ماری ویکتورین بروشه
ایدون مارس 28, 2019
Victorine Brocher-Rouchy (1838-1921)
ماری ویکتورین مَلانفان در سال ۱۸۳۸ در خانوادهای با سابقة طولانی مبارزاتی متولد میشود، پدرش کفّاش بود و از ایدههای جمهوریخواهانه و فراماسونی حمایت میکرد. او که در جریان انقلاب ناکام ۱۸۴۸ ده ساله بود بعد از دیدن قتل عام و آشوب آن سال یک سال بیمار میشود. پدرش بعد از کودتای ۱۸۵۱ به بلژیک پناهنده میشود.
در سال ۱۸۶۱ با کفّاشی به نام شارل ژان روشی ازدواج میکند و همراه با او در طول این دهه در پاریس و در اورلئان در گروههای مبارز سوسیالیستی شرکت میجوید. ویکتورین از اولین زنان فرانسوی است که به بینالملل اول کارگران میپیوندد. در سال ۱۸۶۲ در پاریس به عنوان کارگر چرخکار چکمهساز مشغول به کار میشود. در ۱۸۶۷ ویکتورین و ژان تلاش میکنند یک نانوایی تعاونی در محله لاشاپل پاریس ایجاد کنند. ویکتورین به کمک مادرش دو پسر خود و پسر یکی از همسایگانش را که تحت سرپرستی آنهاست، نگه میدارد. دو فرزند او به فاصلة چند سال میمیرند، آلبر چهار ساله در ۱۸۶۸ و گابریل چهارده ساله در مارس ۱۸۷۱.
ویکتورین در طول محاصرة پاریس توسط ارتش پروس در محلة بورژوانشین هفتم مسئول تدارک غذا بود. و در هنگام کمون به همراه همسرش در ۲۰ مارس ۱۸۷۱، به جبهة نبرد برای دفاع از جمهوری میپیوندد و مسئول تدارک غذای «مدافعین جمهوری»میشود. او همچنین به عنوان پرستار به مجروحین جنگ رسیدگی میکند و در روزنامه رسمی کمون ۱۷ مه از او به خاطر جمع کردن مجروحین با عنوان «شهروند-زنْ شارل روشه» قدردانی شد. در طول هفتة خونین (۲۱-۲۸ مه ۱۸۷۱) روی باریکاردها جنگید، سپس به طور غیابی محاکمه و به جرم آتش زدن خزانهداری به مرگ محکوم شد. مادرش به اشتباه او را در بین اجساد تیربارانشده شناسایی کرد. او از جمله زنانی است که برای شیطانی جلوه دادنشان، آنها را آتشافروز [این صفت تحقیرآمیز در زبان فرانسه معادل است با زنان جنایتکار و خرابکار، گاهی نیز برای توصیف فمینیستها و زنانی به کار میرود که از عقیدة سیاسی خود دفاع میکنند] خطاب میکردند.
ویکتورین به مدت یک سال پنهانی در پاریس زندگی میکنند، سرانجام به کمک یارانش موفق میشود به سوئیس بگریزد، اما بخت با همسرش یار نبود؛ ژان دستگیر میشود. در مدت اقامت کوتاهش در ژنو در جلسات انترناسیونالیستها شرکت میجوید و سپس برای کار به مجارستان میرود و به عنوان معلم سرخانه استخدام میشود. سپس در ۱۸۷۴ به ژنو باز میگردد و ژان که از زندان آزاد شده به او میپیوندد. در آنجا به همراه افرادی مانند الیزه روکلو و پل بروس و آندرئا کوستا در جلسات فدراسیون ژوراسین و آنارشیستها شرکت میکند. در تاریخ نامعلومی، احتمالاً بعد از عفو عمومی، به پاریس بازمیگردد. او به عضویت گروهی درمیآید که نشریة آنارشیستیِ انقلابِ اجتماعی را منتشر میکنند.در ۱۸۸۱ بهعنوان نماینده پاریسی در کنگرة بینالمللی آنارشیستهای لندن شرکت دارد و همانجا با گوستاو بروُشه آشنا میشود و بعداً در سال ۱۸۸۷ بعد از مرگ همسر اولش در ۱۸۸۴، با او ازدواج میکند. آنها ۵ یتیم بهجا مانده از کمون را به فرزندخواندگی میپذیرند. در همین سالها در روزنامه فریاد خلق و در روزنامههای آنارشیستی لیون، مبارزه و درفش سیاه قلم میزند. در ۱۸۹۰ به همراه لوئیز میشل مدرسة آزاد [و لائیکی] تأسیس میکنند. دو سال بعد در لوزان ساکن میشود و در آنجا به همراه همسرش کتابفروشی و سپس یک خوابگاه برای افراد جوان میگشاید. سال ۱۹۰۹ خاطراتش را از مبارزاتش در پایان امپراطوری دوم و دوران کمون، با عنوان «خاطرات یک مردة زنده» منتشر میکند. از ۱۹۱۵ تا ۱۹۱۹ با نشریه آنارشیستی لوزان فدراسیون آزاد همکاری دارد. ویکتورین بروشه در ۴ نوامبر ۱۹۲۱ در لوزان سوئیس بدرود حیات میگوید.
http://maitron-en-ligne.univ-paris1.fr/spip.php?article154273