بزرگ مد نمونه و مثال دیگری از پیروزی افسانهای دیوید بر گولیات است.
آ تی سی 64 سپتامبر-اکتبر 1996