اول ماه مي (11 ارديبهشت) روزجهاني کارگر در راه است. اين روز، جشن انترناسيوناليستي استثمارشوندگان و ستمديدگان است که از جهان کنوني و روابط اقتصادي، سياسي، اجتماعي بيرحمانه و ظالمانة آن بيزارند و براي جهان و آيندهاي متفاوت نبرد ميکنند.
سرمايهداري امپرياليستي مردم را در منجلابِ فقر و جنگهاي کثيف غرق کرده است. ما در جهاني زندگي ميکنيم که زندگي زنان از اين سو تا آن سوي اين سياره مملو از خشونت و تحقير است. جهاني که ملل مختلف بيرحمانه تحت ستماند. جهاني که با بزرگترين بحران انساني از پايان جنگ جهاني دوم دست و پنجه نرم ميکند. ميليونها انسان بهواسطة سياستهاي خانمانسوزِ جهانيسازي امپرياليستي و يا جنگهاي ارتجاعي از سرزمين و خانه آواره شدهاند. بخشِ بزرگي از اين مردم به خيلِ زاغهنشينانِ حاشية شهرهاي بزرگ پيوستهاند و در اوجِ نوميدي روزگار ميگذرانند و بخشي در «قايقهاي انساني» چپانده شده و راهي سرنوشتي بيسرنوشت ميشوند. جهاني که در آستانة بزرگترين تراژدي قحطي بهسر ميبرد و هم اکنون ميليونها انسان در 4 کشور يمن، سودان جنوبي، سومالي و نيجريه از گرسنگي و قحطي رو به مرگ هستند. اما فاجعه به اينجا ختم نميشود. سازمان ملل گزارش کرده که هر ماه سه ميليون نفر به گرسنگان روي کرة زمين اضافه ميشود. اين فاجعه در جهاني رخ ميدهد که رشد نيروهاي توليدي به درجهاي رسيده است که ميتوان چندين برابر جمعيت کنوني جهان را سير کرد. اما مناسبات ارتجاعي و استثمارگرانة سرمايهداري و متکي بر مالکيت خصوصي مانع شده است. در جهاني بهسر ميبريم که نابودي محيط زيست زندگي به روي اين سياره را هر روز دشوارتر ميکند و نفس جهان را بند آورده است. جهاني که فقط 8 کلان سرمايهدار نيمي از ثروتهاي توليد شده توسط بيش از 7 ميليارد جمعيت را در اختيار دارند و فقر و فاصلة طبقاتي در هر گوشه از جهان روزبهروز بيشتر ميشود.
سرمايهداري يک نظامِ توليد و مبادلة جهاني است که زندگي انسانها را در سراسر کره زمين به يکديگر متصل کرده و اکثريت مردم را همسرنوشت ساخته است. مردم در هر کجاي جهان بايد به وراي اين سيستم کثيف و غيرمنطقي و غيرعقلاني و اخلاقيات و ارزشهاي خودپرستانهاي که ترويج ميکند، بروند.
در ايران هر روزه ستمگريهاي حکومت عليه مردم شدت ميگيرد. از طرف ديگر، مردم هر روزه با انواع بلاها دست به گريبانند و ندانمکاريها و فساد و نوع کارکرد سيستم در تشديد صدمات و ناتواني در بهبود وضعيت نقش بسزا دارد. توسعه ناموزون و بيقواره تحت سيستم سرمايهداري باعث شده که صدمات ناشي از بلاياي طبيعي مانند سيل و زلزله بهخصوص در شهرستانها بسيار زياد باشد. قشرهاي مختلف مردم با بيکاري و فقر روبهرو هستند و تنها چيزي که از جانيان حکومت نصيبشان ميشود خرافه و دروغ است. بسياري توسط حکومت دستگير و زنداني و شکنجه ميشوند.
اکثريت کارگران بهندرت با شکمِ سير سر بر بالين ميگذارند. اما ثروتي که توسط اين طبقة گسترشيابنده توليد ميشود در تاريخِ کشور بيسابقه است. اين ثروت، مانند هر نقطة ديگري از جهان، با کار و زحمتِ کارگران بهطور اجتماعي توليد شده اما توسط سرمايهداران و دولت اسلامي نگهبان منافعِ آنان در وزارتخانهها، بنيادهاي رنگارنگ، نهادهاي مالي وابسته به سه قوه، آستان قدس، بيتِ رهبري و غيره و در هماهنگي با مراکز سرمايهداري بينالمللي، بهطورِ خصوصي تصاحب شده و مديريت و کنترل ميشود. اين بيانِ تضادِ اساسي عصر سرمايهداري است. ثروت توليد شده توسطِ طبقة کارگر ايران، مانند طبقة کارگر در سراسر جهان، در سطحي است که ميتوان يک زندگي خلاق و شاداب براي کل مردم فراهم کند. اما اکثريت مردم از شکم سير، علم، بهداشت، سرپناه، امکان توليد آثار هنري و توليد فکر، محروماند. زيرا مناسبات استثمارگرانه سرمايهدارانه و دولتِ جمهوري اسلامي که محافظِ اين مناسبات است، ظرفيتِ توليدي و خلاقيتهاي آنان را به اسارت کشيده و کنترل ميکند.
در آستانه روز جهاني کارگر اين سوال را بايد پيش روي فعالين آگاه و پيشگامان جنبش کارگري قرار دهيم: شعار «کارگران جهان متحد شويد» در کجاي مبارزات جاري قرار دارد؟ آيا واقعا مشکل طبقة کارگر حل ميشود اگر افقي پايينتر از اين شعار و اين انقلاب را پيش بگذاريم؟ انترناسيوناليسم پرولتري در مورد کارگران افغانستاني بهعنوان تحتانيترين و تحت ستمترين قشر طبقه کارگران ايران چه معنايي دارد و آنها در کجاي اين مبارزات قرار گرفتهاند؟ موضع کارگران که سال گذشته مبارزات عادلانهاي را عليه بيحقوقيها پيش بردند، نسبت به موقعيت زنان کارگر و بهطور کلي مسالهٔ ستم بر زن در جمهوري اسلامي چيست؟ ربط بيحقوقي و گرسنگي کارگران و خانوادههايشان با جنايات جمهوري اسلامي در سوريه و عراق، روند شتابان بحران کم آبي و محيط زيست، سرکوب سياسي مخالفين حکومت چيست؟
مساله حتي فقط اين نيست که با چنين سوالهايي، آگاهي و مباحثي را به درون جنبش کارگري يا جنبش زنان و ديگر عرصههاي مبارزه در سطح جامعه ببريم که بايد برد. مسالة اساسي اين است که در رويارويي با وضعيت حادي که از دل تشديد تضادهاي داخلي و بينالمللي به وجود ميآيد و پيش از رسيدن به نقطة انفجار، بايد رهبري کمونيستي براي هدايت انقلاب را تقويت کرد و گسترش داد.
تودههاي مردم به حق در اين کشور و همه جا عليه بيداد و ستمگري بهپا ميخيزند و مبارزه ميکنند. اين خوب است. تسليم نشدن و مبارزه کردن عليه هرگونه ستم و اجحاف خوب است و سربلندي بههمراه دارد. اين مبارزات درست و عادلانه است. اما نياز به يک انقلاب تمام عيار است. انقلابي که شکلهاي مختلفي که قدرت کهنه بهخود ميگيرد را صرفا با نوعي ديگر جايگزين نميکند و به معناي اين نيست که برخي جايگاه و وضع خودشان را نسبت به جامعة کهنه بهتر کرده و يا شانس اين را پيدا کنند که بر ديگران حکم برانند. چنين «راه حلهايي» فقط تداوم دهشتهاي کنوني است. ما نياز به انقلابي داريم که جهان کهنه را در تمامي ابعادِ اقتصادي، سياسي، اجتماعي و فرهنگي، نابود کرده و جهاني نوين را بهوجود بياورد و براي پايان دادن بر ستم و استثمار چندين هزارساله جامعة طبقاتي حرکت کند و به سمت تولدِ يک جهان کمونيستي برود. مردم در سراسر جهان عليه ستم مبارزه ميکنند، اما هدف اساسي بايد وراي ستم برود. همانطورکه رفيق آواکيان گفت: «ما دو انتخاب داريم يا با همه اينها زندگي ميکنيم و نسلهاي آينده را به تحمل وضعيتي مشابه محکوم ميکنيم، اگر آيندهاي داشته باشند، و يا انقلاب ميکنيم!».n
به نآتش90 –اردیبهشت 98
n-atash.blogspot.com