در بخش دوم مقاله آمد: …امروز طبقهی رنج و کار جامعه، اگر به مدافعهی از خویشتن خویش برآید، دستگیری، زندان، پرونده سازی و اتهامات نخ نما و ویرانگری برپایهی فرامین خشک و خشن و فرماندهی از بالا در حق هر یک آنان، اعمال میگردد… در این میان یگانه راه مواجه با این یورش به طبقهی کارگر، همبستگی و اتحاد، خوداتکایی و استقلال عمل، همگرایی و وحدت و تشکیلات سراسری در پهنهی رو در روییها با اتکاء به خرد جمعی و سازمان یابی و نقشهمند عمل کردن همهی نیروی رنج و کار جامعه است. برای تغییروضعیت موجود باید بهراه افتاد. ما راهی غیر از تغییر وضعیت موجود در برابر خود نداریم. به پیش!
از روزی که بحث این لایحه کذایی مطرح شد، زمزمهی اعتراضات هم آرام و آرام برخاست. ما با فراخوان معلولین در اعتراض به عدم اجرای پنجساله قانون معلولان و عدم لحاظ حقوق افراد دارای معلولیت در برنامه توسعه هفتم کشور، روبرو شدیم. کمپین پیگیری حقوق معلولان در فراخوان خود آوردهاند: “از افراد دارای معلولیت و خانوادههای آنان و همچنین فعالان این حوزه درخواست میشود، صبح روز (یکشنبه ۷ خرداد) در تجمع مقابل مجلس مشارکت حداکثری نموده و حق خود را از حاکمیت مطالبه نمایند”.
همزمان در هپکو وابسته گان به تشکل های وابسته به حکومت، برای منحرف کردن مسیر اعتراض کارگران، تحت لوای اعتراض به بندهای ضد کارگری لایحه برنامه هفتم با پلاکارد «قابل توجه نفوذیها، با تصویب قوانین ضد کارگری نمیتوانید ما را دوباره به کف خیابان بکشانید» دست به تجمع زدند.
تجمع کنندگان انگاری خبرندارند که کارگران شاغل و بازنشسته برای احقاق حقوق برحقشان در کف خیابان هستند و فریاد میزنند: «فقط کف خیابون، بهدست میاد حقمون». در سایت خبرگزاری ایلنا در این رابطه آمده است: «این کارگران میگویند: بندهای ضد کارگری برنامه هفتم توسعه به خصوص تبصره مواد ۶۶ و ۶۷ این برنامه باید حذف شود.
به گفته کارگران شرکت هپکو، افزایش سن بازنشستگی و سختتر کردنِ شرایط بازنشستگی پیش از موعد کارگران، ناعادلانه است. یکی از این کارگران میگوید: دولت نباید با سرنوشت میلیونها کارگر اینگونه بازی کند؛ افزایش سن بازنشستگی و بندهای ضد کارگری برنامه هفتم، خلاف منافع جمعی کارگران است و باید حذف شود. نمایندگان مجلس نیز نباید تن به تصویب چنین اصلاحات تخریبی بدهند.» (۱)
متعاقب حرکت اعتراضی کارگران هپکو، کارگران سیمان درود نیز به بخشهائی از بندهای ضد کارگری برنامه هفتم توسعه اعتراض نمودند. در این رابطه خبرگزاری ایلنا از قول این کارگران گزارش داد: «به عنوان بخشی از جامعه کارگری که ذینفعان اصلی مقررات قانون کار محسوب میشویم، نگرانی خود را نسبت به پیشنویس مفاد ۶۶.۶۷، ۱۹.۲۰ برنامه توسعه هفتم و سایر بندهای ضد کارگری اعلام میکنیم، چراکه معتقدیم در صورت تصویب این مفاد از سوی نمایندگان مجلس؛ بخش زیادی از منافع قانونی کارگران هدف قرار خواهد گرفت… ما کارگران سالیان سال با سختترین شرایط به امید آینده و آرامش خانوادههایمان کار کرده و حق بیمه پرداخت کردهایم اما در عین ناباوری دولت قصد افزایش سن بازنشستگی را دارد…». (۲)
چند روز بعد خبر اعتراض کارگران فر و آلیاژ ازنا را میشنویم. آنان نیز در اعتراض خود یادآور شدند: «افزایشِ سن و سابقه بازنشستگی و همچنین تغییر مبنای محاسبهی دستمزد از دو سال به پنج سال، بیعدالتی است. کارگران، حق بیمهی خود را به روز پرداخت میکنند و محاسبهی پنج سال آخر دستمزد به عنوان مبنای محاسبهی حقوق بازنشستگی به معنای نادیده گرفتنِ ارزشِ حقِ بیمهی کارگران است و سبب کاهشِ مستمریِ آنها میشود». این کارگران برآنند: «برخی از مفاد لایحه برنامه توسعه هفتم حقوق کارگران را به خطر انداخته و باید از لایحه حذف شود.» (۳)
گروه اجتماعی دیگری که با این لایحه مسئله دارند، فدراسیون بینالمللی روزنامهنگاران هستند که در بیانیهای با عنوان: «برنامه هفتم توسعه جمهوری اسلامی؛ افزایش دستوری صدور مجوز رسانهها» آوردهاند: «بر اساس این لایحه در فصل پانزدهم که به ارتقا فرهنگ عمومی و رسانه اختصاص دارد، تدوینکنندگان آن بدون توجه به نظرات کارشناسان خواستار افزایش جهش یافته رسانهها در دستور کار چهارساله آتی شدهاند. در ماده ۷۴ این فصل و به دلیل آنچه که سیاستهای کمّی برنامه خوانده شده، آمده است که تا پایان سال ۱۴۰۶ مجوز ششصد هزار رسانه صادر شود.» و ادامه میدهند: «در سالهای اخیر و به ویژه از آغاز اعتراضات سراسری در ایران پس از مرگ مشکوک مهسا امینی تاکنون رویکرد حاکمیت نسبت به روزنامهنگاران و فعالان رسانهای به شدت سرکوبگرانه بوده است. روزنامههای زیادی توقیف شدند، خبرنگاران بازداشت شدند و مجوز بسیاری از نشریات لغو شد. بر اساس آمار رسمی فدراسیون بینالمللی روزنامهنگاران از آغاز اعتراضات سراسری در ایران بیش از صدروزنامهنگار بازداشت و با محکومیتهای سنگین مواجه شدند. درحال حاضر نیز یازده روزنامهنگار دوران محکومیت یا بازداشت خود را در زندانهای ایران تنها به جرم پوشش خبری و فعالیت خبرنگاری سپری میکنند.» (۴)
در این بخش من عمداً و آگاهانه از نقدهایی که عوامل شبه کارگری وابسته به حکومت تاحال متوجه این لایحه کردهاند، صرفنظرمی کنم، چرا که این جماعت بیشتر به مثابه سوپات اطمینان عمل میکنند، نه از زاویهی منافع طبقه کارگر یا سایر جنبشهای اجتماعی نظیر: زنان سرپرست خانواده، روزنامه نگاران، بازنشستگان، جانبداران محیط زیست وغیره که در این لایحه به حقوق تمامی آنان تجاوز شده است.
سیمای موجود جامعه ما نشان میدهد همهی پاسداران نظام عهد دقیانوسی، دلقکان، معرکه گیران و کلاشان سیاسی، با راهنمایی و مساعدت غارتگران خودی به آن چسبیدند تا در برهمان پاشنهی قدیمی بگردد و به جامعه القاء کنند که این برنامه، مکمل برنامههای قبلی و نجات دهنده و پاسخگوی همهی بحرانهای موجود است.
آنچه امروز در برابر ماست، هیچ چیزی غیراز دوباره آزمودن دیدگاه حاکمانی نیست که بحران فعلی را در کل حیات جامعه ما سبب ساز شده، و با انکار وقیحانه این بحران سعی دارند اینگونه القاء کنند که با تنظیم برنامه توسعه هفتم در تبعیت از سیاست های صندوق بین المللی پول و با پیوستن به سازمان تجارب جهانی و یا بانک جهانی در پی حل و فصل معضلات مبتلا بهِ جامعه هستند. صفحات خبر گزاری مهر، ایلنا، ایسنا، پُر است از این معجزات قلمی، هر یک از نویسندگانش از قانون گذاران میخواهند بیش از این در تصویب این لایحه مفید تاخیر نکنند.
امروزه روز شاهدیم در پی پیوند حاکمیت اسلامی سیاسی با عربستان سعودی در منطقه و نزدیکی پنهانی با آمریکا بر سر برجام و بازار جهانی سرمایه، و امروز هم با آژانس هسته ای با شرط مذاکره بدون ازدست دادن زیر ساخت های صنعت هسته ای، عاشقان جهانی شدن ایران هم این ساز را کوک کرده اند که اگر بتوانیم امپریالیسم آمریکا را راضی کنیم و به عضویت سازمان جهانی هم دربیاییم، آن وقت میتوانیم صادرات ایران را افزایش داده و علاوه بر دلارهای نفتی ناشی از صدور نفت، لابد درآمد ارزی هم خواهیم داشت.
هم امروز در دولت رئیسی، جامعه ما شاهد اینستکه به فرمانِ فرمانده درمانده، اموال مملکتی را چوب حراج میزنند و دیده میشود یعنی بهقاعده چنین است که خریداران این اموال حراج شده، همان نخبگان، بوروکراتها، یعنی همان آقا زادهها خواهند بود که اگر در گذشته زیرسایه پدر مبارکشان عمل میکردند، پس از اجرای این برنامه به عنوان “کارآفرینان” بهخودی خود مشروعیت پیدا میکنند و رسماً و قانوناً با سلام و صلوات کل قدرت اقتصادی را در دستان خود خواهند گرفت.
به تاکیدات بیشمار همهی لایه های مفروض اجتماعی، اعم از کارگران، معلمان، دانشجویان، بازنشستگان، فعالان محیط زیست، روزنامه نگاران، وکلا، اساتید دانشگاه، زنان، بیکاران و بی ثبات کاران، کارگران پیمانی و قراردادی، برای حل این بحرانهای همه جانبه، آنچه باید صورت بگیرد نه یک برنامه صرف برای هموار کردن راه برای بانک جهانی و صندوق بین المللی پول، بلکه کوشش برای بستن راه دزدی، اختلاس، فساد، رانت خواری حاکمان و وابستگانشان، تعیین تکلیف منابع به غارت رفته یا ضایع شده، تعیین تکلیف اموال مصادره شده و پول های آزاد شده ونخبه گان فراری، نجومی بگیرها، آقازاده های غارتگر و بورسیه های غیرقانونی و حذف مدیران نالایق است که چرخه موجود دردست آنهاست. کافی است که دست آدم فروشان و دزدان از دارائی های مردم قطع گردد و راه تحول وهموار کردن امنیت زندگی وهدایت امور دراختیار خود مردمان جامعه قرار گیرد.
دراین نوشته جدا از نقد جنبههایی که تاحال بدان چشم داشتم، باز پرداختن به دو موضوع دیگر هم مهم است.
یکم: بحث بازنشستگان که به نوعی حذف خدمات اجتماعی دولتی مثل بیمهها را شامل میشود. به سادهترین زبان باید نوشت: تا همین جای کار بازنشستگان، در برنامه هفتم توسعه، در واقع جاماندند. آنچه هریک آنان در فیش حقوقی خود به چشم دیدهاند، این واقعیت است که نتیجه کار این دولتی که مدعی است با همسان سازی و متناسب سازی حقوق دست بازنشستگان را خواهد گرفت، باهمه افت و خیز به مانند قضیه دولتهای پیشین بود. دولت سیزدهم ابراهیم رئیسی، نه تنها تاکنون گرهی از کلافِ وضعیت بازنشستگان نگشوده، بلکه علیرغم نامگذاری سال به “مهار تورم” همین یک قلم تورم به سهم خویش، خود در حال رکورد شکنی است و الان از مرز هفتاد درصد عبور کرده و دارد ستون فقرات بازنشستگان و عموم نیروی رنج و کار جامعه را میشکند. ابراهیم رئیسی درهمین بازه زمانی، در هر فرصتی به تاسی از فرمانده درمانده از لفظ “دشمن” یاد میکند و میگوید: «دشمن نمیخواهد در کشور تولید و درآمد داشته باشیم» پرسش اساسی این است، این دشمن صوری شما که به شکل هیولایی در ذهنتان خود نمایی میکند، در کجاها نمیگذارد و نمیخواهد که شماها تولید و درآمدزایی نمایید؟
مردم جامعه ما مرتب میپرسند: چگونه است که این دشمن به شماها اجازه میدهد در زمینهی غنی سازی، تولید موشک، ساخت پهپاد و گسیل آن برای جنگ افروزی پوتین و شناسایی مقرّات احزاب و سازمانهای کرد در اقلیم کردستان عراق، که تماماً این بخشها دراوج تحریم آن دشمنان کذاییاند، هیچ مزاحمتی برای شما ندارند، اما برای تولید گوشت، تخم مرغ و لبنیات و امور زیستی و خاصه بخش تولید دارو که مورد نیازهمین مردم نیازمند هست، که – البته تحریم هم نیستند- مشکل سازی میکنند؟ ول کنید این پدرسوخته بازی و شارلاتانیزمِ درون خودتان را!
دوم: بات حذف بودجههای عمومی- رفاهی جامعه مانند بودجههای محیط زیست و کتابخانههای عمومی و حتی ضرر و زیان وارده بر بخش روزنامه نگاری و یا افزایش بحران بیابانزایی و دیگر مشکلات زیست محیطی ناشی از آن در سالهای اخیر، بخش قابل توجهی از مرکز و جنوب ایران امروزه به مناطق کویری تبدیل شده است. این اراضی کویری، بخشهایی از استانهای اصفهان، کرمان، سمنان، سیستان و بلوچستان و چند استان دیگر را دربر میگیرد. حال در این شرایط بحرانی، آنچه به نظر میرسد هیچ طرح و راهکاری در برنامه هفتم توسعه برای مقابله با این حد از بیابان زایی در کشور وجود ندارد.
اساساً این لایحه را باید به موازات طرح «مولدسازی» و درجهت تکمیل آن غارت حکومتی دید که همزمان با ضعیف و ضعیفترشدنِ بنیهی اجتماعی مردم، با کاهش دستمزدها و حذف امنیت شغلی و طرحهای مشابه که مستقیماً طبقهی کارگررا بیرمق میکند، قصد دارد امکان اعتراض را هم از آنها سلب کند. سرکوب چند وجهی که در نهایت منجر به فروپاشی کامل اجتماعی میشود… بالاخره می خواهند از ما چیزی شبیه عراق و سوریه بسازند، حالا با جنگ نشد، با غارت قانونی حکومتی و تحمیل سوء تغذیه به مردم…
تنظیم کنندگان و ارائه دهنده گان دولتی، و تصویب کنندگان مجلس نشین این برنامه، برای چندمین بار عملا دشمنی خود را با خواست توده عظیم مزد و حقوق بگیران، با آرمانِ جنبش عظیم «زن، زندگی، آزادی» و با کسانی مانند رضا شهابی، حسن سعیدی، داود رضوی، رسول بداقی، جعفرابراهیمی، اسماعیل عبدی، سپیده قلیان و…آنانی که بهخاطر باورشان به عدالت و برابری در زندان کرده اند، به نمایش گذاشته اند.
یک نکته روشن است و آن اینکه جنبش عظیم زن، زندگی، آزادی هیچگاه به شرایط پیش از قتل حکومتی مهسا “ژینا” امینی، برنمیگردد. علیرغم اینکه رژیم همه اشکال ستمگری و فشار خود را همچنان اعمال میدارد، باید با صراحت گفت؛ کوشندگانِ این جنبش از پیشروی باز نمیایستند و به خیابان روی خواهند آورد. چرا که تنها صدایی که میتواند تبدیل به فریاد گردد، با همهی هزینههایش، جنبش خیابان است. به پیش!
منابع:
۱) تجمع کارگران هپکو / بندهای ضد کارگری برنامه هفتم حذف شود
https://www.ilna.ir/fa/tiny/news-1365929
۲) اعتراض کارگران سیمان درود به اهداف برنامه توسعه هفتم
https://www.ilna.ir/fa/tiny/news-1367298
۳) اعتراض کارگران فر و آلیاژ ازنا به برنامه توسعه هفتم
https://www.ilna.ir/fa/tiny/news-1368008
۴) فدراسیون بینالمللی روزنامهنگاران (IFJ)برنامه هفتم توسعه جمهوری اسلامی؛ افزایش دستوری صدور مجوز رسانهها