(تبليغ و ترويج اداره شورائی به عنوان تنها بديل عليه تداوم سرمايه داری به تحليل و روشنگری از ساختار اداره شورائی، دولت در معنای عام، معضل بوم زيست، مذهب،مردسالاری، مبارزه عليه سرمايه داری فراتراز مبارزه اقتصادی طبقه کارگر، راهکار و نافرمانی مدنی مسالمت آميز، درهمسايگی ما چه می گذرد، يا کنفدراليسم شمال و شرق سوريه، دارد)
دولت سامانی است نه ازلی ونه ابدی. بنابه يافته های باستان شناسان، بويژه گوردن چايلد، اولين دولت نزديک به 5500 سال پيش در شهر-کشور «اروک» واقع در جنوب بين النهرين يا جنوب عراق کنونی در گذار قهرآميز از دوران مادرسالاری-کمونيسم اوليه، کمونهای اوليه- بر پايه احترام والا به زنان،برابری اجتماعی،پيوند يا اجين شدن درطبيعت، انسان طبيعی، طبعيت انسان، همبستگی،تعاون، اصل اخلاق واصل هديه، به دوران پدرسالاری و پديدار شدن دولت با شناسنامه تقسيم جامعه به طبقات، بروزنابرابری، ستم برزنان، قهر، غارت، تجاوز، جنگ، تسخير، برده داری، استعمارو استثمارسرکشيد. با اين دگرگونی، از يک سو مشخصات دولت همچون «د ن ا» انسان از بدو پيدائی تا جوامع تاکنونی منتقل شد، و از سوی ديگر، عليرغم سرنگونی قهری نظم اجتماعی مادرسالاری سجيه هايش در همبستگی، نوع دوستی، تعاون، سرشت هديه دادن، اصل اخلاق وپيوند با طبيعت همچنان در کنار سلطه دولت بر جامعه به گونه هائی نفس کشيده است.
«هنری لوئيز مورگان» انسان شناس آمريکائی بيش از 20 سال زندگی در ميان کنفدراليسم عشايرايريکوز از مردمان بومی آمريکا، يافته هايش را در دهه 1870 منتشر نمود. انگلس با بهره گيری از يادداشت های مارکس از«ه ل م» کتاب «منشاء خانوده، مالکيت خصوصی و دولت» را تاليف کرد. انگلس در پيشگفتار کتابش توضيح می دهد: با رعايت اينکه تحقيقات جديدی دردهه 1870 کشفيات مورگان را چالش و يا تکميل نمی کنند، او به استناد تحقيقات ه ل م کتابش را تحرير می کند.
ولی، اکتشافات اواخر قرن نوزدهم و اوائل قرن بيستم در بين النهرين داده های بس غنی تر از بافت جوامع پيشا تاريخ را آشکار کرد.حدود 12000 سال پيش انقلاب کشاورزی در اوفرا،واقع درکردستان شمالی، اتفاق افتاد، حيواناتی چند و گياهان گوناگونی اهلی شدند، غيره.
اشکال اساسی انسان شناسی هنری لوئيز مورگان اين بود که او با ديد نژادپرستانه نژاد سفيد آمريکا دوران های پيشا تاريخ را به زمان های توحش و بربريت تقسيم کرد(1). نه تنها، مارکس و انگلس تقسيم بندی نژادپرستانه ه ل م را پذيرا شدند، بلکه سرآغازتاريخ و شهرنشينی يا تمدن را به ظهور دولت های شهر-کشور آتن و شهر- کشوررم حدود 2500 سال پيش در دل جهان بربريت(2) بشارت دادند- نگرشی اروپامحور.اين هردو دولت های شهر-کشور ساختاراشرافيت برده داری داشتند و زنان، و برده ها را از دايره حقوق شهروندی محروم کردند! اشرافيت رم سپاهيان شکست خورده را برده کرده و برده را نه انسان بلکه، ابزارگويندهInstramentus vocal، انگ می زدند. شهر-کشورآتن نيز برساختار برده داری بنياد شده بود. «اگر دهقان خوش شانس بود همچنان مستاجردر زمين مالک باقی می ماند، او يک ششم محصول را برداشت می کرد و مالک پنج ششم را. ولی اين تمام ماجرا نبود. اگر فروش محصول برای پرداخت وام کفاف نمی کرد، و يا قراد داد قرض بدون پشتوانه تنظيم می شد، دهقان بدهکار مجبوربود برای پردخت بدهی فرزندش را به فروشد. انگلس می گويد: پدر فرزنداش را بفروشد(3)،چنين بود اولين ميوه حق پدری و تک همسری(4)». اگررباخوارزالوصفت هنوز راضی نمی شد، او می توانست دهقان مقروض بيچاره را نيز بفروشد.
ولی، برابر با اکتشافات بعدی دراواخر قرن نوزدهم واوائل قرن بيستم در بين النهرين شروع تاريخ، شهرنشينی يا تمدن حدود 5500 پيش درشهر-کشور اوروک زاده شد. با ملاحظه شناسنامه ظهور دولت در شهر-کشور اوروک، دولت های شهر-کشور رم و شهر-کشور آتن همان شناسنامه يا بربريت شهر-کشور اوروک را به ارث بردند. بالاخره، در فاصله بين شهر-کشورهای روم و آتن و شهر-کشوراوروک ، شهر-کشورهای ديگر برای نمونه شهر-کشور بابل و شهر-کشورهای تمدن «فنيقی ها» در«تاير»، «ارواد»، «بريتوس» در لبنان کنونی، يا کنعان باستان و «کارتاژ»، درتونس معاصربوجود آمدند(5). گذشته از شهر-کشور اورک، اين شهر-کشورها حکم ظهور شهر-کشورهای روم و آتن در دل جهان بربر يت را زير سئوال بردند.
«تامس هابس» بنيانگزار فلسفه سياسی (1679-1588 ) سرمايه داری ضرورت وجود دولت را تئوريزه کرد. «ت ه» طرفدار چارلز اول پادشاه مستبد انگلستان بود. چارلز اول باورداشت فقط به خدا جوابگوست. چارلزدر جنگ داخلی 1649-1641انگلستان شکست خورد و سرش زير تبررفت.
ت ه درسال 1608 از دانشگاه آکسفورد درجه کارشناسی،ليسانس، دريافت کرد. ت ه معلم پسربارن(6) ويليام کاونديش شد و تا آخرعمرارتباط اش با خانوده «ارل داونشاير»،لقب جديد فرازترويليام، را حفظ نمود. ت ه رساله اش را به ويليام کاونديش اهدا کرد…
«ت ه» بعد از مسافرت دراز و سکونت اش در فرانسه به سال 1637 به انگلستان ناآرام برگشت. وقتی، پارلمان کوتاه در کشمکش چارلز اول پادشاه انگلستان با پارلمان در سال 1640وارد پارلمان دراز گرديد، ت ه به فرانسه گريخت.در سال 1647 شکست چارلز اول در جنگ داخلی آشکار گرديد، شاه برای حفظ پسرش چارلز او را به فرانسه فرستاد. در پاريس، ت ه معلم رياضی چارلزجوان شد، تا اينکه چارلز به هلند پناهنده گرديد. درسال 1660 دوباره سلطنت به انگلستان اعاده شد وچارلزاز هلند برگشت و بنام چارلز دوم برتخت پادشاهی انگستان نشست، او به پاس حمايت ت ه از سلطنت استبدادی پدرش يک صد پوند حق بازنشستگی سالانه به ت ه اعطاء کرد.
تامس هابس بااين انگاره آغاز می کند که زندگی بدون دولت به شرائطی شباهت خواهد داشت که آنرا وضعيت طبيعی ناميد. دراين شرائط، هرفردی حق يا مجوزی برای هرچيز دنيا خواهد داشت. هابس بحث می کند چنين شر ائطی به «جنگ همه با هم، هرج و مرج» يا به موقعيت طبيعی بشر منجر خواهد شد. ت ه می گويد اين شرائط درنبود جامعه سياسی، يا جامعه مدنی،Civil Society، پديدار می شود. در نبود دولت، جائی برای صنعت وجود ندارد، چراکه حاصل توليد معلوم نيست چه می شود، و ازاينرو نه فرهنگ و نه دريانوردی و نه از کالاها استفاده خواهد شد… برای جلوگيری از هرج و مرج مردم بايد ضرورت يک «قرارداد اجتماعی» را پذيرا شوند. موافق با نظر ت ه، افراد برای تامين امنيت بخشی ازحقوق اجتماعی شان را در اختيار دولت می گذارند. هر اقدامی دولت اجرا کند مردم نبايد عليه اش مقاومت کنند! چرا که اتوريته حاکميت ازتسليم شدن بخشی ازقدرت مردم برای حفاظت آنها نشات می گيرد. ت ه طرفداريک دولت مقتدر مرکزی بود(7).
ببينيم، دولت مورد پسند ت ه، که در فقدانش جنگ همه باهم و هرج و مرج زندگی همه را سياه می کند، چه ساختار اجتماعی برقرار کرد. درپايان جنگ، ارزش مصرف سربازان تمام شد. پارلمان پيروزمند تصميم گرفت بدون پرداخت حقوق عقب افتاده سربازان را ترخيص کند. سربازان و افسران دون پايه مقاومت کرده و در هماهنگی با جنبش غير نظامی برابری خواهان شورا تشکيل دادند. شورا خواهان حق رای برای تمام مردم شد، واولين قراداد اجتماعی بنام «قرارداد مردم»(8) را منتشر کردند…
ت ه ازانقلاب به فرانسه فرار کرد،اواز رويدادهای برابری خواهانه جنبش برابری طلبان، برآمد شورای سربازان و افسران دون پايه و مجادله شان با ژنرال ها در پاتنی با خبر بود.در حقيقت، سخن ت ه از نبود دولت و هرج و مرج غير مستقيم مخالفت اش با مطالبات جنبش های برابری خواهان و گودال کنان بود(9). زيرا، تحقق هر اندازه ای از مطالبات دو جنبش برای اشرافيت و سرمايه داری تجاری هرج و مرج تلقی می شد. بعداز پايان جنگ داخلی تا سال 1660حکومت جمهوری درانگلستان برقرار شد. جالب است که تاريخ رسمی انگلستان،از اشاره مستقيم به حکومت جمهوری اين دوره کوتاه اکراه دارد و اين دوره کوتاه را دوره بدون دولت يا برهه « Interregnum » ،به معنی زمانی که کشوررهبرنداشته و منتظررهبر جديدند، نامگذاری کرده است. در سال 1660، فرستاده پارلمان انگلستان با چارلزجوان پناهنده درهلند ديدار و با اين شرط که اتوريته پارلمان را به پذيرد سلطنت انگلستان را بوی تفويض کنند، چارلز شرط پارلمان را قبول کرد، و شد پادشاه مشروطه سلطنتی انگلستان با اختيارات گسترده. دراين جامعه مدنی ت ه کل زنان و اکثريت غالب مردان حق رای نداشتند. مجلس لردها موروثی بود، افراد دارا حق رای دادن وحق انتخاب شدن به مجلس عوام را داشتند.انتخابات به پارلمان برحسب جمعيت محل انتخابات برگزار نمی شد. شهرهای بزرگی بودند که حتی حق انتخاب يک نماينده به پارلمان را نداشتند، درعوض حوضه های انتخاباتی با جمعيت کمتر نظير باروی گنديده، Rotten Borough، چند نماينده به پارلمان می فرستاد(10). از اين گذشته، نهادهای اجتماعی نظام سرمايه داری نظير دانشگاه آکسفورد چندين نماينده به پارلمان تعيين می کردند. در يک سواشراف و سرمايه داران بودند و در سوی ديگر اکثريت مردم بدون تامين زندگی.بچه های گرسنه را به اتهام دزديدن قرص نانی دار می زدند…
درفرامرزی، دولت جامعه مدنی انگلستان ت ه سياست توسعه طلبی، تسخير سرزمين ها را پيش می برد و سودهای کلان از تجارت برده کسب می کرد، و مشابه رومی ها برده را نه انسان بلکه شيئی و کالا مشاهده می کردند…
ت ه تئوريزه کرد که در نبود دولت، جنگ همه با هم و هرج و مرج وعدم امنيت جامعه را تهديد خواهد.کنفدراليسم عشاير ايريکوز آمريکا در اوائل قرن نوزدهم هنوز بسياری ازجلوه های دوران مادرسالاری را کنش می کردند. «اصل پايه ای جوامع ايریکوز نفی دولت بود. آزادی فرد در ميان تمام مردمان بومی شمال مکزيکو، يا آمريکای شمالی به مثابه سنتی بی اندازه گرانقدرتراز وظايف افراد به کاميونيتی، کمون، يا ملت احترام داشت.اين نگرش انارشيستی نفی دولت برتمام منش ها و رسوم بر کوچکترين واحد اجتماعی ناظر بود، والدين بوميان آمريکا پيوسته از تنبيه يا انضباط بچه هايشان اکراه داشتند. هر جلوه ای از اراده فردی به عنوان نشانه مناسبی از بلوغ و رشد خصيصه فردی را می پذيرفتند…گهگاهی شورا با شرائط عضويت ضعيف يا شل و تغيير اعضا تشکيل جلسه می داد، که تصميماتش نه با زور، بلکه به پشتوانه نفوذ معنوی عمومی اجرا می شد. يک کشيش موراوينن که در بين بوميان آمريکا زندگی کرده بود، چنين شرح می دهد: اين نظم بدون آشوب و فقدان ناآرامی های مدنی، بعد از اعصار هنوز باقی مانده است، اين شيوه حکومت،اداره جامعه، که شايد دنيا بديلی برای آن ندارد؛ در اينجا قانونی مشابه سرمايه داری وجود ندارد، بلکه سنت های رفتاری از زمان های بس دراز بجا مانده اند… »(11)
يکی از تحقيقات مدرن در باره ماهيت دولت توسط «ديويد هيوم، ِDavid Hume، فيلسوف و فيلسوف سياسی انگلستان انجام شده است. آنچه وی نوشت آنرا «بنياد تئوری دولت» ناميد، نکته ای که وی مطرح می کند اين است که در هردولتی، مهم نيست چگونه دولتی باشد-اينکه دولت فئودالی، دولت نظامی، يا هردولت ديگر، قدرت واقعی در دست مردم قرار دارد. مردم می توانند، مشروط براينکه متحد شوند، قدرت را تسخير کنند. تا زمانی که تحت زور و سرکوب مردم احساس کنند قدرت ندارند، قدرتمندان حکومت خواهند کرد.اما، اگر مردم دريابند قدرت دارند، درآنصورت دولت های سرکوبگر و خودکامه سرنگون خواهند شد. اين يکی از دلائلی است که امروزما صنعت عظيم روابط عمومی،Public Relations، را داريم(12).
آنتونی گرامشی و مقوله دولت
آنتونی گرامشی نيز قدرت دولت را در جامعه می بيند. برابر با تحليل گرامشی در هر مرحله ای يک تعادل قدرت بين جامعه مدنی و قدرت دولت برپا می شود، سلطه بلامناطع قدرت دولت برجامعه به اين معناست که يک موازنه کامل به نفع دولت داير می شود، به هر درجه ای که مردم جامعه اقتدار دولت را چالش نمايند تعادل جديدی به در جهت جامعه حادث می شود، با فرض تداوم چالش مردم سلطه دولت برجامعه محو می گردد.
کمون يا شورای پاريس 1871
بعدازپديدار شدن شورای سربازان و افسران دون پايه در جنگ داخلی دهه 1640 در انگلستان وانتشاربيانيه «قرارداد مردم»، در صورت تحقق حاکميت پارلمان اشراف و سرمايه داران تجاری را زير سئوال می برد، کمون يا شورای پاريس(13) بديل دولت سرمايه داری پديدار شد. حاکميت دولت های سرمايه داری فرانسه و به تبع آن دموکراسی فرانسه با قفس کردن مردم فرانسه در شورا های شهری سازمان يافته از بالا بنياد شده بود. دراين دموکراسی سهم شرکت مردم در سياست به يک روز رفتن پای صندوق انتخابات تقليل يافته بود. کمون پاريس سامانی کاملا متفاوت بنا کرد. بجای کمون ها يا شهرداری های از بالا، ايستاده روی سر و فاقد قدرت، شهرداری های ايستاده روی پا، يا دموکراسی کل مردم جوانه زد-شرکت همه در سياست.
مارکس در تحليل اش «جنگ داخلی درفرانسه»، گذشته از برشمردن اقدامات شورای پاريس، می نويسد اعضای کميته اجرائی از سوی مردم شهرداری های پاريس انتخاب شدند وجوابگو به مردم شهرداری ها.اين نگرش دگرگونی بنيادی در اداره جامعه مورد توجه مارکس واقع نشد. چرا که او باورمند به سازمان يابی طبقه کارگر، در عمل عطف توجه اش به کارگران صنفی ماهر مرد،محدود گرديد، و قرارشد با به قدرت رسيدن طبقه کارگر طی دوره ای دولت افول کند. وگرنه، کسب آگاهی و سازمان يافتن محلات کارگری درهر بعدی کنش و پراتيکی غير ممکن نبود(13). آنچه در پيامد شورای پاريس روی داد، اين شد که گرايشات چپ جنبه هائی از اقدامات شورای پاريس را در برنامه هايشان منظور کنند. بدين ترتيب، تا به امروز سازمانيابی محلات کارگری تقريبن بطورکامل همچنان روی زمين ماندهاست.
فيتيش دولت
طی چهار قرن سرمايه داری از دولت فيتيش ساخته است. جامعه بدون دولت، در شکل دموکراتيک بورژوائی يا ديکتاتوری، دچارهرج و مرج می گردد.اين تبليغات ذهنيتی ژرف از ضرورت وجودی دولت بوجود آورده است. تمام بديل های روابط سرمايه داری جمهوری اسلامی داعش- به جز اداره شورائی جامعه با شرکت تمام مردم در اداره جامعه، يا دموکراتيزه کردن کامل حيات سياسی- تاسيس دولتی ديگر را وعده می دهند.
02/08/2019
توضيحات
1- بعد از هنری لوئيز مورگان، انسان شناسان دوران های پيش از تاريخ را به دوره های سنگی پسين، ميانه و بالا تقسيم کردند.
2-رم مردم شمال آفريقا را که با آنها تماس پيدا کرد آنها را بربرناميد، و شد واژه ای رايج.
3- منشاء خانواده، مالکيت خصوصی ودولت، چاپ پکن، صص 133-132
4- اشاره انگلس به حق پدری، درحقيقت همان انتقال از دوران مادرسالاری به پدرسالاری است. انگلس در مقدمه کتاب با استناد به اسطوره ايلياد واديسه از هومرگذار از حق مادری به حق پدری را توصيف می کند.ولی، انگلس فراترنرفت تا اين انتقال را گذار از دوران مادرسالاری به عصر پدرسالاری تشخيص دهد.
5-Wikipedia
6-واژه بارن ازالقاب اشرافيت زنده مانده از دوران فئوداليسم.
7- هنوز پادشاه يا ملکه می تواند با اطلاع به نخست وزير پارلمان را منحل کند.
8-اولين قرار داد اجتماعی بنام قرارداد مردم از طرف «برابری خواهان لولرها» درجنگ داخلی دهه 1640 انتشار يافت.متن قرارداد مردم:
• آزادی وجدان در خصوص مذهب( ما نبايد طريق پرستش خدا را در اختيار کسی و يا کسانی قرار دهيم).
• آزادی از خدمت وظيفه اجباری( به اين دليل که پول و منابع مالی هميشه در اختيار پارلمان بوده و هرگزنبايد شهروندان را با زور وادر به جنگ نمود.
• عفو عمومی برای تمام کسانی که در جبهه پارلمان ويا چارلز جنگيدند.
• قوانين بايد بدون موقعيت مالی افراد برای همه برابربه مورد اجرا گذاشته شود. نبايد برحسب شغل،دارائی، موقعيت،درجه، زايش در خانواده يا محل تولد بين افراد تبعيض قائل شد.
پارلمان نبايد قانونی تصويب کند که آشکارا مخرب و مضر برای ايمنی و رفاه مردم باشد. به اختصار، «قرارداد مردم، پيش نويس يک قانون اساسی پيشرو در زمانش و برای يک دولت دموکراتيک را عرضه می کرد.(شايد انگلستان تنها کشوری است که هنوز قانون اساسی ندارد. مراد عظيمی)، جفری رابتسون بريستر،Geoffrey Robertson Barrister ،
ن می تواند پارلمان را منحل کند.
8-هنوز پادشاه يا ملکه انگلستان در عمل می تواند پارلمان را منحل کند.
9-گودال کنان، Diggers، يک جنبش جنينی کمونيستی بودند.Jerald Winstanley پ، رهبر گودال کنان می گفت زمين از آن کسی است که آنرا کشت می کند…پل فوت، Paul Foot ، حق رای چگونه پيروزوچطورمحتوايش قلب شد.
10- همانجا
11- تاريخ مردمی آمريکا، نوشته هاود زين،Howard Zinn،.
12- . Requiem For The American Dream نوآم چامسکی.
13- چرا شورای پاريس؟ واحد يا سلول شورا را کمون يا شهرداری تشکيل می دهد. سامانی که در پاريس پديدار شد نه نتيجه يک همايش کلان سراسری مردم پاريس و انتخاب کميته اجرائی بود، بلکه نماينده های انتخابی شهرداری های پاريس اعضای ک ا تشکيل دادند. مارکس در رساله جنگ داخلی درفرانسه می گويد، اعضای کميته اجرائی از سوی مردم شهرداری ها انتخاب و به آنها پاسخگوگرديدند.
14- احزابی که دراشکال سازمان های مردمی اجين نشده باشند، درمعنای کلاسيک سياسی نيستند، در واقع اين ها هستی هائی بوروکراتيک و طرفد ار ضدسياست های مشارکتی و شرکت شهروندان در سياست هستند. به راستی واحد واقعی زندگی سياسی اداره شهرداری هاست، جائی که کوچکتر است همه جمعيت را شامل می شود و يا بنا به وسعت اش به مديريت های فرعی به خصوص محلات تقسيم می شود. ماری بوکچين،Murray Bookchin .