اين روزها ما متواليا شاهد چندين تجمع و اعتراض و گردهمايى بازنشستگان كارگرى، كشورى و نظامى هستيم. چرا؟
اين حركت ها ده ها علت و دليل و انگيزه دارند ولى ما در اينجا تنها به يك مورد از آن ها يعنى سقوط وحشتناك قدرت خريد شان در مدتى بس كوتاه مى پردازيم. براى روشن شدن موضوع ناگزيريم كه به گران تر شدن ارزهاى خارجى در برابر ريال به علت چاپ اسكناس بى پشتوانه كه منجر به باد كردن و تورم پول صدتا يك غاز شده است، اشاره كنيم.
اگر فرض كنيم كه حقوق متوسط ماهانه بازنشستگان در اوايل جلوس نامبارك روحانى در حدود دو ميليون تومان و ارزش هر دلار 35,000 ريال بود، بنا بر اين هر بازنشسته اى تقريباً 570 دولار حقوق و مستمرى داشت.
ولى حالا كه دلار مرز 240,000 ريال را در نورديده، حقوق دو ميليون تومانى آن زمان اكنون به 83 دلار رسيده است. 570 دلار كجا و 83 دلار كجا.
و چنانچه 83 را بر 570 تفسيم نماييم عددى كمتر از 15 درصد جلوى ما نمايان مى شود يعنى پايين تر از يك ششم و بلكه نزديك به يك هفتم ارزش سابق آن.
بر كسى پوشيده نيست كه غالب مواد غذايى و بلكه بيشتر كالاهاى مصرفى و اساسى در سطح بين المللى، نسبتا قيمت مشابه و يكسانى دارند با تفاوتى اندك به علت برخى عوامل؛ حال چه آن ها را به دلار آمريكا محاسبه كنيم و چه به يورو و ين ژاپن و فرانك سويس. اين قاعده در ايران هم مستثنى نيست. كالاهاى اساسى مثل گوشت و مرغ و برنج و لوازم الكتريكى و الكترونيكى و غير آن ها اگر مشمول سوبسيد دولتى نشده باشند در واقع به همين قيمت اند؛ و اكنون كه حكومت اسلامى چتر سوبسيدش را تقريباً از روى همه كالاها و مواد غذايى برداشته، لذا ارزش آن ها به قيمت جهانى ارتقا يافته و يا ارتقا خواهند يافت. اگر هنوز اجناسى باشند كه نرح نازل ترى دارند علت اش اين است كه از سوبسيد سابق بهره مند بوده وليكن بزودى زود، به نرخ جهانى خواهند پيوست، البته با احتساب حاشيه و درصدى بخاطر پايين بودن دستمزد كارگران ايران.
اگر براى مثال ميانگين نرخ گوشت معمولى در اروپا و آسيا و آمريكا را در نظر بگيريم بهاى فعلى آن تقريبا در حدود ده دلار آمريكاست و اگر در ايران هنوز به اين قيمت نرسيده، لاجرم در ماههاى آينده، با توجه به قاعده ظروف مرتبطه، به سطح قيمت ياد شده خواهد رسيد.
حال اندكى به اين موضوع و اين ارقام فكر كنيم. با 83 دلار چگونه مى توان به امور معيشتى يك خانواده سامان داد. ده ها و صدها قلم و كالاى مصرفى بايد خريدارى شوند، هزينه هاى آب و برق و تلفن و رفت و آمد و دوا و درمان و غيره بايد پرداخت گردند. هر كدام از آنان از همين مبلغ ناچيز هم كلى به فرزندان كم درآمد و نوه نتيجه ها مى بخشند. واقعاً اين امر از تراژدى به كمدى و شايد به مرحله تحقير و خوار كردن بازنشستگان و در كنار آنان همه كارگران و تمامى مزد بگيران رسيده است.
مگر در اين شرايط مى توان اعتراض نكرد و نجنگيد و زنده ماند. اين همان مرحله زندگى و يا مرگ است. جدالى سرنوشت ساز.
هيچ راه ديگرى پيش روى تهيدستان جامعه كه نسبت شان يقينا به هشتاد درصد، اگر نه بيشتر جمعيت ايران مى رسد باقى نمانده است، بجز راه مبارزه جانانه و پيگير. اين نبرد هم اكنون آغاز گشته و طليعه جنگاوران اش همين كارگران نيشكر هفت تپه و معادن كرمان و سازمان هاى آب و برق و شهردارى ها و بيكاران و بازنشستگان اند كه ديگر حتى لحظه اى هم نمى توانند درنگ كنند آرام و قرار بگيرند.
هيچ نيروى سركوبگرى وجود ندارد كه توان پس راندان اين ارتش كار و زحمت و بى شغل و بى پناه و بازنشسته مغبون را داشته باشد.
عقب نشينى جمهورى نظام اسلامى بى شك يك جبر و يك ضروت تاريخى است، ولى عقب نشينى تنها، شايد خيلى دير شده باشد!