در سی خرداد 1360 رژیم جمهوری اسلامی سگ های هارش را در بین تظاهرکنندگان مجاهد رها کرد و پس از دستگیری تعداد زیادی از آنها ، جوخه های اعدامش فعال شدند.حالا در سی خرداد 1402 در نقطه ای دیگر ،در آلبانی هزار پلیس به مقر مجاهدین حمله ور شدند و تعداد زیادی را مضروب کردند ، عده ای را دستگیر کردند و بنابر گزارش ها یک نفر هم کشته شده است.این اولین قربانی دادن مجاهدین پس از خروج از ایران نیست.آنها در عراق نیز در حالی که رژیم جدید با کمک ناتو جایگزین صدام شده بود بارها هدف نیروهای مسلح ، یک سرشان به دولت عراق بسته بود و سر دیگرشان به حاکمیت جمهوری اسلامی ، مورد حمله قرار گرفتند و تعداد زیادی کشته دادند.اما علت تداوم این ضربه خوردن ها چیست؟چرا رهبری مجاهدین از این ضربات درس نمی گیرد؟ چرا این فاجعه و جنایت تکرار می شود؟
پاسخ به این سوالات زیاد دشوار نیست.اگر مجاهدین از خط ضد امپریالیستی بنیان گذاران سازمان خارج نمی شدند و تحلیل های اولیه در مورد نقش امپریالیسم در دنیای کنونی را به فراموشی نمی سپردند و زیر سایه عطوفت امپریالیست ها برای خود پناهگاه جستجو نمی کردند ، هیچگاه به این دام نمی افتادند که با رساندن اطلاعات در مورد فعالیت های اتمی جمهوری اسلامی می توانند برای خود مکان امنی تهیه کنند.مجاهدین با افشای محل فعالیت های اتمی جمهوری اسلامی و دعوت از راست ترین جناح های دنیای سرمایه داری برای ایراد سخنرانی در مراسم شان می پنداشتند امنیت آن ها در غرب تضمین شده است.آخرین یورش پلیسی و ضرب و شتم ناجوانمردانه ساکنین اشرف 3 که چیزی نیست جز اجرای دستور مقامات آمریکایی به رژیم ناتویی گوش به فرمان آلبانی. این فاجعه بار دیگر نشان داد که مادامی که رهبران مجاهدین چشم امید به کمک سرمایه داری جهانی داشته باشند سرانجامی جز شکست و سرکوب و از بین رفتن اعضای باقیمانده شان نخواهند داشت. اصرار بر خط چشم امید داشتن به کمک های امپریالیست ها و نظر لطف آنها جز فاجعه جدید عاقبت دیگری در بر نخواهد داشت.
چرایی یورش آلبانی به اشرف 3
همانگونه که در 18 فروردین 1390 واحد های نظامی آمریکایی مستقر در اشرف 1 با وجود تعهدی که در حفاظت از ساکنین اشرف داشتند و علیرغم اطلاع از حمله قریب الوقوع نیروهای عراقی از اشرف خارج شده و راه را برای نیروهای عراقی باز کردند، این بار نیز با اعزام پلیس آلبانی به قرارگاه اشرف 3 موجبات آزار و اذیت آنها را فراهم کردند.یورش پلیس آلبانی به اشرف 3 ، چهارمین تهاجم بزرگ به قرارگاه این پناهندگان است.اولین یورش در سال 1388 در اشرف 1، دومین یورش در سال 1390 در اشرف 1 و سومین یورش در لیبرتی اتفاق افتاد که منجر به خروج مجاهدین از عراق و سکنی گزیدن آنها در آلبانی شد.آما این تجربه آخر نشان داد که جمهوری اسلامی حتی با دور شدن مجاهدین از مرزهای ایران همچنان از سوی آنان احساس خطر می کند و در بند و بست های میان رژیم اسلامی و امپریالیست ها ، آزار و اذیت این پناهندگان را به عنوان یک سوی معامله می پذیرد.آغاز جنبش ژینا در شهریور 1401 و میزان گستردگی آن ، عدم توانایی در کنترل تورم و ریزش نیروهای خودی رهبران جمهوری اسلامی را به چنان استیصالی کشاند که علیرغم همه ادعا ها در دفاع از خطوط سیاست خارجی در ادامه کمک به حوثی های یمن و گروه های فلسطینی و دشمنی ورزی علیه عربستان سعودی به چرخش تازه ای دست زد و باب دوستی با عربستان را باز کرد و به حوثی های یمن فرمان داد تا آتش بس را بپذیرند.متعاقب چنین تغییری ، عربستان دست از حمایت از رسانه های وابسته به خود که از موضع راست ارتجاعی علیه جمهوری اسلامی فعالیت می کردند کشید و حالا در این تحول تازه نیروهای آلبانی به فرمان ارباب ناتویی خود می روند تا در اشرف 3 را تخته کنند.رابطه کشورهای عضو ناتو با جمهوری اسلامی آشکارا وارد دور تازه ای شده است.میلیاردها پول بلوکه شده جمهوری اسلامی آزاد می شود، اسدالله اسدی تروریست جمهوری اسلامی که در هواپیمای مسافربری مقادیر زیادی بمب حمل کرده بود تا در اجتماع مجاهدین منفجر کند از زندان بلژیک آزادی می شود، فرانسه اجتماع مجاهدین را ممنوع می کند و وزارت خارجه آمریکا به ناگهان به این نتیجه می رسد که آمریکا مجاهدین را یک جنبش اپوزیسیون معتبر که مردم ایران را نمایندگی کند نمیداند و پلیس آلبانی به آنها اطمینان داده است که همه اقداماتش (در اشرف) طبق قوانین ذیربط از جمله در رابطه با حفاظت از حقوق و آزادیهای همه افراد در آلبانی بوده است. و آمریکا از حق دولت آلبانی برای تحقیق در مورد هر فعالیت غیرقانونی محتمل در قلمرو خودش حمایت میکند.
جمهوری اسلامی پس از چرخش سیاسی
در جستجوی راه خلاصی برای گذار از درماندگی سیاسی و اقتصادی و عبور از بحران ، جمهوری اسلامی سیاست چرخش به شرق را کافی ندانسته و کنار آمدن با غرب را نیز در پیش گرفته است.گسترش اقتصادی با کشورهای شمالی ایران که توسط رژیم پهلوی در 50 سال حکومت این سلطنت به دلیل واهمه از نفوذ کمونیسم اگرچه ضروری است و گسترش ارتباطات اقتصادی و فرهنگی و سیاسی با این مناطق را هر رژیم دمکراتیکی در آینده پس از جمهوری اسلامی باید تقویت کند ، ولی در حال حاضر گسترش ارتباط با شرق با چنین حکومت مرتجعی هیچ دردی از اقتصاد ایران دوا نمی کند و تورم به سیر وحشتناک خود ادامه خواهد داد.جمهوری اسلامی به مدت چهل و چهار سال به سیاست صدور انقلاب اسلامی در منطقه ادامه داده . هنوز نام کسانی که توسط رژیم های مصر و عربستان سعودی اعدام شده اند و در زمره دوستان رژیم به شمار می آمدند بر خیابان ایران مانده است.بسیار از رقبای سیاسی جناح غالب رژیم تنها به جرم تشویق همین سیاست نزدیکی به غرب به جرم جاسوسی و عامل بیگانه بودن در زندان ها هستند آیا جمهوری اسلامی می تواند یک شبه با یک چرخش قلم سیاست نزدیکی به غرب را پیش ببرد و تناقضات حاصله از این تغییر را بدون ایجاد یک بحران دیگر تحمل کند؟جمهوری اسلامی در حالی این تغییر در سیاست خارجی پیش می برد که هنوز حاضر به انجام هیچ رفرمی در امور مربوط به زنان نشده و فرماندهان رژیم از شکستن گردن هنجارشکنان (زنان بی حجاب) دم می زنند.
درسی برای مردم ایران
سرکوب سبعانه مجاهدین در اشرف 3 که بدون هیچ اما و اگری محکوم است باید به مردم ایران نشان دهد که هیچ چشم امیدی به دنیای سرمایه داری برای یک تغییر دمکراتیک ندوزند.سازمان های حقوق بشری دنیای سرمایه داری ، نهاد های وابسته به سازمان ملل و دولت های مختلف هیچ علاقه ای به بهتر شدن وضعیت مردم ایران ندارند.مردم ایران در مبارزه علیه رژیم ارتجاعی جمهوری اسلامی چاره ای جز روی پای خود ایستادن ندارند . در این مبارزه سازمان ها و نیروهای مترقی جهان تنها یاوران مردم ایران هستند.همه نیروهای وابسته ای که از این سرکوب ابراز شادمانی می کنند در میان اپوزیسیون مترقی جایی ندارند و مورد نفرت مردم ایران خواهند بود.
AntwortenWeiterleiten
|