خون دانشگاه به جوش آمده است، تا آنجا که نشان داده است قدرت تزریق چندباره آن به جامعه را هم دارد. این بر خلاف آن ادعای تعدادی از دوستان نسل گذشته است که «دانشگاهی که به سمت طبقاتی شدنِ تشدید یافته پیش میرود ناگزیر اخته تر و درخود مانده خواهد شد.»
خاطرم هست که در بحبوحه ماجرای سنوات یا کارورزی در سال های ۹۴ تا ۹۶ و مقاومت جانانه دانشجویان و شوراها چه بحثهای جدی در همین رابطه بین فعالین در جریان بود. محل بحثی که تا آنجا پیش رفت که بسیاری از دوستانمان، گزارهی «دیگر از دانشگاه چیزی در نمیآید» را تکیهگاه و استدلال «شوراهای صنفی خود سازوکاری دولتی و پیشساخته درون وضعیت است» را نقطهی عبور خود کردند و شوراها را ترک کردند!
اما شاید آن چیزی که در نظر گرفته نشد دو نکته اساسی بود: اولا آنکه دانشگاه نمیتواند خارج از شرایط اجتماعی زمانهاش، پیش یا پس جامعه قرار گیرد و دوم، ساز و کاری تشکیلاتی اگر در راستای شعورِ جمعی ریشه یابد به این سادگی خشک نمیشود. (و این دومی همان تصور اشتباهی بود که نظام سرکوب در سال ۹۶ نیز مرتکب شد و سرکوب همهجانبه فعالین صنفی دانشگاه در دستور کار قرار گرفت اما هرچه کردند آن جوانه خشک نشد که نشد!)
به یاد ندارم در این کانال هم هیچگاه دفاعی همهجانبه از عملکرد شوراهای صنفی در جریان بوده باشد و خودانتقادی یا حتی موضعگیری جمعی علیه عملکرد یک شورا همواره در آن وجود داشته. همین امروز هم میدانیم که به دنبال آن سرکوب گسترده که از سر گذرانده شد، بسیاری از شوراهای صنفی امروز یا در دست بسیج است( منظور تشکیلاتی عظیم با ایدئولوژی و هدفی مشخص و نه یک تفکر صرف)؛ یا عامدانه و برنامهریزی شده در میان بندهای آییننامه ای خورده شده است و یا صرفا یک فرم و پوسته از آن باقی مانده است که حتی اعضای اصلیاش مشارکت فعالانه در وضعیت اکنون را عملا سلب شده یا ناممکن میدانند(یکی از مهمترین دلایلی که تشکیل آلترناتیو «شوراهای عمومی» خودسامانده دانشجویان را توجیه کرده و میکند).
اینها چیزهایی نیست که ما ندانیم و اتفاقا از همه بیشتر نمایندگان شوراهای صنفیِ واقعی و هنوز موجود میدانند. اما دو نکته متفاوت و البته مترقی در عملکرد این نسل از فعالین و این زمان از فعالیت صنفی وجود دارد که پیشروی را ممکن کرده است:
اول ومهترین آنکه متاثر از شرایط قیام امروزِ مردم، به سمت هرچه رادیکالتر شدن در اعتراض(و نه مطالبه!)و هرچه گشودهتر شدن و تودهای عمل کردن در خودساماندهی پیش رفته است( در بسیاری از دانشگاهها عملا مرزهای بین تشکیلاتی در هم شکسته است). دوم و همزمان اینکه وفاداری به اصول و ریشههای شکلگیری(منظور احیا از دهه ۹۰) همچنان چراغ راه است و حفظ بنیانهای نظری و سازوکارهای اساسی، هرچقدر هم سخت( احتمالا از نظر حجم کار) و پرخطر( به لحاظ امنیتی) همچنان خط نگهدار این جنبش شده است ( همان اصول نظری و شناختی که تفاوتهای ماهوی یا فقدانش در تشکلهای نزدیک به اصلاحطلبان، آنان را ناگزیر مغلوب شرایط مادی تاریخی کرد که آهسته اما بنیادی به پیش بود. دانشگاه به عصر تازهای پا گذاشت. «دیگه تمامه ماجرا» را سر داد و پوستههای حافظ نظم موجود با هر ظاهری را به مرور خط زد یا مجبور به دگرگونی اساسی کرد).
بر همین مبنا در عصر جدیدی که بالاخره اما یکباره فرا رسید، امروز دیگر نمیتوان گفت فراخوان یا سازماندهی بچههای فلان تشکل یا فلان گروه دانشگاهی. امروز یک دانشگاه است و یک قیام. یک مردم و فرزندانش. چه بسا حتی نتیجهگیری فعلی این خطوط یعنی «تداوم جنبش صنفی دانشجویی ممکن نبود مگر با حفظ اصالت در بینش و ادغام در کلیت جامعهی انقلابی» هم اساسا بیمعنا باشد!
بله. حالا دیگر میتوان و باید پا را از این هم فراتر گذاشت. عبور از این مرحله بسیار مهم است. آگاهی یا باوری گشوده در راستای آگاهی جامعه، بسیار حیاتی است. همان چیزی که ما را از ورطهی ساخت و ستیز با دیگری میرهاند. آن دوران، به درستی بود و شد اما اکنون به پایان رسیده است.
در یک وضعیت تودهای و انقلابی، در عصر راهبری خیابانها. در دورانِ پایانها، هیچ اصراری به قالبگیری مادهی اصیل در فرمها و صورتهای پیشین وجود ندارد. آنچه باید رخ میداد رخ داده است. اینجا تداوم مفهومِ مردم و انقلابشان معنا دار است. اکنون صحبت از یک آگاهی جمعی و مقصد است. و این همان دانشگاهی ست که باید باشد. دانشگاهی که میتواند «با» و «در» مردم و خیابانهایشان مترادف شود.
زمانش رسیده است. میتوان و باید دست آشتی داد. این «ما» جمع شده است. میتوان آن را زیست و جشن گرفت. رفاقت معنادار شده است. در کف خیابان یا در صحن دانشگاه.
به نام #زن_زندگی_آزادی. به یاد تمام رفقای در زندان و تبریک به همهی «ما». ۱۶ آذری متفاوت در پیش است!
3⃣8⃣7⃣6⃣
🆔 @senfi_uni_iran