میشل لووی میگوید: “ما به یک اتوپیای رادیکال و انقلابی نیاز داریم. بیگمان این دیدگاهی بدعت گذارانه است اما به راستی بدون بدعت گذاری نظریه رادیکال چگونه میتواند تکامل یابد؟ فقط یک اتوپیا می تواند به مشخص ترین صورت ممکن سیمای آزاد شده را نشان دهد، جامعه ای که در آن بهره کشی از کارگران، ستم بر زنان، بیگانه گشتگی، شیئ شد گی، دولت و سرمایه جملگی از میان رفته اند. بدون آن که لحظه ای جنبه های واقعی استراتژی و تاکتیک های انقلابیون مسائل مادی مربوط به گذار به سوسیالیسم را از نظر دور بداریم باید در عین حال زمینه را برای خیال پردازی ها و تصورات خلاق، امید فعال و آرمان خواهی فراهم آوریم.”
انقلاب باید تحقّق روند “خود رهائی” باشد. رهائی حقیقی جز خود رهائی نیست. و چنانکه در بیانیه اعلام موجودیت بین الملل اول آمده است: ” رهائی کارگران کار خود آنان است” روندی واحد و ناظر بر دو گرایش هم زمان، یکی دگرگونی های ژرف ریشه ای در ساختارهای اقتصادی و سیاسی و اجتماعی ، و دیگری آگاه شدن مردم کارگر و زحمتکش به منافع راستین خود و دلبستگی آنان به امیدها، آرزوها، و ارزشها و افکار نو، رادیکال و رهائی بخش، چنین نگرشی انقلاب را نه فقط در حکم ” تسخیر قدرت” بلکه افزون بر آن هم چون دورانی تاریخی و کامل از دگرگونی های پیوسته و مداوم اجتماعی بشمار آورد. سازمان دهی دمکراتیک و غیر متمرکز حیات اقتصادی، اجتماعی و سیاسی که در آن خود حکومتی، کنترل مستقیم کارگران و کل جمعیت رفته رفته جایگزین ساختارهای بوروکراتیک و سرکوب گر، یعنی دولت، میشود. حتی دولت مردمی و انقلابی باید سرانجام ” پژمرده شود” و جامعه مدنی کار کردهای ضروری آن را گام به گام برعهده گیرد. باید یک برنامه ریزی جهانی و متکی بر واحد های منطقه ای و محلی جایگزین نظام کنونی متشکل از دولت- ملت های رقیب، مرزهای ملی ، ارتش و عوارض گمرکی و غیره شود.
مارکس در ترسیم افق های اتوپیائی جامعه آینده بسیار محتاط بود وی بر این بود که پرداختن به مسائل مشخص مربوط به تحقق سوسیالیسم را باید به نسلهای بعدی وا گذارد. لیکن نسل کنونی نمی تواند چنین کند.
بحران جهانی زیست محیطی با تغییرات اقلیمی به چرخش تعیین کننده ای رسیده است. ” اگر گرم شدن عمومی کره زمین کنترل نشود ، اثرات ویران گری بر روی بشریت ، گیاهان و حیات وحش خواهد داشت. هنگامی که افزایش حرارت از درجه ای معینی مثلا شش درجه گذشت، آیا هنوز زمین برای نوع بشر قابل سکونت خواهد بود؟ متاسفانه تا کنون سیاره ای که کیهان شناسان ما از آن نشانی داشته باشند و بتوان آن را با سیاره کنونی مان تعویض کرد سراغ نداریم. مسئول این اوضاع که در تاریخ بشریت بی سابق است، کیست؟ دانشمندان انسان را مسئول آن میدانند. این پاسخ درست ولی نا کافی است: انسان از هزاران سال پیش بر روی زمین ساکن است، ولی فقط چند دهه است که تمرکز گاز کربنیک به یک خطر واقعی تبدیل شده است. پاسخ سوسیالیست ها چنین است: تقصیر به گردن نظام سرمایه داری است و به منطق پوچ و غیر عقلانی گسترش و انباشت نا محدود و به تولید گرائی آزمندانه و مهار ناپذیرش در کسب سود، برمیگردد. موضوع این نیست که سرمایه داری بد از بین برنده محیط زیست بر سر راه سرمایه ی خوب سبز مانع ایجاد می کند. این خود سیستم سرمایه است که با رقابت بیرحمانه- تقاضای باز دهی سرمایه گذاری و جستجوی سود سریع درکار نابودی تعادل اکولوژیکی زندگی است. سوسیالیست زیست محیطی به مثابه ی پاسخی ریشه ای در مقابل پویایی ویرانگر سرمایه است. از اینرو ارائه مدلی از جامعه مبتنی بر همبستگی آزادانه تولید کنند گان ضرورتی فوری و گریز ناپذیر است.
رهائی کار نه فقط از طریق مصادره دارایی های خصوصی و کنترل خود تولید کنند گان بر فرایند تولید بلکه علاوه بر آن با دگرگونی همه جانبه ماهیت کار ممکن میشود. این به معنای از بین بردن تقسیم کار بر حسب جنس و جدائی سنتی کار دستی و فکری و هم چنین احیای جنبه های خلاق کار است. در گروندریسه از سرمایه داری صنعتی به سبب به انحطاط کشاندن و ضایع کردن کار انتقاد شده است: ” کار همه ویژه گی های خلاق خود را از دست داده است…بیش از بیش به عملی صرفا مجرد و کاملا مکانیکی بدل شده است.” بنا براین تجدید سازمان سوسیالیستی فرایند کار مستلزم اعاده “ویژه گی های خلاق” کار انسان است. توزیع آزادانه شمار فزاینده ای از کالاها و خدمات مطابق با اساسی ترین نیازهای مادی و فرهنگی به موازات کاهش نقش بازار، تولید کالایی و پول، مناسبات جنسیتی واقعاً برابر و به دور از سلسله مراتب و ستم گری، همگانی شدن ارزش های انسانی در جامعه که تا کنون به زنان محدود بوده ( و بر آن تحمیل شده) است، مانند آشتی جوئی، غم خواری دیگران، از خود گذشتگی، و غیره.
سوسیالیسم را به عنوان حاصل نهائی برای آینده باید ساخت. این بدان معناست که باید به هیچ مانع و محدودیتی بحث های گسترده ای را در باره امکان ایجاد سوسیالیسم را دامن بزنیم. بحث هائی در باره امکان ایجاد جامعه ای مبتنی بر خود مدیریت، برنامه ریزی واقعاً دمکراتیک، غلبه ارزش مصرف بر ارزش مبادله، مناسباتی به دور از بیگانگی میان زن و مرد، توازن میان انسان و طبیعت و احیای تعادل زیست محیطی در کره زمین. در واقع هدف توسل به گمانه زنی های مجرد ، بی پایه نیست بلکه مقصود به تصور در آوردن جامعه ای انسانی است که با اجتماع کنونی فرق کیفی دارد.
کارل مانهام جامعه شناس فرمول بندی کلاسیک و مناسب تری تعریف اتوپیا را کرده است: “آرمان یا نقشی از آرزو که به سوی گسستن از نظم مستقر جهت یابد و کارکردی براندازانه داشته باشد” 2. چگونه بدانیم کدام آرمان در آینده ” قابل تحقق ” خواهد بود؟ آیا در قرن 17 الغای بردگی ” واقع گرایانه” تلقی میشد؟
به برکت مارکس ، از اتوپیا های صرفا تخیلی و هنوز مجرد به یک اتوپیای مشخص که در تضادهای واقعیت ریشه دارد گذر میکنیم ” یعنی دنیای دیگری ممکن است” دنیائی که جائی موجود نیست یا هنوز موجود نیست یعنی ” سوسیالیسم زیست محیطی”.
این حکم که سوسیالیسم نمی تواند دستگاه دولتی بورژوازی را تصرف کرده و برای اهداف خود به کار گیرد بلکه باید ساختارهای کهنه را در هم بشکند و ساختارهای جدیدی بسازد، هر چند به صورتی متفاوت، در مورد دستگاه تولیدی و تکنولوژیک سرمایه داری نیز مصداق دارد. شکل کنونی را می توان و باید از بیخ و بن دگرگون کرد و روش هائی را جایگزین آن ساخت که انسانی و کمتر زیان بار باشند.
سوسیالیست ها باید از ملاحظاتی که مارکس در باره کمون پاریس مطرح کرده الهام بگیرند که کارگران نمی توانند دستگاه دولتی سرمایه داری را تصاحب کرده، آن را به سود خود به کار اندازند. آنها باید “آن را در هم بشکنند” و آن را با شکلی کاملا متفاوت از قدرت سیاسی که دمکراتیک و غیر دولتی باشد جایگزین نمایند. همین امر بطور کلی و صرف نظر از موارد خاص شامل دستگاه مولده ای می شود که ” خنثی” ( بیطرف) نیست ولی در ساختار خود نشان از توسعه خویش در خدمت انباشت سرمایه و گسترش نا محدود بازار دارد. این امر با نیازهای حفظ محیط زیست و سلامت مردم در تناقض قرار می دهد. بنابراین باید در فرآیندی از تحول رادیکال؛ دستگاه تولیدی را انقلابی کرد.3
مسلم است که بسیاری از دستاوردهای علمی و تکنولوژیک مدرن گرانبها هستند، اما کل نظام تولیدی باید متحول یابد و این امر تنها با روش های اکو سوسیالیستی امکان پذیر است یعنی برنامه ریزی دمکراتیک اقتصاد که حفظ توازن زیست محیطی را مد نظر قرار میدهد. سوسیالیسم زیست محیطی تلاشی است برای تامین یک بدیل متمدنانه رادیکال در برابر چیزی که مارکس آن را : پیشرفت ویرانگر سرمایه داری نامیده است.
به باور جیمز اوکانر بنیانگذار “سرمایه داری ، طبیعت ، سوسیالیسم: مجله اکولوژی سوسیالیستی “
هدف از سوسیالیسم زیست محیطی جامعه نوینی است مبتنی بر عقلانیت زیست محیطی، کنترل دموکراتیک، برابری اجتماعی و تقدم ارزش مصرف بر ارزش مبادله که این اهداف مستلزم امور سه گانه زیر است:
الف- مالکیت جمعی ابزار تولید ( کلکتیو، عمومی، تعاونی و مالکیت گروهی است)
ب- برنامه ریزی دمکراتیک که به جامعه امکان میدهد اهداف سرمایه گذاری و تولید را معین کند.
پ- ساختار نو آورانه نوین نیروهای مولده. به عبارت دیگر یک تحول اجتماعی و اقتصادی نوین. 4
برنامه ریزی سوسیالیستی باید بر زمینه بحثی دمکراتیک و پلورالیستی و در کلیه سطوحی که تصمیم قرار است در آنجاها اتخاذ گردد استوار شود. نمایندگان هیات های برنامه ریزی همان طور که در شکل احزاب، پلاتفرم ها یا هر جنبش سیاسی دیگر سازماندهی صورت میگیرد انتخاب می شوند و پیشنهادهای مختلف در اختیار همه کسانی که در آن ذینفع اند قرار میگیرد. بدین معنا که دمکراسی مبنی بر نمایندگی باید توسط دموکراسی مستقیم تکمیل- و تصحیح- گردد که در آن مردم مستقیما از بین جهت گیریهای عمده یکی را در سطح محلی، ملی و سپس بین المللی انتخاب میکنند. آیا وسایل نقلیه، عمومی باید رایگان باشد؟ آیا صاحبان اتوموبیل های خصوصی باید مالیات ویژه بپردازند تا هزینه حمل و نقل عمومی تامین شود؟ آیا باید انرژی خورشیدی مشمول یارانه باشد تا بتواند با انرژی نفت و ذغال سنگ رقابت کند؟ آیا باید ساعات کاری به 30 یا 25 ساعت یا کمتر کاهش یابد حتی اگر این به معنی کاهش تولید باشد؟ ماهیت دموکراتیک برنامه ریزی با موجودیت کارشناسان ناسازگار نیست زیرا نقش آنها نه تصمیم گیری، بلکه ارائه نظرشان است که اگر با فرایند دموکراتیک تصمیم گیری در تناقض نباشد غالبا با آن متفاوت است. همانطور که ارنست مندل خاطر نشان کرده است:حکومت ها، احزاب، هیات های برنامه ریزی، دانشمندان، تکنوکرات ها، یا هر کسی که می تواند پیشنهاد هائی بدهد، پیشنهاد هائی میدهند و میکوشند مردم را تحت تاثیر قرار دهند… اما در یک نظام چند حزبی چنین پیشنهادهائی می توانند انتخاب کنند و نیز اینکه حق و قدرت تصمیم گیری در دست های اکثریت تولید کنندگان، مصرف کنندگان، شهروندان باشد نه هیچ کس دیگر. آیا در این امر چیزی ارباب منشانه یا مستبدانه هست؟ 5
چه ضمانتی وجود دارد که مردم گزینش های درست زیست محیطی را برخواهند گزید حتی اگر به قیمت ترک برخی از عادت های مصرفی شان باشد؟ چنین ” ضمانتی” اصلا وجود ندارد،جز این انتظار معقول که وقتی قدرت بت وارگی ( فتیشیسم) کالایی در هم شکست، عقلانیت تصمیمات دموکراتیک چیره آید. البته احتمال اشتباه در گزینش های مردمی وجود دارد، اما چه کسی باور میکند که کارشناسان خود اشتباه نمی کنند؟ کسی که نمیتواند تصور کند که چنین جامعه نوینی بر پا شود، بدون آنکه اکثریت اهالی با مبارزات، خود آموزی ها و تجارب اجتماعی خود به سطوح بالائی از آگاهی سوسیالیستی و زیست محیطی دست یافته باشند و این امر تصور این نکته را معقول میکند که اشتباهات جدی- از جمله تصمیماتی که با نیازهای زیست محیطی خوانایی ندارد تصحیح شوند. در هر حال آیا بدیل هائی- چون بازار کور، یا دیکتاتوری زیست محیطی “کارشناسان”- از فرایند دموکراتیک، هر قدر هم که محدود باشد، خطرناک تر نیست؟
درست است که برنامه ریزی مستلزم وجود ارگانهای اجرائی/تکنیکی ست که به اجرا گذاردن تصمیمات بعهده آنهاست، اما آنها اگر از پائین، تحت نظارت دموکراتیک دائمی باشند و شامل کارگرانی خود- مدیر در یک فرآیند اداری دموکراتیک باشند، لزوما برخورد اقتدار گرایانه نخواهند داشت. مسلما نمی توان انتظار داشت که اغلب مردم همه اوقات فراغت خود را در خود- مدیریتی یا دیدارهای مشارکتی بگذرانند، ” خود مدیریتی مستلزم حذف هیات های نمایندگی نیست، بلکه تصمیم گیری توسط شهروندان را با کنترل شدیدتر هیات های نمایندگی توسط انتخاب کنندگان تلفیق میکند . ” 6
البته تغییر رادیکال در آن واحد باید شامل تولید و مصرف گردد. مشکل نوع غالب مصرف بر اساس نیازهای غیر ضروری است که نتیجه افاده فروختن، اتلاف و کالا پرستی است. آنچه مورد نیاز است تولید برای نیازهای اصلی که شامل غذا، آب، مسکن و پوشاک است. این نیازهای واقعی چگونه می توانند متمایز گردند. شرکت های سرمایه داری به وسیله اصول بازاریابی، حقه های تبلیغاتی و کهنگی طرح ریزی شده ی کالاها، تقاضای لازم برای تولیدشان را بوجود می آورند. تبلیغات با اختراع نیازهای غلط و با تحریک شکل گیری عادات اجباری مصرفی که کاملا شرایط لازم برای حفظ تعادل اکولوژیکی سیاره را نادیده میگیرد نقشی اساسی در تولید تقاضای مصرف ایفا می نماید.
تبلیغات بدون وقفه که به مردم میگوید فقط با خرید و نمایش محصولات استثنائی، مارک دار، آرم دار، فرهنگ دیکتاتوری مد که کهنه شدن سریع کالاها را ایجاب میکند می توانند هویت شان را ثابت کنند و این فرهنگ خیالی را واقعی جلوه میدهد.
این رفتار خاص سرمایه داری مدرن و جزئی جدائی ناپذیر از ایدئولوژی بت پرستانه و آئین پرستانه کالا است. رفتار مصرفی جوامع پیشرفت صنعتی نه نماینده طبیعت بشری و نه نماینده تمایل مادر زادی افراد به مصرف بیش تر و بیش تر است.
تبلیغات مغز را مانند صندوق پستی انباشته میکند. سلطه اش را بر مطبوعات، سینما، تلویزیون و رادیو تحمیل میکند. هیچ چیزی را یارای فرار از نفوذ مخرب و نابود گرش نیست، بر ورزش ، مذهب، فرهنگ، روزنامه نگاری، ادبیات و سیاست حکم می راند، بدون توقف بدون آتش بس، سخت گیرانه و بدون تعطیلی ما را دنبال کرده و مورد هجوم قرار میدهد. در شهر و روستا، در خانه و خیابان از صبح تا غروب در تمام طول هفته و تمامی طول سال از گهواره تا گور .
چند میلیون هکتار از جنگل های زمین هر ساله نابود می گردد تا چاپ مدام افزاینده ی بروشورهای تبلیغاتی که صندوق های پستی ما را انباشته میکنند ممکن گردد یا تابلوهای تبلیغاتی و پوسترهائی که دیوار شهر و روستاهای ما را پوشانده اند تهیه گردد. چند صد میلیون کیلووات ساعت برق هر ساله مصرف میگردد تا تابلوهای نئون زینتی را در شهر ها از شانگهای گرفته تا نیویورک و پاریس تغذیه نماید؟ چندین تن اشغال از این عملیات برجای می ماند و.. صدمات، گر چه محاسبه کمی شان سخت است، عظیم اند. این اتلاف عظیم در خدمت چه هدفی است؟ که مردم راضی کنند که یک جور پودر رختشوئی از دیگری بهتر است؟ این با عقل سلیم جور در می اید؟ البته که نه ولی برای آگهی دهندگان سود آور است. 7
کوتاه سخن این که مسئله بر سر تغییر الگوی تمدن است که نه تنها شامل دستگاه تولید و عادت های مصرف است، بلکه مسکن، فرهنگ، ارزشها، روش زندگی و گذر به جامعه ای نوین را نیز در بر می گیرد، جامعه ای که در آن دیگر مشتی استثمارگر و نیروی کور بازار و یا الیگارشی بوروکرات ها و متخصصین در مورد تقدم این یا آن انتخاب کلان از تولید و مصرف تصمیم نمی گیرند، بلکه مردم – یعنی کارگران و مصرف کنندگان با توجه به دو مؤلفه اساسی یعنی حفظ تعادل زیست محیطی و ارضای احتیاجات پایه ای – و به دنبال گفتگوی آزاد بین مخالفین و موافقان- برنامه ریزی دمکراتیک تولید را بر عهده می گیرند. پاسخ خواهد داد که آری این اتوپیای دلچسبی است، ولی تا رسیدن به آن، آیا باید دست روی دست گذاشت؟ مطمئنا نه! باید برای هر اقدام کوچکی در تنظیم تولید گازهای گلخانه ای و هر قدمی در راه دفاع از محیط زیست مبارزه کرد. مبارزه برای یک فرهنگ متفاوت، تلاش برای محدود کردن تهاجم تبلیغات، یک وظیفه زیست محیطی است. پشتیبانی از هر مبارزه برای اصلاحات اجتماعی- زیست محیطی، نه تنها به این خاطر که حرکت به سمت سقوط را کم میکند، بلکه از این نظر که مبارزه به مردم به ویژه کارگران و جماعت های محلی – و بیشتر از آن به دهقانان و بومیان، اجازه میدهد که به سازمانیابی خودشان بپردازند و در آن به آگاهی در مورد راه های مبارزه دست یابند و از طریق تجربه جمعی، ورشکستگی سیستم سرمایه داری را درک کرده و لزوم این تغییر تمدن را در یابند.8 نتیجه اخلاقی این است که دنیای دیگری ورای تخیلات سرمایه داری ، کالا پرستی و تبلیغات ممکن است. برای آن باید مبارزه کرد به سازمانیابی مستقل و مردمی اقدام نمود.
منابع:
1- سوسیالیسم زیست محیطی ( معرفی آرای میشل لووی). نشر بیدار
2- کارل مانهایم ، ایدئولوژی و اتوپی، 1929 فرانکفورت.
3- اکو سوسیالیسم و برنامه ریزی دموکراتیک: ترجمه تراب حق شناس
4- جیمز اوکانر، علل/قضایای طبیعی، رساله هائی در باره مارکسیسم زیست محیطی.
5- ارنست مندل: قدرت و پول ، 199 ص 209
6- ارنست مندل ” دفاع از برنامه ریزی سوسیالیستی” نیولفت رویو شماره 1 1976 ص 204
7- تبلیغات تهدیدی جدی برای سلامت محیط زیست : میشل لووی : مانتلی رویو.
8- اتوپی سوسیالیسم زیست محیطی: ترجمه بهزاد ملکی
نسرین ابراهیمی