توضیح: Marylène Patou-Mathis، متولد 1955، یک مورخ ماقبل تاریخ است که بیش از هر چیز با کار خود در باستان شناسی نئاندرتال ها نامی برای خود دست و پا کرده است. او Directrice de Recherche در CNRS است و به همین دلیل همچنین ریاست بخش پیش از تاریخ و پیشتاریخ موزه ملی تاریخ طبیعی را بر عهده دارد.
کتاب «چگونه زنان تاریخ را شکل دادند» نام دارد او توضیح داده است که چرا ما در مورد آن نمی دانیم. با نگاهی فمینیستی به ماقبل تاریخ پرداخته است.
او توضیح می دهد که زنان برای دوره های طولانی تاریخ، نامرئی هستند – به ویژه در دوران ماقبل تاریخ و تاریخ اولیه. در آن زمان ها مردانی هستند که شکار کردند، ابزار و سلاح اختراع کردند، نقاشی های غار را به جا گذاشتند و مخترعان دستاوردهای تمدنی محسوب می شوند. زنان، طبق تصویر رایج، در خانه بودند و بنابراین: در پس زمینه. Marylène Patou-Mathis این تصویر را درست کرد و نشان داد: هیچ واقعیتی برای حمایت از این فرضیات وجود ندارد. یافتههای باستانشناسی جدید نشان دادهاند که زنان ماقبل تاریخ به هیچ وجه آن جنس تحت سلطهای نبودند که دانشمندان مرد مدرن از آنها ساختهاند. تحلیلی دیرهنگام از نامرئی بودن زنانه که جایگاه شایسته زنان را در تاریخ جستجو می کند.
کلادیا مدر این کتاب را با حوصله تفسیر و خلاصه ای از آن را نگاشته است که در زیز می خوانید:
در ایده هایی که از عصر حجر داریم، نقش ها به وضوح مشخص شده اند: مرد به عنوان شکارچی و مخترع، البته مرد بر شومینه برای کباب کردن نظارت می کند
زن به عنوان مادر خانواده را جمع آوری می کند. اما شاید همه چیز کاملاً متفاوت بود – این ایده ای می باشد که مورخ ماقبل تاریخ مریلن پاتو-ماتیس پیشنهاد می کند.
“زندگی غارنشینی در عصر حجر قدیمی”
این داستان به قدری دلپذیز نوشته شده بود که در سال 2018 در تمام پورتال های خبری وارد شد: فیس بوک مجسمه ماقبل تاریخ را سانسور کرد! سینههای دلپذیر ونوس فون ویلندورف در فضای مجازی اجتماعی بهعنوان پورنوگرافی ظاهر شدند – کاربری که این تصاویر را منتشر کرده بود مسدود شد. اخبار مربوط به کائوسا ناهید نیز مهمترین اطلاعات را در مورد ونوس ارائه می کرد. گفته میشود که این یکی از معروفترین تصاویر زنان در دوران ماقبل تاریخ بوده و توسط هنرمندی ناشناس در حدود 30000 سال پیش خلق شده است.
این همان نکته ای است که Marylène Patou-Mathis در کتاب خود به نام “چگونه زنان ماقبل تاریخ را شکل دادند؟”
“از غار برو بیرون!” زیر سوال می برد. نه اینکه مورخ فرانسوی ماقبل تاریخ اطلاعات بیشتری در مورد خالق شکل زهره پیدا کرده باشد. این محقق پر کار پیشنهاد می کند که هنرمند ناشناس در 30000 سال پیش می توانست هنرمندی ناشناخته نیز باشد.
همیشه فرض این بوده است که گفته می شود نویسندگان زن و آثار هنری هنرمندان زن در ماقبل تاریخ گزینه ای نبوده اند! مجسمه های زیادی از زهره مانند مجسمه ویلندورف وجود دارند، حدود 250 مجسمه تا به امروز باقی مانده است. وقتی اولین مورد در سال 1864 پیدا شد، سریعا مشخص کردند که مردی آن را ساخته است. و به همان اندازه بدون شک در آن زمان فرض می شد که مردان ماقبل تاریخ ابزارهایی را اختراع کرده و حیوانات را شکار می کردند در حالی که زنان در نزدیکی غار در محلی از فرزندان مراقبت می کردند.
تصاویر سازی های کلیشه ای امروز چندان آزاردهنده به نظر نمی رسند. بطور مثال برای تائید شکار حیوانات توسط مرد ها چنین القاء می کنند که آیا لذت مردانه از باربیکیو کردن در تابستان ها خود گواه بر سازه های قدیمی خوب عصر سنگی نیست که اربابان آفرینش در آن گوشت و آتش تهیه می کردند؟ فیلمها و رمانهایی که در دوران ماقبل تاریخ اتفاق میافتند نیز چنین الگوهایی را ارائه میدهند، اما مدتی است که با مقاومت در علم مواجه شدهاند. حداکثر در قرن بیستم، باستان شناسی جنسیتی با تزهای متضاد ظهور کرد.
«جنون جنسیتی» ایدئولوژیک اکنون در تمام علوم نفوذ کرده است، این افراد با شنیدن نام زن، به «جنون جنسیتی» فکر میکنند، از این رو خواندن کتاب پاتو-ماتیس به ویژه توصیه میشود. ایدئولوگ ها می گویندا زن فرانسوی به سادگی میزها را می چرخاند. تحقیق در مورد پیدایش اولیه این واقعه در واقع توسط یک ایدئولوگ شکل گرفته است. با این حال، از کسی که به ندرت به آن اشاره می شود یعنی زن، از دیدگاه تئوریسین ها و تاریخ نویسان مرد، به طور کلی به عنوان هنجار پذیرفته شده است.
پاتو-ماتیس میگوید، پیشتاریخ بهعنوان رشته ای علمی از اواسط قرن نوزدهم پدیدار شد و به گفته او، در پسزمینه این زمان است که باید تزهای ابداعی را درک کرد. قسمت اول کتاب او با «نامرئی بودن زن. چگونه شروع شد » آغاز می شود، نویسنده یادداشت های خود را به پارینه سنگی اختصاص نمی دهد، بلکه به مفاهیم جنسیتی دوران بورژوازی اختصاص می دهد.
مدتها قبل از آن، دینشناسان، حقوقدانان یا نظریهپردازان دولتی، زنان را تابع مردان میکردند، اما از قرن 18 به بعد، توجیهی که برای ادعای حقارت زنان ارائه شد تغییر کرد. پزشکی و فیزیولوژی در حال حاضر به طور فزاینده ای به تحقیر زنان کمک می کند. می گویند آنها با توجه به ساختار فیزیکی و مغز کوچکشان، به طور “طبیعی” مقدر هستند که منفعلانه زندگی کنند و از فرزندان در خانه مراقبت کنند. از سوی دیگر، مردان باید همه چیز را از مجاری عصبی گرفته تا ساختار استخوانی را برای زندگی فعال به عنوان خالق و نان آور خانه تعیین کنند.
پاتو-ماتیس معتقد است که مردانی که در قرن نوزدهم به پیش از تاریخ علاقه داشتند همین ایده های مردسالارانه به موضوع تحقیق خود منتقل کنند. برخی از این اولین باستان شناسان همچنین می خواستند نشان دهند که جنسیت ها به طور طبیعی چگونه هستند – با این حال، آنها جوهر گذشته را در شرایط بیولوژیکی زمان خود جستجو نکردند، بلکه دیده های زمانی خود را در آغاز بشریت جستجو کردند.
برخی از معاصران به خوبی میدانستند که هرگونه رجوع تاریخی به یک آغاز تقریبا محال است ، لذا نویسنده تاکید میکند «تصاویر ما از آغازها عمدتاً فقط ساختنی هستند، در واقع بازتابهایی صرف از خودمان». چنین فرافکنیها هر چه فضای خالی گذشته، هرچه را در آن پرتاب کنیم، راحتتر و خالیتر عمل میکنند و در نتیجه ماقبل تاریخ، که هیچ مدرک مکتوبی برای آن نداریم، پسزمینهای عالی برای «بازتابهای» تفکر معاصر فراهم کرده است.
هیچ چیز مشخص نیست
کتاب مارلین پاتو-ماتیس ظریف نگاشته نشده است و در چینش مطالب گیج است. اما با قدرت زیاد او همه اینها فراموش می شود، نویسنده با دقت به شواهد معدودی که از پارینه سنگی داریم پایبند است. بنابراین وقتی در قسمت دوم کتاب از «زن ماقبل تاریخ در پرتو یافتههای جدید در باستانشناسی جنسیتی» بحث میکند، این کار را منحصراً بر اساس منابع باستانشناسی، یعنی نقاشیها، مجسمهها، وسایل قبر و اسکلت انجام میدهد.
تفسیر روشنی از این بقایا به ندرت امکان پذیر است. به عنوان مثال، بسیاری از چهره های زن که ما اکنون زهره می نامیم، چه معنایی داشتند؟ آیا آنها باید به عنوان نمادهای یک فرقه باروری تعبیر شوند؟ آیا آنها باید مردها را راضی کنند؟ آیا زنان باردار آنها را به عنوان حرز می پوشیدند؟ و آیا در آن صورت نمیتوان تصور کرد که خود زن ها آنها را ساخته باشند؟
به گفته پاتو-ماتیس، پاسخ از همه جهات باز است. هیچ مدرکی وجود ندارد که نشان دهد زنان هنرمند روی مجسمه ها کار می کردند. اما فقدان شواهدی نیز وجود دارد که حاکی از نویسندگی مرد برای این شخصیت ها یا هر نقاشی دیواری ماقبل تاریخ باشد. تنها چیزی که این فرض را نشان می دهد، شبکه ایدئولوژیکی است که در یک مدل جنسیتی دوگانه، بخش فعال را به مرد اختصاص می دهد.
انسان های اولیه گاهی در غارها نقاشی شده رد دست از خود بر جای می گذاشتند – در مطالعات مشخص شده است که بسیاری از این «امضاهای» 25000 ساله، زنانه هستند. انتساب به جنسیت بر اساس نسبت طول بین انگشت حلقه و اشاره است، به طوری که، همانطور که پاتو-ماتیس تأکید می کند، به دلیل تعداد کم دست های مورد بررسی، قبل از نتیجه گیری بیش از حد تحقیق باید احتیاط کرد. اما در اصل، بر اساس منابع، ممکن است «برخی از بزرگترین نقاشیها و مجسمههای هنر پارینه سنگی توسط زنان خلق شده باشد.»
نه مادرسالاری و نه مردسالاری
هنر پارینه سنگی تنها چند “صحنه روایی” را با مردم نشان می دهد که اغلب به فعالیت های شکار اشاره دارد. برخی از افراد درگیر را می توان به وضوح به عنوان مرد شناسایی کرد، برخی دیگر را نمی توان به هیچ جنسیتی اختصاص داد. با این حال، در شناخت مجسمه ها، شکی نیست: اکثریت قریب به اتفاق آنها زن هستند. به همین دلیل است که گاهی اوقات ادعا می شود که اجداد ما خدایی زن را می پرستیدند، یا به صورت مادرسالاری زندگی می کردند. هیچ مدرکی برای هیچکدام وجود ندارد، اما عکس آن نیز صادق است: ساختار ایلخانی در پارینه سنگی نیز قابل اثبات نیست.
و علاوه بر این: این ایده که زنان «همیشه» تابع مردان بودهاند، آشکارا با یافتههای خاصی در تناقض است. هر دو اسکلت نر و ماده در مقبره ها – که بسیار کم حفظ شده اند – کشف شده اند. جواهرات و کابارههایی که به مردگان اضافه میشدند و احتمالاً نشاندهنده وضعیت آنها بود، بین زن و مرد تفاوت چندانی ندارد.
در تحقیقات و سوالات همواره وضعیت پارینه سنگی را با شکار مرتبط دانسته اند. مردان گروههای پارینه سنگی بهعنوان تهیهکنندگان مواد غذایی پرانرژی، این تز بصورت گسترده وجود داشت و از این رو بود که آنها موقعیت برتری را به خود اختصاص دادند. اما چه کسی می گوید که فقط مردان شکار می کردند؟
به گفته پاتو-ماتیس، اسکلتهای نئاندرتال ماده دارای ضایعات و ساییدگی هستند که نشان دهنده پرتاب منظم نیزهها است. در عصر نوسنگی، آثاری از فعالیت بازوهای قوی تنها در اسکلت های نر یافت می شد.
در این مرحله، که در آن افراد به طور فزاینده ای بی تحرک شدند، به نظر می رسد تقسیم وظایف بین جنس ها آشکار می شود. با این حال، طبق گفته پاتو-ماتیس، برای جوامع پارینه سنگی قبلی، هیچ بقایای باستانشناسی گواه توزیع «کلاسیک» نقشها نیست و بر اساس همه دادهها، «نمیتوان رد کرد که زنان در تمام مراحل نقش داشتهاند. شکار – از خواندن آثار تا توسعه استراتژی های شکار تا تیراندازی.»
ماقبل تاریخ در حال رونق است
«نمی توان آن را رد کرد» و «هیچ چیزی برای نشان دادن آن» از جمله های رایج در عبارات این کتاب هستند. اینها اجزای تشکیل دهنده داستان های داغ نیستند. اما شما به راحتی می توانید با آن کنار بیایید، زیرا واقعاً بیش از حد کافی داستان های سریع در مورد دوران ماقبل تاریخ وجود دارد.
در سالهای اخیر، نویسندگانی مانند یووال نوح هراری و جیمز سوزمن روزهای اولیه را بهعنوان یک الدورادو توصیف کردهاند که در آن مردم هنوز آزاد از آثار بعدی خود زندگی میکردند. دیگران در مورد نزدیکی عمیق به طبیعت که ظاهراً اجداد پارینه سنگی ما می دانستند ابراز خوشحالی می کنند، در حالی که دیگران ترجیح می دهند تأکید کنند که مردم “همیشه” محیط خود را دوباره طراحی کرده اند.
بنابراین، تا به امروز، ماقبل تاریخ فضای مناسبی برای پیشبینیهایی است که از پرسشهای زمان حال تغذیه میکنند. از سوی دیگر، مارلین پاتو-ماتیس اجازه میدهد زمانهای دور نامفهوم بمانند. او شکاف های بزرگی را که بین باقی مانده های معدود باز می شود با پیشنهادهای شناسایی شده، پر نمی کند. در مقابل، نشان می دهد که اگر بینندگانشان با یک ایدئولوژی سفت و سخت نشوند، تاریخ و زمان حال چقدر می تواند باز باشد.