با نظر رفیق بهروز مخالفم و بر این اعتقادم که او در مناظره بالا نه متوجه سوال شده، نه بحثی که میکند ربطی به موضوع دارد .
من براین باورم که مجلس موسسان برای دوره خاصی بوجود میآید و پس از تاسیس نظام کارکرد آن پایان مییابد. یعنی نهادی است که مرجعیت مردم در تعیین نظام آینده از طریق آن ( نه فقط طبقه کارگر) تجلی مییابد.
از اینرو ۱- نباید با پارلمان بورژوائی یکی گرفت. ۲- چون قدرت اجرائی ندارد نمی توان آنرا با شکل حکومتی( شورا و یا کمون و یا …) یکی دانست.
رفیق بهروز و دیگر رفقای که فکر می کنند مجلس موسسان زمانش سپری شده است و یا ذاتآ بورژوائی است و نمی توان همزمان هم طرفدار دولت کارگری (در شکل شورا یا کمون و یا …) و هم طرفدار برقراری مجلس موسسان بود. این دو را در مقابل هم قرار میدهند و چنین توهمی را دامن میزنند که یکی کارگری است و دیگری بورژوائی . با چنین درکی کارکرد مجلس موسسان را نفی میکنند. حال آنکه این دو درمقابل هم قرار ندارند و مجلس موسسان را می توان در ارتباط با هر حکومتی سازمان داد و مضمون آن چیزی جز مشارکت توده ای در تعیین نظام نیست.
البته رفقا می گویند که مشارکت توده ای را می توان از طریق شوراها در محیط کار و زیست سازمان داد ولی چنین چیزی عملا غیر ممکن است . چونکه اولا در شوراها همه مردم شرکت ندارند و یا مایل نیستند که شرکت کنند دوما اگر نیروی حکومتی بخواهد همه را به درون آن بکشاند راهی جز استفاده از سرکوب و زور و.. نخواهد داشت. سوما حتی در چنین حالتی رای همگانی آزاد در ارتباط با امکان طرح آلترناتیوها متعدد وجود نخواهد گرفت. چرا که غیر از شوراها آلترناتیو و حق انتخاب امکان دیگری ندارد و رای عمومی در نبود بدیلهای دیگر مفهوم خود را از دست میدهد و رای دهند گان پای صندوق های رای تنها می توانند بگویند موافق هستند یا نه! یعنی چیزی شبیه به تصویب رساندن جمهوری اسلامی در یازده فروردین سال ۱۳۵۸.
حال آنکه اگر حکومت برآمده از یک انقلاب وحشتی از اراده توده ای ندارد باید به پیشواز رای همگانی و مرجعیت مردم برود. و مجلس موسسان همان ظرف شناخته شده تاکنونی است که می توان از طریق آن به این هدف نایل آمد . به عبارتی دیگر همان نهادی است که تمام مردم با هر گرایش طبقاتی و هر تشکلی می توانند در آن شرکت کنند.
و وظیفه ما به قول رزالوکزامبورگ به میدان آوردن نیروی بیکران (اراده توده ای) برای ساختن جامعه سوسیالیستی است و دیکتاتوری پرولتاریا نیز به معنای «گستردهترین شکل اجتماعی بر پایه ی فعالترین، نامحدودترین مشارکت توده های مردم و نامحدودترین دموکراسی» است. (ازمقاله انقلاب روسیه ترجمه ی حسن مرتضوی)
و طبقه کارگر نمیتواند به بهانه طبقاتی بودن نسبت به این موضوع بی اعتنا باشد. رفقای مخالف مجلس موسسان می خواهند راه رفته بلشویکها را طی کنند اما با یک تفاوت. اگر لنین و بلشویکها تا قبل از انحلال مجلس موسسان با تمام توان خواهان برپایی آن بودند و پس از قرار گرفتن در اقلیت در مجلس به این نتیجه رسیدند که دوران آن سپری شده است، رفقای مخالف مجلس موسسان از همین امروز و قبل از قدرت گیری کارگران آنرا حذف می کنند و دوران آن را سپری شده اعلام می کنند تا در موقعیت احتمالی قرار نگیرند که بلشویکها قرار گرفتند !
بی جهت نیست که درمناظره بالا رفیق بهروز از بحث مشخص میگریزد . و بحث را روی مسائلی متمرکز می کند که ربطی به موضوع بحث ندارد . برای روشن کردن این موضوع به خود صحبت های دو طرف بحث رجوع می کنیم.
رفیق روبن بحث خود را این گونه آغاز می کند و می گوید ما خواهان سرنگونی نظام جمهوری اسلامی و برقراری دولت کارگری هستیم ، سوسیالیسمی که ما می خواهیم یک سوسیالیسم دمکراتیک است، سوسیالیسمی است که حق آزادی های بی قید و شرط سیاسی را به رسمیت می شناسد و حکومت منتخب مردم است یا به عبارتی دیگر حکومت اکثریت مردم برای اکثریت مردم است و مجلس موسسان نیز یک خواست دمکراتیک مثل دیگر خواستهای دمکراتیک که از طریق برگذاری آن می توان نظام آینده را که چه نوع حکومتی در چه شکلی – شورای ویا … حکومت کند تعیین میکند. نوع حکومت را نمی توان از قبل به مردم تحمیل کرد و گفت این چیزی ست که ما می خواهیم و شما نیز بناچار و اجبار باید آنرا بپذیرید. چنین چیزی درواقع چیزی نیست جز تحمیل نظام سیاسی آینده به مردم و بازسازی یک استبداد و دیکتاتوری دیگر بجای دیکتاتوری جمهوری اسلامی .
رفیق بهروز بجای نقد این نظر به حاشیه می رود. او اولین جمله اش با این موضوع شروع می شود : مسئله هر انقلاب قدرت سیاسی است و این قدرت در دولت های سیاسی که بوجود می آید خود را نشان می دهد ، دولت طبقاتی است و دولت بی طرف وجود ندارد – مارکس گفته دولت بورژوازی باید درهم شکسته شود و طبقه کارگر نمی تواند از ماشین دولتی بورژائی برای پیش برد اهداف خود استفاده کند و……….
همه این چیزهای که او ردیف می کند، چنان که گفتم چیزهای اند که نه ربطی به سوال رفیق سعید دارد و نه ربطی به صحبت های رفیق روبن. موضوع مشخص است آیا به چیزی بنام مجلس موسسان اعتقاد دارید یا نه ؟ اگر ندارید دلایل تان چیست ؟
و او جواب منفی می دهد ولی متاسفانه دلایلی برای اثبات آن ارائه نمی دهد.
یا بهتر است بگوئيم به تناقص گوئی می افتد از سوی می گوید به بورژوازی حق رای می دهیم از سوی دیگر آنرا مشروط به توازن قوا می کند. و طرح این موضوع یعنی پذیرش هر حق دموکراتیک از آزادی بیان ، تشکل و……..بسته به وضعیت طبقه کارگر و تصمیم او دارد ! به دموکراسی کارگری اعتقاد دارد ولی تعریف او از آن این است که تنها برای کارگران باید وجود داشته باشد.
نظر دو رفیق در همان پنج دقیقه اول گفته می شود و مضمون حرفهای دورفیق به قرار زیر است ، یکی به دموکراسی و اراده توده ها اعتقاد دارد و برای این کار مکانیزم های را پیشنهاد می کند و دیگر ی به اراده توده ها اعتقادی ندارد و با طرح اینکه دولت طبقاتی است و دولت بی طرف وجود ندارد و …دموکراسی را قربانی می کند. و فکر می کند از این طریق می توان به پیش رفت. به نظرم راهی که روبن پیشنهاد می کند مرز روشنی با کمونیست سرباز خانه ای می کشد و پیشاپیش می گوید : «ما از آن جمله کمونیست هائی نیستیم که می خواهند آزادی های فردی را نابود ساخته و جهان را به یک سربازخانه عظیم و یا کارخانه غول آسا مبدل سازند. مسلماً سوسیالیست هائی هستند که با وجدان آسوده آزادی های شخصی را مردود شمرده و می خواهند شر آن را از جهان کم کنند زیرا آن را مغایر با یکسان سازی همگانی می دانند. ولی ما قصد نداریم عدالت را با آزادی تاخت بزنیم. ما متقاعد شده ایم که آزادی در هیچ نظام اجتماعی، به اندازه جامعه ای که بر مالکیت اشتراکی استوار است ، تضمین نخواهد شد.» (ازنوشته گروهی از طرفداران مارکس در ۱۸۴۷)
گرایشی که فکر می کند برای ساختن سوسیالیسم راه دیگری جز دموکراسی وجود دارد و به قول لنین( سال ۱۹۰۵- در دوتاکتیک در سوسیال دموکراسی) به نتایج مرتجعانه خواهد رسید . تاریخ را توده ها می سازند . اینکه طبقه کارگر می تواند نقش روشن گری و آگاه و رهبری را ایفاء کند تنها به علت موقعیتش در نظام سرمایه داری است و زمانی می تواند به پیش گام بردارد که مردم در میدان مبارزه باشند و خودشان تصمیم بگیرند ، راه دیگری وجود ندارد. و نظری که رفیق بهروزمطرح می کند چیز جدیدی نیست ، یکبار به درازای یک قرن تجربه شد و دیگر نباید آزمود !
شنبه ۱۳ مهر ۱۳۹۸
۵ اکتبر ۲۰۱۹