▪️نامه «برزان محمدی» همبند علیرضا شیرمحمدعلی در باره جزئیات قتل وی در زندان تهران بزرگ
“اینجانب، برزان محمدی، زندانی سیاسی کرد، جزئیات کامل قتل شهید علیرضا شیرمحمدعلی، زندانی سیاسی، جوان ۲۲ ساله، تک فرزند و معروف به سامان در تاریخ ۲۰ خردادماه ۱۳۹۸ ساعت ۸ و ۲۲ دقیقه شب توسط دو شرور، محمدرضا خلیل زاده، قاتل اصلی و حمیدرضا شجاعی زواره، شریک در انجام قتل را به شرح زیر اعلام می کنم. لازم به ذکر است دلیل تاخیر در بیان جزئیات این قتل، حال بد روحی و عدم تمرکز کافی به خاطر از دست دادن دوست و همبندیام بوده است.
محمدرضا خلیلزاده، قاتل اصلی و حمیدرضا شجاعی زواره، شریک در انجام قتل، چندین سال است به جرمهای مختلف از جمله دو قتل، یکی در زندان رجائیشهر و دیگری در خارج از زندان، کلاهزنی و آدمربایی به حکم حبس ابد و اعدام محکوم شدهاند.
پیش از هر چیز، اگر این سوئیت ویژه زندانیان سیاسی یا امنیتی است، چرا دو نفر با جرمهای مختلف و سابقه قبلی در این سوئیت نگهداری میشدند؟ در حالی که قرار بر این بوده است که این دو شرور هیچ گونه ارتباط مستقیمی با ما نداشته باشند، ولی متاسفانه چندین بار به داخل سوئیت ما دسترسی پیدا کردند. این دو شرور از چندین ماه گذشته تهدید میکردند که باید یکی را به قتل برسانند تا از این سوئیت به مکان اولیه خود یعنی زندان رجائیشهر انتقال یابند. چراکه معتقد بودند در آنجا کلاهزنی میکنند و درآمد خوبی دارند.
لازم است بدانیم که تمام مسئولین زندان از تهدیدات آنها خبر داشتند و پیشبینی میشد که به زودی در این سوئیت اتفاق تلخی خواهد افتاد اما متاسفانه برای پیشگیری از آن هیچ اقدامی صورت نگرفت. در ضمن من، علیرضا و سایر افراد سوئیت با این دو شرور هیچ گونه اختلاف یا سابقه درگیری نداشتیم. تهدیدات آنها دو روز قبل از قتل جدیتر شد و به افسر نگهبان وقت هم گوشزد کردند که حتماً باید کسی را بکشیم تا ما را به زندان رجائیشهر منتقل کنند. بر همین اساس افسر نگهبان به مسئولین زندان اعلام کرد که در حال حاضر به این دو نفر هواخوری نداده و در را به روی آنها باز نکنند. متاسفانه با سهلانگاری مسئولین در به روی آنها باز شد و به آنها هواخوری دادند. بعد از ظهر روز بعد نیز که به قتل ختم شد مجدداً به آنها هواخوری دادند.
در ساعت ۸ و ۲ دقیقه شب افسر نگهبان وقت به همراه یکی دو نفر مددجو جهت تحویل دیگ شام، درِ اول سوئیت را باز کردند. بدون اینکه این دو نفر را به داخل سوئیت خود منتقل کنند و در را به روی آنها ببندند با سهلانگاری و بیدقتی کلید در سوئیت ما به مددجو تحویل داده شد و وی نیز در سوئیت ما را باز کرد. این در حالی بود که این دو نفر از پیش نقشه کشیده بودند. محمدرضا خلیلزاده، قاتل اصلی که از پیش چاقوی بزرگی را در زیر پیراهن خود مخفی کرده بود از فرصت استفاده کرده و دیگ شام را به سمت سوئیت ما هل داده و وارد کریدور شد.
در آن لحظه، من، علیرضا و دو سه تن دیگر از زندانیان اهوازی که بدلیل تغییر مذهب بیش از چهار ماه بود به سوئیت ما منتقل شده بودند، در مقابل درب سوئیت در حال تماشا کردن تلویزیون بودیم. از آنجایی که پیشتر نیز به ما دسترسی پیدا کرده بودند به هیچ وجه فکر نمیکردیم که چنین بلایی سر علیرضا بیاورند. محمدرضا خلیلزاده به محض ورود به سوئیت ما دست علیرضا را گرفت و به او گفت “بیا داخل اتاق کارت دارم”. متاسفانه بعد از چند ثانیه صدای فریاد علیرضا از اتاق محل نگهداری من و وی بلند شد. بلافاصله بر روی تخت من چند ضربه اصلی را به قلب وی فرو کرده و چندین ضربه دیگر هم به سر، گردن و سایر نقاط بدنش وارد کرده بود. همزمان حمیدرضا شجاعی زواره، شریک در قتل با جسم تیزی که از سنگ دستشوئی درست کرده بود بقیه را تهدید به زدن میکرد. متاسفانه کاری از دست ما برنیامد و افسر نگهبان و چند تن دیگر نیز به محض مشاهده صحنه از آنجا فرار کردند. حمیدرضا که قاتل اصلی را با تیزی اسکورت میکرد نیز یکی دو ضربه را به سر و گردن علیرضا وارد کرد. بعد از چند دقیقه چند نفر به صحه وارد شده و آن دو شرور را به داخل اتاق خود منتقل کردند. اما متاسفانه دیر شده بود. ما نیز پیکر نیمهجان علیرضا را به بیرون از سوئیت برده و نهایتاً وی را به بهداری زندان که فاقد هر گونه امکاناتی است منتقل کردند. علیرضا به صورت کاملا ناحق و با دنیائی از آرزوها در راه انتقال به بیمارستان فیروزآبادی جان خود را از دست داد.