آندره لئو
ایدون مارس 28, 2019
André Léo (1824-1900)
ویکتوار لئودیل بِرا Victoire Léodile BERA در شهر لوزینیان فرانسه متولد شد: ادعایی گزاف نیست که از میان تمام زنان صاحبقلم تنها آندره لئو است که نقش تعیینکنندهای در جنبش انقلابی ۱۸۷۱ ایفا کرده است. در ۱۸۵۱ با یک تبعیدی به خاطر جرائم مطبوعاتی به نام گرگوار که در آن زمان به تدریس زبان فرانسه مشغول بود، ازدواج میکند و دو سال بعد در لوزان سوئیس دو فرزند دوقلو به نامهای آندره و لئو به دنیا میآورد. او نوشتههای خود را به نام فرزندانش امضا میکند و به نام آندره لئو شناخته میشود. آندره لئو شهرت و اعتبارش را مدیون رمانهایش «یک ازدواج فضاحتبار» در ۱۸۶۰ و «یک طلاق» در ۱۸۶۵ است.
در نوزده دسامبر ۱۸۶۰ در پی لغو محکومیت جرائم مطبوعاتی آندره لئو و همسرش به پاریس میآیند و در آنجا ساکن میشوند. سه سال بعد همسرش میمیرد و آندره لئو باید بار زندگی را به تنهایی به دوش بکشد، پس شروع میکند به ارتباط گرفتن با افراد مختلف از جمله اِلی و الیزه روکلو و دیگران. چند سال بعد منزلش در پاریس تبدیل به محل برگزاری جلسات هفتگی روکلوها، بنوا ملون، لوئیز میشل و ویکتور هوگو (بعد از بازگشتش از تبعید متعاقب سقوط امپراطوری دوم) و دیگران میشود. در سال ۱۸۶۹ آندره لئو و روکلوها انجمنی به نام «انجمن مطالبة حقوق زن» پایهریزی میکنند و همزمان با مجلة حقوق زنان لئون ریشه و ماریا دِرِسم همکاری میکند؛ این مجله نوشتة او را «زن و اخلاق» را که پاسخی است به نظرات ضد زن پرودن، چاپ میکند.
در در ژوئیه ۱۸۷۰ آندره لئو خبر تأسیس یک مدرسه لائیک را اعلام میکند. اما محاصرة پاریس توسط پروسیها امکان عملی شدن این پروژه را نمیدهد. در سپتامبر همان سال به همت لوئیز میشل طوماری به منظور عفو بلاکیستهایی که به مرگ محکوم شدهاند تهیه میشود، در این کار آندره لئو، لوئیز میشل را همراهی میکند. بنوا ملون که به خاطر شرکت در انترناسیونال کارگری به زندان افتاده بود با سقوط امپراطوری آزاد میشود و چند وقتی در خانه آندره لئو سکنا میگزیند. دو فرزند او که اکنون ۱۷ سالهاند به طور داوطلب برای دفاع از پاریس به ارتش میپیوندد. لوئیز میشل و آندره لئو نمایندة شهرداری مرکزی پاریس میشوند. از سپتامبر ۱۸۷۰ تا ژانویه ۱۸۷۱ آندره لئو در محلة ۱۷ پاریس خود را وقف کمک به فقرا و زنان بیدرآمد و پناهندگان میکند. در ژانویه ۱۸۷۱ به همراه بنوا ملون و دیگران نشریه جمهوری کارگران را راه میاندازد که تا فوریه همان سال ۶ شماره از آن منتشر میشود. بعد از تسلیم پاریس در برابر پروس، آندره لئو و یکی از پسرانش به شهر پواتو میروند. او در کنفرانسهای متعددی از ایدة ادامه مبارزه با پروس دفاع میکند. ۱۸ مارس قیام کمون پاریس به وقوع میپیوندد و ۴ آوریل آندره لئو به پاریس بازگشته و با نوشتن مقالات متعددی در نشریات سوسیال، کمون و فریاد خلق از کمون دفاع میکند. همزمان در همان منطقة هفدهم به کارهای اجتماعی میپردازد: نگهداری از مجروحین و تأمین مایحتاج برای بیچیزان… در عین حال ریاست کمیسیون بانوان در شهرداری مرکزی پاریس را هم برعهده دارد و قصد دارد از این فرصت برای محقق کردن پروژهاش، تأسیس یک مدرسه لائیک بهره ببرد. در طول هفته خونین در منزل یکی از دوستانش پناه میگیرد و به لطف این دوست گذرنامهای جعلی به دست میآورد و پاریس را به مقصد سوئیس ترک میکند.
آندره لئو در نشریات ژول گد بیداری بینالمللی و انقلاب اجتماعی قلم میزند و نظرات آزادیخواهانه را تروج میکند. او به وضوح مدافع ایدههای جمهوریخواهانه بود، مانیفست روزنامهی «رفرم» ۱۸۶۸ را امضا کرده، و با نشریة «عقیدة ملیِ» گِرو همکاری داشت. باید تأثیرات سنسیمون را روی او و کارهایاش یادآور شد. آندره لئو در حمایت از ایدههای اجتماعی، در ۱۸۶۸ «کمونیسم و مالکیت» را منتشر میکند. در راستای مبارزه برای اثبات حقانیت زنان، در ۱۸۶۹ «زن و اخلاق، آزادی یا مونارشی» را به رشتة تحریر در میآورد. از کارهای قابل اشاره آندره لئو به قلمدرآوردن «مانیفست» کمون دهقانان است، او همچنین قصد داشت نشریهای به نام «دهقان» تأسیس کند که البته این ایده هیچ وقت محقق نشد. از نظر آندره لئو فرودستی اجتماعی و مدنی زنان با فرودستی دهقانِ تحتِ سلطة امپراطوری همانند است. آندره لئو از مصائب مبارزهاش مینویسد: «اغلب، دموکراتها آخرین افرادی هستند که درمییابند که حقوق همبستهاند و یک محمل، یک اصل مشترک دارند. همچنین در میان این دموکراتهاست که زنان، بیاستعدادترین رقبایشان را مییابند». او در طول ۱۸۷۱ تکرار میکند: «بسیاری از جمهوریخواهان -من از واقعیهایشان حرف نمیزنم- امپراطور و خدای متعال را صرفاً برای این خلع کردهاند (…) که خودشان بهجای آنها بشینند؛ طبیعتاً با این قصد و نیّت، باید همچنان رعایای مذکر یا دستکم رعایای مؤنث وجود داشته باشد. [آنان مدعی هستند که] زن نباید از کشیش تبعیت کند؛ اما نباید از خودش هم چیزی برای گفتن داشته باشد. زن باید خنثی و منفعل و تحت امر مرد باقی بماند، در این صورت تنها کاری زن که میکند این است که یک کشیش دیگر به جای کشیش فعلی مینشاند».
بِنوا مَلون (1841-1893)Benoît Malon مبارز کارگری، روزنامهنگار و نویسنده و از اعضای کمون است، در سومین شکست پرولتاریا مینویسد: «و از جملهی کنشهای مهم، که انقلاب پاریس به روشنی بیانگر آن است، ورود زنان به عرصة زندگی سیاسی است. تحت فشار اوضاع و احوال، بهخاطر پراکندگی نظرات سوسیالیستها، بهخاطر تبلیغات باشگاهها [منظور باشگاههای بحث و گفتوگو است، که در طول کمون در بسیاری از محلات شکل گرفته بود]، زنان احساس میکنند که رقابت زن [با پرولتر] برای پیروزی انقلاب اجتماعیای که در رسیده، گریزناپذیر است. درحالیکه زن و پرولتر، این سرکوبشدگان نظم کهن، نمیتوانند به رهاییشان امید داشته باشند، مگر با متحد شدن قدرتمندانه علیه همة اشکال [نظم اجتماعی] گذشته». نظرات ملون در مجموع یکی از دو نظر مهم در طول کمون در مورد نقش زنان در انقلاب، و همکاری و یا تقابل زن و پرولتر است. نظر دیگر که توسط آندره لئو فرموله شده است، بر این باور است که: «این بار هم زنان در آیندة نزدیک در این انقلاب چیزی به دست نمیآوردند، چراکه اکنون هدف رهایی مردان است، نه زنان. (…)».
نقل قولها برگرفته از مقالهی زنان در 1871؛ Encyclopédie politique et historique des Femmes, Christine Fauré dir., PUF, 1997.