مبنا را اگر دمکراسی قرار دهیم، حرف زیاد است. من نمیتوانم آقایون و خانم های سلطنت طلب را متقاعد کنم که طرفداری از سلطنت به معنی طرفداری از دمکراسی نیست. خب اینها اینگونه در خود غرقند. مساله اما این است که در شرایط فعلی مردم باید جدا از تبلیغات حزبی خود در تظاهرات ضد رژیمی شرکت کنند. آنها اگر میخواهند در تظاهرات حزبی خود شرکت کنند بروند و به تنهائی این کار را بکنند. این کار را در ایران نمیکنند ، چرا که در آنجا درک بهتری از رژیم گذشته دارند. در آنجا شعارها همگی بر مبنای سرنگونی رژیم است. تا زمانی که این سرنگونی میسر نشده تاخت و تاز های انفرادی کاملا بنفع رژیم خواهد بود. اما احزاب و نیروهای موجود در خارج از کشور هنوز متوجه نشده اند که هیچ کدام از آنها به تنهائی قادر نیستند زمینه سرنگونی رژیم را میسر نمایند. نیروهای چپ و دمکرات بخشا این واقعیت را قبول کرده اند . آنها گرچه با آکرا ه اما هدفمند در کنار راست ترین جریانات میایستند و شعار مرگ بر جمهوری اسلامی را با صدای رسا فریاد میزنند. اما ۱۵ دقیقه اول تظاهرات امروز متوجه شدیم یک نفر عکس رضا پهلوی را بالا برده است، این مساله ابتدا منجر به تشنج شد و برخی نیز شعار مرگ بر شاه دادند ولی در هر صورت این شخص عکس را بالا نگاه داشت و اصرار فایده ای نداشت. لذا جمع با نزاکت مشغول شعار دادن علیه رژیم اسلامی شدند. اما من که ناظر این جریان بودم متوجه شدم یکی از سلطنت طلب ها چپ ها را به غیر دمکرات بودن متهم میکند. وقتی من ماجرا را توضیح دادم او لمپن وار به من گفت شما باید روی پای مردم دلا شوید و از آنها معذرت بخواهید . چرا که شما آخوندها را آورده اید. و من جریان شعبان بی مخ و غیره را توضیح دادم ولی او به فحاشی لمپنی خود ادامه میداد و به من گفت دختر هایت را ملا ها صیغه کرده اند! تا این حد ابتذال اخلاقی و فرهنگی! با وجود این من کوتاه امدم. وقتی که آرامش برقرار بود یکباره متوجه شدیم تعداد زیادی عکس رضا پهلوی را بین جوانان کم تجربه توزیع کرده اند.
آنها با این کارشان نشان دادند هنوز یاد نگرفته اند به ایده های دیگر احترام بگذارند . چرا که خود را رهبر و رئیس میدانند و اگر موقعیت یابند در وهله اول نه دشمنان مردم را بلکه دوستان مردم را از دم تیغ خواهند گذراند. از این گذشته در اواسط تظاهرات یکباره متوجه شدیم پرچم اسرائیل در میان جمع سلطنت طلبان بالا رفت. هر کشوری میتواند بعنوان حمایت خود را از بلند گو معرفی نماید و از مردم ایران حمایت کند. اما یکباره پرچم بالا کردن در مقابل خبر نگاران و عکاسان نشاندهنده یک حیله دیگر که یا از طریق سلطنت طلبان ویا از جانب رژیم اسلامی از قبل سازماندهی شده بود تا بدینوسیله پای چپ ها را هم به بازی های کثیف خود وارد نمایند.
در این بحث من وارد مقوله دمکراسی نشده ام. که اگر وارد آن شوم باید روشن کنم دمکراسی با کدام مرز ها میتوان توضیح داد؟
البته این بحث جدید نیست و همه میدانند و بالاخره در همین جوامعی که فعلا مدعی دمکرات بودن هستند ، مرزهای دمکراسی بروشنی ترسیم شده اند.
روشن است وقتی جریان و یا کمیته ای اعلان تظاهرات میکند، برای ورود به آن مرز تعیین نمیکند ولی برای خود مرز تعیین مینماید . مرز خودش محور سخندانی ها و توزیع پلاکارد هاست. در سخنرانی های حزبی جماعتی برای ارزیابی و نتیجه گیری از سخنرانی حضور می یابند و مخالفین نیز با پلاکاردهائی که مخالفت آنان را اعلان می دارند حضور می یابند.. اما گاهی مشاهده شده تدارک زیرکانه ای برای بر هم زدن و بی اثر کرون چنین اجتماعاتی از سوی برخی گروه های رقیب سازماندهی میشود. این دیگر دمکراسی نیست . گرچه مغایر با قوانین جاری نیست اما یک توطئه تلقی میشود.
در تظاهرات امروز۲۰.۱۱.۱۹۱۹ در فرانکفورت نیز چنین بود. آوردن پرچم و عکس و تراکت نمیتوانست با دمکراسی مغایرت داشته باشد، اما تجمعی که در آن کودتا وار بیش از صد عکس رضا پهلوی را در زمانی که تعداد شرکت کنندگان به بیش از هزار نفر زسیده، توزیع مینمایند و پرچم اسرائیل نیز بر همین راستا وارد میدان و بالا نگاه داشته میشود، معنائی جز به شکست رساندن تمامی تلاش برگزار کنندگان نداشته است.
به این حرکت دیگر نمیتوان ایراد دمکراسی گرفت و دیگر نمی توان از مقولاتی چون زیر پای گذاشتن محور های دمکراسی نام بری
این حرکت دقیقا کودتا علیه نیروهای دمکرات و چپ بود. در خدمت ارتجاع جهانی و رژیم اسلامی.
آنها میتوانند برای خودشان تظاهراتی سازمان دهند و در دست هریک عکس رضا پهلوی و در دست دیگر پرچم اسرائیل را بدهند. در آنصورت دست به شیادی سیاسی و سوء استفاده ا ز دمکراسی نزده اند.
ر. باقری