تحمل رژیم اسلامی آن هم به مدت ۴۱ سال، برای کارگران و زحمتکشان، زنان و جوانان و سایر اقشار اجتماعی، وحشتناک و غیر قابل تصور است. برای کمتر کسی می تواند قابل قبول باشد که چگونه مشتی عوامفریب توانستند با تمامی عقب مانده گی ها فکری و درخواست های ارتجاعی خود، بیش ازچهار دهه با قدرت تمام و با حذف نیروهای مختلف سیاسی و اجتماعی، حتی متحدین خو چون لیبرال ها ، ملی مذهبی ها ، طرفداران سرمایه انگلی یا وابسته، شیوونیستها و چهره های مختلف سیاسی، “دمکراتهای ” ، “کمونیستهای روسی”، حکومت خود را ادامه دهند!
برای مردم ایران اکنون روشن است، در محیط اجتماعی و سیاسی این رژیم، جز جنگ، کشتار، شکنجه و اعدام، دربدری، بیکاری، بیماری ، خیابان گردی، اعتیاد وهزاران درد اجتماعی دیگر روبرو نبوده اند. آنان آثار ویرانگر حکومت را در تمامی تار و پود زندگی خود مشاهده می کنند. از این رو هر روز بر نفرت آنان از رژیم اسلامی افزوده شده و هر از گاهی این نفرت گاها با شیوه های سرفرازی چون ۹۷ ، ۹۸ و ۹۹ تمامی تارو پود حکومت را نشانه گرفتند و ادامه مبارزات کارگران و شکوفائی چهره های برجسته از میان کارگران و ستمدیدگان هنوز ادامه دارد و تا رسیدن به اهداف عالی که همانا سرنگونی این رژیم و تحقق درخواست طبقاتی و اجتماعی احاد مردم میباشد، ادامه خواهد داشت.
نطفه درگیری آنان با این رژیمی که شالوده زندگیشان را در اسارت دارد، از همان روزهای نخست انقلاب بهمن برجسته بود. اکنون برای اکثریت آنان که زمانی امید های خود را در تقویت این رژیم بسته بودند، نیز روشن شده است که نیل به آزادی و دمکراسی و نابودی تمامی مفاسد اجتماعی در ایران تنها از کانال سرنگونی رژیم جمهوری اسلامی مقدور است.
با سرنگونی این رژیم و پیگیری برنامه های واقعا دمکراتیک، مردم خواهند توانست یک رژیم دمکرات که پایه هایش بر حقوق واقعی کارگران و زحمتکشان، رفع ستم جنسی زنان و حقوق ملیتهای ستم کشیده در ایران برنامه ریزی شده است را بنا نهند.
اما اگر فکر کنیم جمهوری اسلامی با رهبری ولایت فقیه و تنها با توسل به سرکوب، توانسته است خود را به چنین مرزی و آن هم پس از ۴۱ سال برساند ، بسیار اشتباه میباشد.
رژیم اسلامی هرچند که از وحشیترین رژیمهای تاکنونی ایران ، در سرکوب و آدمکشی سبقت گرفته و واهمه ای از کشتار دسته جمعی زندانیان نداشته است، قتل های زنجیره ای را ددمنشانه سازماندهی کرده، رکورد آماری زندان و اعدام را از تمامی رژیمهای امروزی جهان، از آن خود کرده است ، اما ماندگاری آن تنها اتکا به سرکوب نبوده و نیست، بلکه اتکای رژیم را باید در حمایت نیروهای مختلفی جستجو کرد که برای تصاحب مناصب بالای رژیم اسلامی از ارائه هر گونه کمکی به آن مضایقه نکرده اند. در این راه بیشمار بودند افراد و احزاب مختلف، با گرایشات گوناگون، که همه آنها نیز به پاس خدماتشان مورد خشم رژیم قرار گرفتند. گونه برخورد رژیم اسلامی به حامیان خود همانند برخورد رضا خان میرپنج به کسانی بوده و هست که به قدرت گیری وی با حسن نیت کمک کردند. از این میان اما نقش بعضی افراد که موجب تحکیم پایه های رژیم اسلامی شدند اساسی و غیر قابل چشم پوشی می باشد.
ریشه یابی دلایل شکل گیریه رژیم جانی اسلامی، بدون همکاری این نیروها هرگز مقدور نبود.
من یقین دارم که اگر نیروهای مزبور با دسته اوباشان اسلامی همکاری و همیاری نمیکردند، تا کنون تکلیف مردم ایران با دیکتاتوری مذهبی روشن شده بود. از شخصیت های سیاسی موجود در قبل از انقلاب بهمن ۱۳۵۷، کسیه که به خمینی جنایتکار کمک کرد تا بر پلکان استبداد بایستد، آقای بازرگان بود. گرچه وی اکنون در قید حیات نیست، اما رژیم اسلامی و پیروان و بندگان جنایتکار او باید خود را مدیون نهضت آزادی و خود بازرگان بدانند.
بازرگان از نظر بینش سیاسی و طبقاتی به همین طیف تعلق داشت، گرچه به ظاهر از حکومت ولایت فقیه دفاع نکرد. اما با نگاهی به همکاری بازرگان با خمینی، متوجه می شویم که او یکی از اصلی ترین پایه ریزان حکومت مذهبی در ایران بود.او توانست انگیزه های قدرت فردی نظام را در خمینی پرورش ، تا او بتواند اسطوره های مذهبی نظام مورد نظرش را انسجام و به مردم تحمیل نماید. خشت های اولیه حکومت اسلامی را که از همان لحظه ای که خمینی گفت بود : ” من باید یک تَنَبُه دیگری هم بدهم و آن این که من کهایشان را حاکم کردم، یک نفر آدمی هستم که به واسطهی ولایتی که از طرف شارع مقدس دارم، ایشان را قرار دادم. ایشان را که من قرار دادم واجب الاتباع است، ملت باید از او اتّباع کند. یک حکومت عادی نیست، یک حکومت شرعیاست؛ باید از او اتّباع کنند. مخالفت با این حکومت مخالفت با شرع است، قیامبر علیه شرع است. قیام بر علیه حکومت شرع جزایش در قانون ما هست، در فقهما هست؛ جزای آن بسیار زیاد است. من تنبه میدهم به کسانی که تخیل اینمعنی را میکنند که کارشکنی بکنند یا این که خدای نخواسته یک وقت قیام برضد این حکومت بکنند، من اعلام میکنم به آنها که جزای آنها بسیار سختاست در فقه اسلام. قیام بر ضد حکومت خدایی قیام بر ضد خداست؛ قیام برضد خدا کفر است”، بنا نهاد.
این سخنرانی اعلام جنگ علیه مردم بود و بازرگان در مقابل خمینی سر تعظیم فرود آورد و او را چنان به عرش برد که دیگر کسی یارای رودرروئی با وی را نداشت. بازرگان که از دست یابی به نخست وزیری خمینی هیجان زده شده بود گفت:”خدای
بزرگ را شکر میکنم که چنین اعتبار و حُسن شهرتی را، که به هیچ وجهاهلیت و لیاقت آن را نداشتم، به من ارزانی داشته و همین موهبت الهی باعث شده که آیتالله ابراز اعتماد و ارجاع چنین مأموریتی را به بنده عنایت بفرمایند.”
آری این ماموریت برای سرکوب تمامی مخالفین بود و این چنین بود که اولین پلکان استحکام رژیم اسلامی برداشته شد.
اما رژیم خمینی نمیتوانست کعبه آمال بازرگان باشد . لذا بازرگان نمی توانست از این سیستم بعنوان پلکان ارتقاء حزب خود استفاده نماید! لذا پس از ۱۸ ماه خوش خدمتی و خوش رقصی و زیر بنا سازی این رژیم جانی ، بر اثر عدم رضایت ولایت فقیه از میزان سر سپردگی وی ، اجبارا از ریاست دولت کنار کشید.
ولی اینچنین نبود و نمی توانست باشد. چرا که خوش خدمتی به رژیم تنها به بازرگان و جناح او خلاصه نمی شد! بنی صدر هم از موقعیت بوجود آمده برای تصاحب قدرت و پیش برد درخواست های ارتجاعی خود با شیوه ای غیر از ولایت فقیه، پای بر پله ارتقای خمینی و سیستم سرکوبگرش نهاد! او یکی دیگر از نیروهائی بود که برای کسب قدرت از هیچگونه عملی خود داری نکرد.
اکثر سیاسی کار ها دچار مخمصه شده بودند. کسانی که ادعای دمکرات بودن داشتند نیز بجای کار دمکراتیک، برای دست یابی به امکانی جهت پیشبرد مواضع خود، دست به دامن خمینی می شدند. در آن زمان عجوبه های نوینی اعلان موجودیت کردند، آنها افکار مردم را به آن سوی سازمان می دادند تا برای نیل به اهداف سیاسی و اجتماعی خود، باید وابستگی به خمینی بیشتر نشان دهند، در حقیقت فرمول سر سپردگی به خمینی و کم کم به روابط خمینی، برای نیل به اهداف سیاسی و دمکراتیک ، نهادینه شد. وقتی نوبت به بنی صدر رسید، تجربه بازرگان پشت سر گذاشته شده بود، او بیشتر از بازرگان توانسته بود عمق ارتجاع رژیم ولایت فقیه بشناسد. اگر اکنون هم نوشته های بنی صدر را بخوانیم متوجه می شویم وی همه آنچه را که انجام داده است را بیان نمی دارد. او رئیس جمهور “مورد تائید امام” بود. در تبلیغات انتخاباتی خود هیچگاه علیه حکومت ولایت فقیه صحبت نکرد. نه تنها او، هیچ نیروئی دیگری که به دستگاه ولایت فقیه نزدیک بود هم در افشای دیکتاتوری تازه بوجود آمده آگاه گری نکرد. در حقیقت همه آنها با تائید خمینی راهشان را ادامه می دادند. اینکه آقای بنی صدر چه اهدافی را پیگیری می کرد مهم نیست ؛ مهم این است که او هم مثل بازرگان به رشد شخصیت پرستی مردمی که هیچگاه آزادی را ندیده بودند وآزادی که آمده بود توسط دیو دیکتاتور ولایت فقیه بسرعت سرکوب شده بود و میشد، دامن زد. آنها آزادی را در شخصیت پرستی خمینی متبلور کردند.
اولین 28 مرداد بعد از انقلاب بهمن میبایست زمانی باشد که مردم مایل بودند نفرت خود را از رژیم سلطنتی اعلام دارند. اما بازی با احساسات مردم برای دست اندر کاران سیستم ولایت فقیه بسیار آسان بود.آنان در حقیقت هدف دیگری را که سرکوب مردم کردستان بود مد نظر داشتند. تا ضد انقلاب سلطنت را با انقلاب واقعی در هم آمیزند و بدینوسیله نیروهای انقلابی را بیشتر از ضد انقلاب سرکوب نماید. بهترین مجری این کار بنی صدر بود .او بیشترین آرای انتخابات ریاست جمهوری را به خود اختصاص و همواره در کنار “امام” خود را مرید وی نشان داد. مرید سازی یکی از حقه های سیاسی که برای به بیراهه بردم مردمی که هیچگاه امکان تمرین دمکراسی را نداشته اند بکار برده میشود . بنی صدر برای پیش برد سیاست خود خمینی انتخاب کرد، تا آوای” نه به جمهوری اسلامی” را در که گام نخست و رسا از سوی مردم کردستان بلند شده بود، سرکوب کند. چرا که اگر کردستان سرکوب نمی شد ریشه های مخالفت با ولایت فقیه به سر تاسر ایران می دوید.
ابوالحسن بنی صدر اولین رئیس جمهور منتخب و مورد حمایت رهبر برای اجرای این خطیر خطاب به نیروهای سرکوب گر ولایت فقیه گفت ” بند پوتین هایتان باز نکنید تا “ضد انقلاب” را سرکوب کنید”.
بازرگان و بنی صدر بیش از همه کسانی که مستقیما در خدمت رژیم اسلامی بودند در تحکیم این رژیم موثر بودند. مهم این نیست که آنان بعنوان نیروهای مخالف خود را کنار کشیدند ؛ مهم این است که اینان زیر بنای پوشالی رژیم را تحکیم بخشیدند.
نگاهی حتی سطحی به دوران ریاست جمهوری های حکومت اسلامی نیاز به بررسی های بسیار عمیقتری دارد. من در اینجا تنها به گوشه ای از آثار شوم حمایت این افراد از خمینی اشاره کردم. بعد از بنی صدر مهره های دیگری مثل میر حسین موسوی و رفسنجانی؛ خاتمی ، احمدی نژاد و روحانی قدرت دوم سیاسی را در دست گرفتند، آنها بر خلاف بازرگان و بنی صدر در بلوک قدرت اصلی حاکمیت جا افتاده ای قرار داشتند که میباید خود را مدیون آن دو اولی بدانند.
اینان هرگز نمی توانستند بدون رضایت خود ازکردارشان ؛ در سرکوب مردم شرکت کنند. گرچه قدرت موسوی و رفسنجانی و خاتمی، احمدی نژاد و روحانی بر بناهای ساخته شده گذشته قرار داشت و در تحکیم آن زیر بنا حرکت کردند. اما در این دوران چهره ارتجاع دیگر نمی توانست بخش های ملی و توده های متنفر از ارتجاع را بدنبال خود بکشاند.مردم دیگر می دانستند که
اینها فرزندان اصلی حکومت اسلامی هستند. رؤسای جمهور رژیم اسلامی پرونده های بس قطوری دارند، اما خوشبختی آنان در این بوده که خودشان از مهره های کارگردان و آدم کشان رژیم اسلامی بوده اند . اینان بودند که کلیه مخالفین را سرکوب و ترد نمودند و بلوک قدرت را حول ولایت فقیه تشکیل دادند.
اکنون ولایت فقیه اقتدار خود را بر تمامی ارکان زندگی سیاسی و اجتماعی اقتصادی مردم ایران گسترده و لذا نارضایتی ها از هر سو شالوده های ولایت فقیه را نشانه رفته اند . در چنین زمانی که همه دست اندرکاران رژیم اسلامی با چهره های مختلف در صدد نجات سیستم سرمایه می باشند و تنها راه نجات ولایت فقیه را دفاع از سرمایه داری انگلی می دانند، برای نیل به این خواسته متقاعد هستند تا تغییراتی را نیز بپزیرند، رژیمی که بحث اصلی خود را حفظ حجاب میداند اکنون حاضر شده است در تلویزیون سراسری خود اعلان نماید ۷۰ درصد مردم مخالف حجاب اجباری میباشند. این و مسائل ریز و درشت دیگری نشانگر عقب نشینی های تاکتیکی رژیم در مقابل مردم است.
دیدیم که صدای نوید چگونه در سطح گسترده ای انعکاس یافت، دیدیم که رژیم نتوانست جلو مردم را در بر گزاری مراسم ختمی که هرگز با مراسم ختم متداول در رژیم اسلامی منطبق نبود، بگیرد، می بینیم که کارگران هفت تپه نزدیک به سه ماه است در اعتصاب میباشند و کسی قادر نیست به خواسته های آنان پاسخ گوید!
اکنون که رژیم برای فرصت یابی و تقویت خود دست به چنین مانورهائی میزند، وظیفه نیروهای انقلابی تبلیغ علیه رژیم سرکوبگر و دامن زدن به گسترده تر شدن اعتصابات کارگری، و رادیکالیزه کردن کلیه اعتراضات کارگری و مردمی میباشد. اکنون است که می توان ضربه کاری را بر پیکر بی رمق ولایت فقیه وارد ساخت. زمان ماماشات، و اعتصابات خسته کننده بی پاسخ گذشته است، وقت کشی به نفع رژیم جانی می باشد. تعرض ها برای تصاحب و تعرض ها برای ضربات کاری بر نمادهای واقعی رژیم تنها راه رهائی مردم ایران میباشد.
ر/ باقری
شهریور ماه ۱۳۹۹