خشونت علیه زنان در اقسا نقاط جهان، همه جا، همه روزه و در طول تاریخ به اشکال مختلفی وجود داشته است. ۲۵ نوامبر روز به قتل رسیدن خواهران میرابل بدلیل مبارزه آنها علیه دیکتاتوری حاکم بر دومینیکن روز جهانی مبارزه علیه خشونت بر زنان اعلام شده است. جنبش زنان در این روز هر ساله در سراسر جهان برای جلب توجه جهانیان به این مشکل بزرگ برنامه هایی بر گزار میکند.
هر چند جنبش زنان و جنبشهای مترقی فمینیستی در دهه های گذشته با مبارزات گسترده خود در پهنه جهانی توانستند سیستمهای قدرت پدر/ مرد سالاری سرمایه داری را در برخی زمینه ها تا حدودی به عقب نشینی وادار کنند و برخی از حقوق اولیه خود را به دست بیاورند، اما علیرغم پیشرفت های زنان در طول چندین دهه مبارزه ، خشونت علیه زنان همچنان در سطح جهانی شایع است و شواهد نشان میدهد که روزبروز در حال افزایش است.
در همین رابطه سیلویا فدریچی مارکسیست فمینیست در کتاب جهانیسازی، انباشت سرمایه و خشونت علیه زنان در مورد افزایش خشونت در سراسر جهان میگوید:
“ از آغاز جنبش فمینیستی، خشونت علیه زنان موضوعی اساسی در سازماندهی فمینیستی بوده است، و همین امر الهام بخش تشکیل نخستین دادگاه نمادین بینالمللی پیرامون جرایم علیه زنان شد که در مارس 1976 در بروکسل برگزار شد. در این رویداد بینالمللی زنانی از چهل کشور حضور داشتند و دربارهی مادری و عقیم سازی اجباری، تجاوز، لتوکوب، حبس در بیمارستانهای روانی و رفتار بیرحمانه با زنان در زندانها شهادت دادند. از آن هنگام، با تصویب قوانینی که دولتها پس از کنفرانسهای جهانی سازمان ملل در بارهی زنان تصویب کردهاند، اقدامات فمینیستی علیه خشونت چند برابر شده است. اما خشونت علیه زنان نه تنها کمتر نشده، بلکه در هر چهار گوشهی جهان افزایش یافته و به سطحی رسیده است که اکنون با شکل هولناک زنکشی ( فمیساید ) توصیف میشود. مسئله فقط این نیست که خشونت، که با شمار زنان کشته شده یا آزاردیده بیان میشود، همچنان رو به افزایش است؛ بلکه نویسندگان فمینیست نشان دادهاند که این خشونت عمومی تر و بیرحمانه تر شده و در شکلهایی نمایان است که فقط در دوران جنگ دیده میشد.“
فدریچی در پاسخ ، به تحول پیرامون دگرگونیهای جاری در اقتصاد جهانی و جایگاه اجتماعی زنان بر اساس شواهد موجود اشاره کرده و نتیجه میگیرد که “ علت ریشهای این جهش جدید خشونت در شکلهای جدید انباشت سرمایه نهفته است، که سلب مالکیت زمین، نابودی مناسبات اشتراکی محلی، و تشدید استثمار بدن و کار زنان را در بر میگیرند.“
در واقعیت امر تشدید جدید خشونت علیه زنان در روند ساختاری ایجاد دگرگونی ها در اقتصاد جهانی، اشکال جدید انباشت سرمایه، رشد میلیتاریسم، نبرد بر سر هژمونی جهانی میان قدرتهای امپریالیستی و جنگهای گسترده ریشه دارد.
در بیش از یکسال گذشته بزرگترین خشونت سازمان یافته از جانب اسراییل با حمایت امپریالیست های غربی و سایر مرتجعین جهان در غزه در نسل کشی فلسطینی ها در حال انجام است که بیش از صدها هزار کشته و زخمی بر جای گذاشته است. بر اساس گزارش سازمان ملل بیش ۷۰ در صد قربانیان آن زنان و کودکان هستند. در سودان در بیش از یکسال و نیم جنگ داخلی بین دو جناح نظامی که به قول سازمان ملل یکی از بدترین کابوسهای انسانی در تاریخ معاصر است و میتواند بزرگترین بحران گرسنگی در جهان را رقم بزند، بیش از ۳ میلیون زن و دختر در معرض خشونتهای جنسی قرار دارند.
در بریتانیا با سابقه جنبشهای قوی زنان بر اساس گزارش ارگانهای حکومتی خشونت علیه زنان به حدی زیاد و بحرانی شده که به وضعیت اپیدمی شبیه است. بر اساس آمار در مقایسه با چهار سال قبل ۳۷ در صد افزایش یافته است. این روند در اکثر کشورها رو به افزایش است.
در مناطقی مانند خاورمیانه و یا آفریقا که علاوه بر مرد- سرمایه سالاری و سنتهای عقب مانده ، دیکتاتوریهای مذهبی در قدرت هستند خشونت و سرکوب دولتی نیز مزید بر علت شده است.
در ایران رژیم سرمایه داری اسلامی، از همان آغاز به قدرت رسیدن ، حاکمیت ایدئولوژیک خود را با خشونت و ستم بر زنان، به جهانیان نشان داد. حجاب اجباری از اولین اشکال خشونت علیه زنان بود که مالکیت بر بدن زن و تعیین مختصات زندگی زنان توسط حکومت و توسط مردان را رسمیت بخشید و بدین ترتیب سرکوب سیستماتیک دولتی زنان آغاز شد. دختر بچه ها به محض ورود به دبستان مجبور به پوشیدن مقنعه و پوشش مورد نظر حکومت می شوند و با أموزشهای مذهبی متعلق به هزار و چهارصد سال پیش، تلاش میشود که بذر فرودستی و جنس دوم بودن را در روان این بچه ها بکارند. این دختر بچه ها مداوم در مدارس به دلایل عدم رعایت کدهای بشدت سختگیرانه مورد آزارهای کلامی ، حتی جسمی و خشونت و تهدید قرا میگیرند. خودکشی اخیر دو نوجوان دانش آموز آرزو خاوری و آیناز کریمی، نتیجه همین فشارهای روانی و تهدیدات و سیاستهای ایدیولوژیک و سرکوبگرانه رژیم در مدارس و ساختار مرد سالار حاکم بر جامعه ایران می باشد.
در قوانین حکومت اسلامی نه تنها خشونت علیه زنان منع نمی شود بلکه با حمایت از فرد خشونت گر به صورت سیستماتیک در بسیاری از موارد ترویج می شود. سنتهای مرد/پدر سالارانه و قوانین ضد زن و سرپرستی مرد خانواده بر جسم و جان زن، این باور ارتجاعی را تشدید کرده است که مردان خانواده حافظ و مالک زنان هستند و حق دارند که در مورد زندگی زنان تصمیم بگیرند، به عنوان مالک، دختر بچه ها را به ازدواج اجباری وادار کنند، زنی که قصد طلاق دارد، زنی که حاضر به ازدواج اجباری نمی شود، زنی که همسر آینده خود را انتخاب می کند، زنی که به باورها و سنت های ضد زن گردن نمی گذارد و …، را به قتل برسانند.
زن کشی و قتلهای ناموسی یکی از فاجعه بارترین و شایع ترین خشونت ها در جامعه مرد سالار ایران بوده و کمترین مجازات را در پی داشته است. روزی نیست که خبر زن کشی توسط شوهر، پدر، برادر و یا دیگر اعضای مرد خانواده را نشنویم. بر اساس گزارش استاپ فمیساید، در سال۲۰۲۳ در ایران ۱۵۶ قتل جنسیتی به ثبت رسیده است ، یعنی یک قتل در هر دو روز و یا ۱۳ قتل در ماه ، در حالی که در نیمه اول سال ۲۰۲۴ این تعداد به ۹۳ زن کشی رسیده است، که افزایش ۶۰ درصدی را نشان میدهد. این در حالی است که در بسیاری از مواقع اینگونه قتلها اصلا به ثبت نمیرسند. این چرخه خشونتی است که رژیم به آن سوخت می رساند، و روز به روز گسترده تر میشود.
در طی نزدیک به نیم قرن حاکمیت رژیم اسلامی شاهد مبارزه جسورانه، حضور پر صلابت زنان در همه عرصه ها، مبارزه و مقاومت آنها در مقابل هنجار ها و ارزشهای تحمیلی رژیم و روابط سلطه بوده ایم که نقش و قدرت آنان را در تغییر جامعه و در شکاف انداختن در سنتهای عقب مانده نشان میدهد، زنان نقشی پیشتاز در ابر جنبش “زن، زندگی، آزادی” که نمونه ای بسیار الهام بخش و بخشی از مبارزه جهانی علیه زن کشی و خشونت مبتنی بر جنسیت می باشد، داشتند. اگرچه جمهوری اسلامی با خشونت بی نظیر و از طریق احکام سنگین زندان و محکومیت به اعدام در حال انتقام گیری از زنانی است که به اشکال مختلف برای رسیدن به برابری و آزادی، مقابل حکومت ایستادهاند، اما نتوانسته مبارزه زنان را در هم بشکند. زنان سر خم نکردند، قهرمانانه ایستاده اند و به اشکال گوناگون به مبارزات خود ادامه داده و می دهند.
خشونت علیه زنان ریشه در ساختار مناسبات طبقاتی و ارتجاعی دارد. زنان جهان تا محو انواع ستم، باید مبارزات پیگیر و خستگی ناپذیر خود را علیه مناسبات قدرت و سیستم پدر/مرد سالاری و سرمایه داری ادامه دهند. از همین رو در جمهوری اسلامی ایران ، برای رهایی از مناسبات ظالمانه و زن ستیز، نه تنها باید از شر رژیم حاکم و قوانین اسلامی اش که بزرگترین و اولین سد و تشدید کننده ستم و تبعیض جنسیتی و خشونت علیه زنان است خلاص شوند، بلکه باید از همه اشکال نابرابری نهادینه در مناسبات سرمایه داری عبور کنند.
زنده باد جنبش زنان برای محو خشونت ، ستم ، نابرابری و تبعیض
سرنگون باد رژیم اسلامی سرمایه داری
زنده باد آزادی، زنده باد سوسیالیسم
کمیته مرکزی سازمان راه کارگر
نوامبر ۲۰۲۴