هر سال با فرا رسیدن بیست و هشت مرداد، مساله ملی کردن صنعت نفت و نقش جنبش مردمی و دکتر محمد مصدق در به ثمر رساندن آن و توظئه هایی که استعمار کهنه و نو به کمک ارتجاع مذهبی جیره خوار و خود فروختگان درباری علیه دولت او برنامه ریزی کرده بودند، در ابعادی جدید مورد بررسی قرار می گیرد. تجربه مشروطه خواهی و مبارزه برای دمکراسی، آزادی و عدالت در کشور ما بیش از صد سال است که ادامه دارد
دکتر مصدق طی ۲۷ ماه نخست وزیری، در دو مرحله که یکی از اردیبهشت سال ۱۳۳۰ تا تیر ماه ۱۳۳۱ و دیگری از قیام سی ام تیر تا کودتای ۲۸ مرداد 32 طول کشید، موفقیتهایی در کارنامه سیاسی خود به ثبت رسانید. در مرحله نخست با قاطعیت و در جدال با مناسبات بین المللی آنروز دنیا، صنعت نفت را ملی و از اداره و چپاول دولت استغماری “کلمنت اتلی” بریتانیا خارج کرد.
در دوره دوم و با پشتیبانی بی نظیر اکثر لایه ها و طبقات زحمتکش جامعه پس از قیام ملی سی ام تیر، اصلاحاتی را در تمامی زمینه های سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی از قبیل تغییرات ضروری در دارایی، شهرداری و دادگستری، تشکیل انجمن شهر با حق رای و مشارکت زنان، ایجاد بیمه اجتماعی برای کارگران، اصلاحاتی در زمینه مساله ارضی و باز گرداندن برخی حقوق دهقانان به آنها و پیشبرد سیاست اقتصاد بدون نفت در مبارزه با کارتل های نفتی را با قاطعیت به پیش برد. در عین حال، برای مشخص کردن حدود اختیارات محمد رضا شاه کمیسیون هشت نفره ای را مامور تعیین محدودیتهای سلطنت مشروطه در قانون اساسی کرد تا شاه را وادارد حدود قدرت خویش را بشناسد و « سلطنت کند نه حکومت » !!
این اصلاحات تدریجی اگر چه در زمینه هایی بویژه پایان دادن به مناسبات ارباب رعیتی و برابرحقوقی کامل زن و مرد، فرسنگها با یک تغییر دمکراتیک و انقلابی فاصله داشت، با این همه کبریتی بود بر خشم مخالفین آن. از سویی مرتجعین مذهبی، آیت الله هایی چون سید محمد بهبهانی، ابوالقاسم کاشانی، فدائیان اسلام و خمینی به مخالفت با دکتر مصدق بر خاستند و از دیگر سو، افسران عالی رتبه، امرای دربار و زمین داران بزرگ به توطئه کردن روی آوردند. توظئه قتل دکتر مصدق در روز نهم اسفند با همدستی کانون افسران بازنشسته و فدائیان اسلام که ناموفق بود و پس از آن شورش در قم علیه حق رای زنان در انجمن های شهری، قتل سرلشگر اقشار طوس و سرانجام برنامه ریزی کودتا علیه دکتر مصدق با همکاری انگلیس و امریکا و پشتیبانی مرتجعینی چون آیت الله بروجردی و کاشانی و بسیج اراذل و اوباش همچون شعبان بی مخ بار دیگر همکاری مثلث شوم ارتجاع مذهبی، استعمار و دربار و متحدین آن، تاریخ دوره رضا خان میر پنج را تکرار کرد.
پس از کودتا، محمد رضا شاه با برقراری حکومت نظامی، تاسیس سازمان امنیت ( ساواک ) و دستگیری هزاران تن از هواداران جبهه ملی و حزب توده و … نهضت دمکراتیک را در هم شکست. حمله به ایل قشقایی، سرکوب جنبش خلق کرد، جنبش دانشجویی و فاجعه تیراندازی 16 آذر ، اعدام صدها زندانی سیاسی، برقراری سانسور و دستگیری روشنفکران و منتقدین تا آخرین روز دیکتاتوری شاه ادامه یافت.
شاه در عین حال برای روحانیون حامی خود بودجه مالی معین کرد و به آنها در رادیو و تلویزیون اجازه تبلیغ و ترویج مذهبی داد و نگارش کتب دینی مدارس کشور را به آنها سپرد..
در شرایط جنگ سرد آن دوره هر نوع فعالیت دمکراتیک، استقلال طلبانه، برابری طلبانه و آزادی خواهانه در کشور های موسوم به « جهان سوم » بعنوان فعالیت کمونیستی و گرایش به “اردوگاه سوسیالیستی” تلقی می شد و امپریالیسم غرب فعالیت های ارتجاع مذهبی را در راستای منافع خود ارزیابی می کرد. این در شرایطی بود که شاه در سال های آخر حکومت خود استبداد مطلق را به اوج رساند و حتی احزاب دست ساخت خود را تعطیل و از همه مردم خواست تا به حزب جدید او به نام « رستاخیز » بپیوندند! بی اعتنائی او به وضعیت اسفبار دهقانان زحمتکش و بی آینده که به حاشیه شهرهای بزرگ پناه برده بودند یا در حلبی آبادها در فقر و فلاکت زندگی می کردند، حیف و میل میلیارد ها دلار در خرید اسلحه و صدها هزار دلار از دارایی های کشور در جشن های دو هزار و پانصد ساله شاهنشاهی همگی بستر مناسبی برای خمینی جهت بسیج توده های نا آگاه و متوهم مذهبی علیه او فراهم ساخت.
جمهوری اسلامی، اما طی بیش از چهار دهه حاکمیت فاشیستی خود جز قتل و کشتار آزادیخواهان، روشنفکران، دگراندیشان، اقلیتهای قومی و مذهبی، حافظان محیط زیست، چپاول، غارت و حیف و میل ثروت های ملی و سرکوب زنان و کارگران و همه زحمتکشانی که خواستار دریافت حقوق معوقه خود و زندگی توام با کرامت انسانی اند، دستآورد دیگری نداشته است. این همه با ادامه تحریم های امپریالییسم آمریکا و بحران کشنده کرونا، شرایط زندگی مردم را از هر زمانی دیگری غیر قابل تحمل تر کرده و کشور را در آستانه فروپاشی قرار داده است.
از این رو، جمهوری اسلامی ایران در شرایط ژئو پولیتیک کنونی که دو امپریالیسم روسیه و چین در صحنه سیاست بین المللی حضور فعال دارند، برای برون رفت از بحران های چند گانه خود به بستن قرار های بیست و پنج ساله و دادن امتیازات اقتصادی، سیاسی، امنیتی و نظامی به چین روی آورده است، قرار دادهایی چنان ویرانگر و اسارت بار که حتی اعتراض خودی های درون دستگاه حاکمیت را به همراه داشته است و آنرا یک « ترکمنچای » دیگر میدانند و برخا آنرا « ترکمنچای قرن بیستم و یکم » نام نهاده اند. اعطای امتیازاتی چون تخفیف سی و دو در صدی بهای خرید نفت و گاز تا حق داشتن پنج هزار نیروی امنیتی و نظامی برای حفاظت از تاسیسات چینی در خاک ایران، حق استفاده از رادار و ابزار و آلات جنگ الکترونیک و استفاده از پایگاه نظامی و تعدادی از جزایر خلیج فارس. بر این قراردادها نام دیگری جز قراردادهای نو استعماری و وابستگی کامل نمی توان گذاشت.
هدف دکتر محمد مصدق از ملی کردن صنعت نفت پایان بخشیدن به سلطه ی استعمار انگلیس و امریکا و کوتاه کردن دست آنها از دخالت در امور داخلی و همه شئون زندگی سیاسی، اقتصادی و فرهنگی ایران، بسط و گسترش آزادی های سیاسی و مدنی و “حاکمیت قانون” بود. جمهوری اسلامی، اما، با تبلیغ ایدئولوژی عصر جاهلیت و در اتحاد با ارتجاعی ترین لایه ها و اقشار جامعه حاضر است برای در قدرت ماندن نه تنها استقلال کشور بلکه اگر لازم باشد کل خاک آن را هم به حراج بگذارد!
ابعاد جنایات جمهوری اسلامی، مخصوصا در خیزش توده های تهیدست و بی آینده سال های ۸۸، ۹۶ و آبان ۹۸ مرزهای قابل تصور انسانی را پشت سر گذاشته است. سرنگونی هواپیمای مسافر بری اوکراینی و کشتار ۱۷۶ انسان بی گناه، شکی باقی نمی گذارد که این نظام در حل ساده ترین مشکلات توده های تهیدست و محروم با شکست کامل روبرو شده است و راهی جز دروغ، ریاکاری و ادامه خشونت و کشتار نمی شناسد.
پاسخ مردم ،اما طی بیش از چهار دهه به قتل و کشتار های رژیم فاشیست حاکم، مبارزه و مقاومت بوده است: سر به پای آزادی گذاشتن و با شعارهایی چون : « مرگ بر دیکتاتور »، « عدالت، آزادی، حق مسلم ماست.»، « مرگ بر این ولایت، این همه سال جنایت. »، « جمهوری اسلامی نابود باید گردد، » ، « مرگ بر ستمگر، چه شاه باشه ، چه رهبر »، « کارگر، دانشجو، اتحاد، اتحاد » ، “نان، کار، آزادی” ، “نه اصلاح، نه رفراندم، اعتصاب، انقلاب” … موضع قاطع خود را در رویارویی با ارتجاع حاکم روشن کرده اند.
هم اکنون هم هزاران زندانی شورش های سالهای ۹۶ و آبان ۹۸ از کارگر گرفته تا معلم، دانشجو، باز نشستگان معترض، مال باختگان معترض و معترضین بیکار در زندان ها در بدترین شرایط برای ابتدایی ترین مطالبات سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی خود مبارزه می کنند و بسیاری از آنان چون نرگس محمدی، نسرین ستوده، جعفر عظیم زاده، زینب جلالیان، اسماعیل بخشی، سپیده قلیان … به نماد های مقاومت تبدیل شده اند.
سیمای اساسی مبارزه برای آزادی، دمکراسی واقعی، برابری و عدالت اجتماعی کنونی که از خواست های انقلاب مشورطه و نهضت ملی کردن نفت به مراتب، گام های بلند تری به پیش برداشته است، سطح آگاهی، همبستگی و جسارتی است که توده های ستمدیده، بخصوص طبقه کارگر، زنان، دانشجویان، معلمین، روشنفکران، نویسندگان و فعالین مدنی در همه جا به نمایش گذاشته اند. نمونه اخیر آن پیوستن دهها کارخانه، پالایشگاه و کارکنان بخش بهداشت و آموزش به اعتصاب شکوهمند کارگران نیشکر هفت تپه است.
دقیقا در بطن رشد مبارزات طبقاتی و جهتگیری ضدسرمایه داری جنبش کارگری و بخشهایی از جنبشها و خیزشهای مردمی است، که اپوزیسیون سلطنت طلب قصد دارد با سرمایه گذاری سنگین روی فراموشی و رواج آلزایمر سیاسی در میان نسل جدید و نیز ایجاد موج ندامت در نسل شرکت کننده در انقلاب 57 ، این طور وانمود کنند که اکثریت مردم با دست خود از بهشت به جهنم رهنمون شده اند. آنها از نابرابریهای طبقاتی عظیم در دوره پهلوی، از غارت و ثروت انبوه درباریان، از وابستگی تمام عیار سیاسی، اقتصادی و نظامی به امپریالیسم امریکا، از شکنجه و کشتار در زندانهای شهربانی و ساواک تحت آموزش مامورین سیا و موساد، از حضور دهها هزار مسشتشار نظامی امریکا در ایران، از راسیسم قضایی کاپیتالاسیون، از لشگرکشی به ظفار برای نجات دیکتاتور قابوس، از زاغه نشین ها و کمربند های فقر در حاشیه شهرها و …. سخنی نمی گویند. انها به کمک ابر رسانه های چند ده و چندصدمیلیون دلاری وابسته به قدرتهای جهانی سرمایه و ارتجاع منطقه، سعی دارند با تکیه بر برخی مسایل نظیر اجباری نبودن حجاب در دوره محمدرضا پهلوی و یا تعامل مذهبی با پیروان برخی ادیان نظیر بهائیان، کل بیلان استبداد و غارت خاندان پهلوی در بیش از نیم قرن حکمرانی بر ایران را لاپوشانی کنند و بذر فراموشی بر اذهان مردم به جان آمده از رژیم اسلامی بپاشند. در چنین موقعیتی ما نیروهای چپ و حقیقتا مستقل و آزادیخواه باید با ترفند شکست خورده “همه با هم” مرزبندی کنیم و صف خود را از اپوزیسیون راست و ارتجاعی بویزه حامیان بازگشت نظام موروثی جدا کنیم. تنها یک انقلاب اجتماعی برهبری طبقه کارگر برای عبور از استبداد و سرمایه داری و گذار به سوسیالیسم است که میتواند رهایی واقعی را برای مردمان ایران به ارمغان اورد.
سرنگون باد نظام سرمایه داری جمهوری اسلامی
زنده باد آزادی ، زنده باد سوسیالیسم
کمیته مرکزی سازمان راه کارگر
۲۵ مرداد ۱۳۹۹